پيرزن و مشك آب - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مردى از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پرسيد : كدام حسنه نزد خدا بهتر و برتر است ؟

فرمود : حسن خلق ، فروتنى و صبر بر بلا و رضايت به حكم حق .

عرضه داشت : كدام بدى نزد خدا بزرگ‏تر است ؟ فرمود : بد اخلاقى و بخلى كه انسان به دنبالش باشد .

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و تواضع رهبر بزرگوار اسلام ، پيامبر عزيز صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به فرموده قرآن مجيد ، واجد تمام حسنات اخلاقى بود و تمام آن حسنات را در تمام برخوردها به كار مى‏گرفت ، به چند نمونه از تواضع حضرت عنايت كنيد .

پيرزن و مشك آب

ملا فتح اللّه كاشانى در « تفسير منهج » در ذيل آيه شريفه[354] :

وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ [355] .

و يقيناً تو بر بلنداى سجاياى اخلاقى عظيمى قرار دارى .

نقل مى‏كند :

پيرزنى چادرنشين كه راهش به مدينه منوره دور بود علاقه عجيبى به اسلام و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله داشت .

چند بار به فرزندانش گفته بود مرا به مدينه ببريد تا به شرف زيارت محبوب خدا ، رسول اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مشرّف شوم ، ولى فرزندان او موفّق به اين سفر نشده بودند ، پيرزن در آتش فراق رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏سوخت و در اشتياق ديدار پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حسرت و اندوه و غم و غصه به سر مى‏برد .

ديدار رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را براى خود بهشت برين مى‏دانست و زيارت حضرتش را بهترين عبادت به حساب مى‏آورد .

دلش آرام نداشت ، قلبش مضطرب بود ، آتش عشقش هر لحظه زبانه بيشتر مى‏كشيد ، ولى راه بجايى نداشت .

فرزندانش هر روز به صحرا مى‏رفتند و او در تهيه وسايل استراحت و فراهم آوردن آب و غذا مى‏كوشيد و در قلب خود هم با خداى مهربان براى پيدا كردن توفيق زيارت حبيب خدا مناجات مى‏كرد .

روزى براى آوردن آب همراه با يك مشك به سر چاهى كه در بيابان بود آمد ، از عنايت خدا ، رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با دو سه نفر از ياران و اصحاب از آن منطقه عبور مى‏كرد چون به سر چاه رسيد و پير زن را ديد كه بند مشك به دست دارد و براى آب كشيدن از چاه آماده مى‏شود ، به او فرمود : اين كار براى تو زحمت دارد ، مشك را به من بده تا از چاه به كمك تو آب بيرون بياورم ، پيرزن در پاسخ گفت : اگر اين زحمت را از دوش من بردارى برايت دعا مى‏كنم .

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مشك را پر از آب كرد ، سپس به دوش مبارك قرار داد و راهى به سوى خيمه و چادر آن زن شد ، هوا در گرما بيداد مى‏كرد ، بار سنگين بود ، عرق بر پيشانى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله جارى شده بود ، ياران به آن جناب عرضه داشتند : مشك را به ما بده تا به در خيمه اين پيرزن برسانيم ، در پاسخ آنان با يك دنيا عاطفه و محبت فرمودند : دوست دارم بار امتم را خود به دوش بكشم ! !

/ 215