عرفان اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 4

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در راه رفتن ميانه‏روى را رعايت كن ، نه تند برو نه كند قدم بردار و در هر قدمى و گامى كه بر مى‏دارى متوجه مراقبت و حكم خدا باش ، فكر كن كه به قدم ديگر نمى‏رسى ، خداى نخواسته اگر در قدم معصيت باشى و به قدم بعد براى توبه نرسى ، چه مى‏كنى ؟

در حركت نسبت به امور الهى محتاط باش ، مانند كسى كه از پل صراط مى‏گذرد ، چنان‏كه او آنا فآنا گويا در شرف افتادن است و به جناب احديت در كمال جزع و استغاثه ، تو نيز آن چنان باش ، در هيچ حال از ياد حضرت حق غفلت مكن كه مبادا اجل برسد و تو از او غافل باشى .

در مسير راه به هريك از برادران مسلمان كه بر مى‏خورى سلام كن و اگر سلام كنند جواب بده كه پاسخ سلام واجب و ابتدا كردن آن مستحب است .

در اسلام از جمله عمل‏هاى مستحب كه ثوابش از واجب بيشتر است ، سلام است و مقصود شارع در هر صورت افشاى سلام مى‏باشد كه در حديث آمده :

عَن ابى جعفر عليه‏السلام : ثلاث درجات : إِفْشاءُ السَّلامِ وَإطْعامُ الطَّعامِ وَالصَّلاةُ بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيامٌ[297] .

امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد : از جمله خصائص مؤمن سه مقام است : افشاء سلام است خواه به بزرگ يا كوچك ، عبد يا آزاد و خوراندن به مردم و نماز خواندن در دل شب آن گاه كه همه درخوابند .

راستى كدام لذت از اين برنامه بالاتر است ، به وقتى كه تمام مردم در رختخواب عافيت درخوابند و عبد در پيشگاه حضرت مولا سر ذلت به خاك عبوديت گذاشته و به ياد گناهانش در حال اشك ريختن و مناجات است كه :

  • سر نهاديم به سوداى كسى كاين سر از اوست گر گل افشاند و گر سنگ زند چه توان كرد گر به توفان شكند يا كه به ساحل فكند من به دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سر هوسى خام بود شادى دل جز به غمش چه نويسم كه سزاوار سپاسش باشد معنى و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست[298]

  • نه همين سر كه تن و جان و جهان يكسر از اوست مجلس و ساقى و مينا و مى و ساغر از اوست ناخدايى است كه هم كشتى و هم صرصر از اوست آنچه پروانه دلسوخته را در پر از اوست خنك آن سوخته كش سود و غمى بر سر از اوست معنى و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست[298] معنى و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست[298]

/ 244