تواضع آن است كه براى خدا و در راه خدا باشد و هر چه غير اين است عين كبر و سرگردانى است .براى اهل تواضع سيما و نورانيّتى است كه اهل آسمان از فرشتگان و اهل زمين از عرفا و حكما و اوليا و بيداران به وسيله آن نور و سيما آنان را مىشناسند .حقيقت اين است كه صفات حميده و اوصاف پسنديده و ملكات فاضله چون ريشه در ملكوت عالم دارد و سايهاى از درخت طوبى و اسما و صفات الهى است جز نور و روشنايى و جز حق و واقعيت چيزى نيست كه اين معنا به وسيله آيات الهى و معارف ملكوتى اعلام شده و توسّط فلاسفه موحّد و عرفاى عاشق و اولياى الهى و كاملان از اصفيا به اثبات رسيده ، در سوره مباركه انعام مىخوانيم : أَوَمَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَاكَانُوا يَعْمَلُونَ [360] .آيا كسى كه [ از نظر عقلى و روحى ]مرده بود و ما او را [ به وسيله هدايت و ايمان ] زنده كرديم ، و براى وى نورى قرار داديم تا در پرتو آن در ميان مردم [ به درستى و سلامت ] حركت كند ، مانند كسى است كه در تاريكىها [ ىِ جهل و گمراهى ] است و از آن بيرون شدنى نيست ؟ ! اين گونه براى كافران [ به خاطر لجاجت و عنادشان ] آنچه انجام مىدادند ، آراسته شد [ تا گمان كنند اعمالى را كه انجام مىدهند نيكوست . ] البته اين نورى كه در آيه شريفه است به توضيح روايات و تفسير اهل حال عبارت از ايمان و معرفت و اخلاق حسنه و عمل صالح است كه همه به انسان حيات معنوى مىدهد و آدمى را از سياه چال مرگ روحى و موت نفسى و قلبى در مىآورد و چون در باطن انسان تابيدن گرفت از شدّت تابش سر از ظاهر آدمى درآورده و خود را در چهره و حركات انسان مىنماياند ، آن وقت است كه فرشتگان در آسمان و اوليا در زمين توسّط اين نور ، آدمى را شناخته و باطن و ظاهر انسان را به رنگ ملكوت مشاهده مىكنند ، اين نور بنا به فرموده قرآن و روايات ، پس از مرگ تجلّى فوقالعادهتر پيدا مىكند و در برزخ و قيامت مونس و معرف انسان مىگردد ، تا جايى كه ملائكه و جن و انس در روز قيامت آدمى را غرق در اين نور مشاهده مىكنند .