عرفان اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 4

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اما اگر وقتى احكام حجب قوى و غالب شود و حكم آن آگاهى پوشيده گردد ، تا در مباشرت افعال و استيفاى لذات از آن ضابط كه شرعست مجاوزت كند و صاحبش را بر ترك شهوات و ارتكاب لذات ملامت نمايد و لكن باز چون به استحضار آن آگاهى اثرى از او سر برزند و به حكم شرع ، او اعنى نفس را در طلب آن شهوت و لذت بيرون از آن ضابط عصيان كنند و از استيفاى آنش منع كنند در حال به حكم و اثر آن آگاهى ، آن عصيان و منع را مطيع شود و بر آن مباشرت اولين ملامت آغازد و اين صفت را به حسب لطافت و كثافت حجب و حكم مراتب اعنى ؛ اسلام و ايمان و احسان ، سه مرتبه است :

اولش كه به حكم مرتبه اسلام است و اين درجه اوّل از لواميت در آن‏كه به قوت و غلبه حجب از حد شرع مجاوزت نمايد با اماريت بالسوء مشاركند ، اما در طاعت عند المنع متباينند ، چه نفس اماره هرگز به منع ممتنع نشود و در طلب شهوت لجاج كند .

و دومش به حكم مرتبه ايمان آن است كه لومش از طلب و ترك لذات به ملازمت معاملات و خيرات و طاعات خالصا لوجه المحبوب و سير در احوال و اخلاق و مقامات ترقى كند ، تا در حال اتيان هر طاعتى و معاملتى يا تخلق و تحقق به هر خلقى و مقامى ، يا بر عقب آن نظرش بر معاملتى يا خلقى يا مقامى اشرف و اعلا افتد و خود را بر قصور و حرمان از آن ملامت كند و به تحصيل آن مشغول گردد .

و سوم : مرتبه لواميت به مقتضاى مقام احسان آن است كه متعلق است به سفر السير فى اللّه .

سوم : صفت اطمينان قال اللّه تعالى :

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ [361] .

اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته !

و اين صفت مترتب است بر حالتى كه سالك تمام از صفات نفسانى و لذات و آمال و امانى اعراض كند و صاحبدل شود و سالك را رجوع و عود به مبدء بر اين موقوف است ، قال اللّه تعالى :

ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً [362] .

به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است ، باز گرد .

صدقى افغانى در عرض فقر و نياز به محضر حضرت دوست گويد :

  • ساقى به يكى جرعه مرا تاب و توان بخش زان نفخه كه بر خاك دميدى و بشر شد سوزنده‏تر از شعله شوم سوز عيان ده با يك نظر لطف فروغى به دل افروز بر خامه من قدرت انشاى سخن ده تا روى حقيقت نگرم ديده بازى تا حرف ريا كم شنوم گوش گران بخش

  • زان مى‏كه در او راز نهان است از آن بخش كارى كن و بر كالبد مرده دلان بخش سازنده‏تر از نغمه شوم رطل گران بخش با يك سخن تازه به تن روح و روان بخش تا عرض كنم دردِ دل خويش زبان‏بخش تا حرف ريا كم شنوم گوش گران بخش تا حرف ريا كم شنوم گوش گران بخش

[ وَهَبِ الْقُدُومَ إلى بَساطِ خِدْمَةِ الْمَلِكِ هِيْبَةَ المَلِكِ فَإِنَّكَ عَلى خَطَرٍ عَظيمٍ إِنْ غَفَلْتَ ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلى ما يَشاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَالْفَضْلِ مَعَكَ وَبِكَ ]

/ 244