كنيز گريان - عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوان نظرى به چهره عبوس پدرش انداخت و چيزى نگفت ، پيامبر دوباره او را دعوت به شهادتين كرد ، باز هم به چهره پدرش نگريست و سكوت كرد ، رسول خدا براى مرتبه سوم او را دعوت به توبه از يهوديّت و قبول شهادتين كرد ، جوان باز هم به چهره پدرش نظر انداخت ، پيامبر فرمودند : اگر ميل دارى بگو و اگر علاقه ندارى سكوت كن . جوان با كمال ميل و بدون ملاحظه كردن وضع پدر ، شهادتين گفت و از دنيا رفت ! پيامبر به پدر آن جوان فرمودند : او را به ما واگذار .

سپس به اصحاب دستور داد او را غسل دهيد و كفن كنيد و نزد من آوريد تا بر او نماز بخوانم ، آنگاه از خانه يهودى خارج شد در حالى كه مى‏گفت : خدا را سپاس مى‏گويم كه امروز انسانى را به وسيله من از آتش جهنم نجات داد[357] !

كنيز گريان

حبيب خدا پولى در اختيار يكى از اصحاب گذاشت كه براى آن حضرت پيراهنى بخرد ، او به بازار رفت و براى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يك پيراهن به دوازده درهم بخريد ، حضرت فرمودند : پيراهن دوازده درهمى لازم نيست ، بدن را با پارچه ارزان‏تر هم مى‏توان پوشاند !

خود به بازار رفتند و پيراهن را با يك پيراهن چهار درهمى عوض كرده و هشت درهم بقيّه را پس گرفتند ، در مسير راه به نيازمندى رسيدند كه لباس نداشت چهار درهم براى خريد يك پيراهن به او مرحمت فرمودند و گذشتند ، در اثناى حركت به كنيزى برخوردند كه در گوشه‏اى نشسته و گريه مى‏كند ، سبب اندوه و ناله او را پرسيدند ، پاسخ داد :

خانم خانه چهار درهم در اختيارم گذاشت كه براى خانه خريد كنم گم كرده‏ام ، حضرت جهت خريد چهار درهم باقى مانده را به او عنايت كرد، عرضه داشت : احسان خود را درباره من كامل كنيد ، فرمود : چه كنم ؟

گفت : با من تا درب منزل اربابم بيا و براى من به خاطر دير كردن شفاعت كن ، حضرت در كمالِ فروتنى با او همراه شد تا به درب خانه ارباب كنيز رسيد ، زن خانه در به روى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گشود و عرضه داشت :

من كجا و شما ، چه شد كه به درب اين خانه قدم رنجه كرديد ، حضرت فرمود :

كنيزت دير كرده وى را ببخش ، عرضه داشت :

او را به شما بخشيدم ، حضرت رو به كنيز فرمود :

من هم تو را در راه خدا آزاد كردم ، سپس در حال برگشتن فرمود :

چه پول با بركتى بود ، بدن من و يك مستحق را پوشاند و برده‏اى را در راه خدا آزاد كرد[358] .

اخلاق جامع و كامل رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به عينه به ائمه طاهرين عليهم‏السلام منتقل شد و آنان نيز همانند جدّ بزرگوارشان با مردم رفتار كردند كه به قسمتى از رفتار ائمه بزرگوار عليهم‏السلام در فصل معرفت ائمه عليهم‏السلام در شرح باب شصت و نهم « مصباح الشريعة » به خواست حضرت دوست اشاره خواهد شد .

/ 215