بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مردم به عنوان على عليهالسلام با حبيب بيعت كردند ، پس از بيعت از آنان خواست طبق شرايط اميرالمؤمنين عليهالسلام ده نفر را انتخاب كنند ، شرايط اينچنين بود :عاقل ، فصيح ، ثقه ، فهيم ، شجاع ، عارف باللّه ، عالم به دين ، آگاه به نفع و ضرر ، تيز رأى ، تا پس از انتخاب از يمن به مدينه روند و محضر مقدس مولاى عاشقان را جهت دستور گرفتن براى اوضاع يمن درك كنند .انتخابات شروع شد ، از ميان تمام مردم صد نفر واجد شرايط انتخاب شدند ، از صد نفر هفتاد نفر ، از هفتاد نفر سى نفر ، از سى نفر ده نفر كه در ميان آن ده نفر يكى از چهرههاى شاخص عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود !و او هم به عنوان سخنگوى هيئت ده نفره شناخته شد ، از يمن حركت كردند و در مدينه به حضور پيشواى پرهيزكاران رسيدند و بر او به خلافت و حكومت سلام كرده و تهنيت گفتند . حضرت جواب آنان را داد و به همه خوشآمد گفت ، آن گاه پسر مرادى از جاى برخاست و به عنوان سخنگوى هيئت چنين گفت :سلام بر تو اى امام عدالت پيشه و چهره نورانى كامل و شير بيشه شجاعت و سخاوت ! و اى قهرمان نيرومند و اى سوار دريادل و اى كسى كه خداوند بزرگ او را بر تمام مردم برترى داده ! درود خدا بر تو و آل بزرگوارت ، به صدق و حقيقت شهادت مىدهم كه تو پيشواى تمام مؤمنانى و تو جانشين پيامبرى و خليفه پس از اويى و وارث علم رسول اسلامى ، خدا لعنت كند كسى كه حق تو را انكار كند و مقامت را منكر باشد ، چه نيكوست كه امروز امير مردم و پايه حيات و زندگى هستى ، عدلت در ميان مردم چون خورشيد مىدرخشد و فضل و عنايتت چون باران پى در پى بر مردم مىبارد ، ابر رحمت و رأفتت بر سر مردم سايه افكنده ، حبيب بن منتجب ما را به سوى تو فرستاده و ما از اين آمدن سخت خوشحاليم و اميد است در اين ديدار براى ما و تو مبارك باشد .اميرالمؤمنين عليهالسلام پس از شنيدن اين سخنرانى و بيانات جالب و فصيح ، دو چشم بر پسر مرادى دوخت ، آن گاه نظرى به هيئت انداخت ، سپس به آنان خيلى نزديك شد و نامه فرماندار خود را از آنان گرفت و باز كرد و خواند و خوشحال شد ، آن گاه امر كرد به هريك از آن ده نفر يك حله يمانى و رداى عدنى عنايت شود و دستور داد آن ده نفر را با كمال محبت پذيرايى كنند ، وقتى هيئت از نزد امام برخاست ابن ملجم بلافاصله سه خط شعر عالى در مدح حضرت سرود كه مضمونش اين است :تو بزرگوار و پاكيزه و صاحب بخششى و فرزند شيران نر در مرحله عالى و بلند شجاعتى ، اى وصى محمد ! خداوند تو را به واقعيتهاى مختص فرموده و فضل و مقام تو را در قرآن مجيدش ستوده ، زهرا عليهاالسلامآن بلند مرتبه عالى همت و دختر نبىّ گرامى را خداوند بزرگ جهت همسرى تو قرار داده .سپس گفت : يا على ! آنچه از برنامههاى الهى و اجتماعى از ما مىخواهى بخواه ، تا ببينى كه چگونه اطاعت ما از تو باعث خوشحالى تو خواهد شد ، به خدا قسم در بين ما نيست مگر قهرمان پر قوت و با انديشه زرنگ و رزم جوى پيكارگر ، ما اين صفات را از آبا و اجداد خود به ارث برده و به فرزندان شايسته خويش به ارث دادهايم . امام در ميان آن هيئت ده نفره از سخنرانى او بسى خشنود شد و كلام او را در تمام زمينهها پسنديد ، سپس به او فرمود : نامت چيست ؟ گفت : نامم عبدالرحمن است . فرمود : فرزند كيستى ؟ گفت : پسر ملجم مرادى هستم . حضرت فرمود : تو مرادى هستى ؟عرض كرد : آرى يا اميرالمؤمنين . امام فرمود : « إِنّا لِلّهِ وَإنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه الْعَلِيِّ الْعَظيم »[412] .