عرفان اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 4

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وَبِالأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ [153] .

و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش مى‏كردند .

در آيات نود و هفت و نود و هشت سوره يوسف ، امام صادق عليه‏السلاممى‏فرمايند :

تأخير استغفار براى رسيدن سحر شب جمعه بود[154] .

قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [155] .

گفتند : اى پدر ! آمرزش گناهانمان را بخواه ، بى‏ترديد ما خطاكار بوده‏ايم .

گفت : براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم كرد ؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است .

در روايت و حديثى كه « منهج الصادقين » نقل مى‏كند آمده :

يعقوب بيش از بيست سال در هر شب جمعه براى فرزندان استغفار مى‏كرد تا حق تعالى از گناهان آنان گذشت[156] .

بعضى از علماى تفسير مى‏گويند :

چون يعقوب به مصر آمد و از عفو يوسف نسبت به برادران آگاه شد ، شب به نماز برخاست و بعد از تهجد رو به قبله ايستاد و يوسف را در پشت سر خود و برادران را پشت سر يوسف قرار داد و دعا كرد و آنان آمين گفتند و خداوند ، دعاى آنان را مستجاب كرد .

يكى از اصحاب مى‏گويد :

سحرگاهى به در حجره عبداللّه بن مسعود مى‏گذشتم ، شنيدم مى‏گفت :

اللّهُمَّ إِنَّكَ دَعَوْتَنى فَأَجَبْتُ وَأَمَرْتَنى فَأَطَعْتُ وَهذا سَحَرٌ فَاغْفِرْلى[157] ؛

پروردگارا ! مرا دعوت كردى به پيشگاهت بيايم ، آمدم و امر به اطاعت كردى اطاعت كردم ، هم اكنون هنگام سحر است مرا بيامرز .

دعاى ابوحمزه ثمالى كه از حضرت سجاد نقل شده ، بهترين مناجات و استغفار در وقت سحر است ؛ سحر وقتى توأم با بيدارى و اشك استغفار شود عالى ترين عامل براى زوال ناپاكى ها از روح و نفس و عقل و جان و اخلاق و عمل است .

[ وَطَهِّرْ ظاهِرَكَ وَباطِنَكَ مِنْ كُدُوراتِ الْمُخالَفاتِ وَرُكُوبِ الْمَناهى كُلِّها لِلّهِ تَعالى ]

در ادامه بحث امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :

ظاهر و باطن خود را از كدوراتى كه به وسيله ارتكاب معاصى به هم رسيده از روى اخلاص و محض تقرب الى اللّه پاك كن و از اين‏كه مناهى حق مركب زندگيت باشد بپرهيز .

به طور حتم از نتايج شوم گناه ، پديد آمدن تاريكى و كدورت بر صفحه قلب و جان است و ادامه گناه اين سياهى و تاريكى را وسعت داده تا جايى كه نعوذ باللّه همه صفحه هستى انسان را بگيرد و از توبه محروم شود .

عَنْ أبى بَصيرٍ قالَ : سَمِعْتُ أبا عبداللّه عليه‏السلام يَقُولُ : إذا أذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوداءٌ فَإِنْ تابَ إِنْمَحَتْ وَإِنْ زَادَ زَادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى قَلْبِهِ فَلا يُفْلِحُ بَعْدَها أَبَدا[158] .

ابو بصير مى‏گويد : از امام صادق عليه‏السلام شنيدم كه مى‏فرمود : وقتى مرد ، گناهى مرتكب مى‏شود در قلبش نقطه سياهى پيدا مى‏شود ، اگر توبه كند از بين مى‏رود و اگر بر گناه افزوده شود ، آن نقطه سياه اضافه مى‏شود تا بر قلب غلبه كند و همه دل را بگيرد ، آن گاه انسان بعد از فرو رفتن قلب در تاريكى ، روى رستگارى را هرگز نخواهد ديد .

/ 244