8 ـ قول ايمان
قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ [75] .[ شما مردم مؤمن از روى حقيقت اقرار كنيد و ] بگوييد : ما به خدا ايمان آورديم . از آيات قرآن و روايات بسيار مهّم كتب حديث استفاده مىشود كه ايمان مركب از سه پيكره است .1 ـ ايمان به قلب .2 ـ عمل به اعضا و جوارح .3 ـ ابلاغ به زبان .چون از طريق كسب علم و معرفت دل آدمى به نور ايمان روشن شد و اعتقاد به خدا و قيامت و حقايق الهيه در قلب استوار گشت و اين ايمان به وسيله اعضاى بدن به مرحله عمل آمد و مسائل الهى در هر شرطى از شرايط به وسيله زبان ابلاغ گشت ، آدمى به حقيقت مؤمن شده و داراى ارزش الهى گشته است .وظيفه زبان در هر حال ابلاغ مسائل ايمانى در جامعه و در خانواده و در هر محلّ و منزلى است و خوددارى از بيان حقايق الهى از ضعف ايمان و يا علّتش ترس است ، ترسى كه از حالات شيطانى و از امراض روحى و روانى است . اگر مسئله ابلاغ ايمان به وسيله زبانهاى پاك مردان راه حق نبود ، از فرهنگ سعادتبخش الهى در صحنه حيات اجتماعى و خانوادگى خبرى نبود .اين زبان ياران حق بود كه ضامن تداوم دين خدا در بستر تاريخ گشت ، گرچه در كنار اين گونه زبان سرهاى پرشور اولياى خدا به دار رفت كه اين دار براى آنان مقام الهى و اين مرگ براى اولياى الهى جز شهادت در راه دوست چيزى نبود .چه زبانى از زبان انبيا و ائمه و اوليا و مردانى چون حجر بن عدى و رشيد هجرى و ابوذر غفارى و ميثم تمّار و . . . بالاتر و برتر كه اين زبانها ، چراغ پر فروغ الهى فرا راه حيات همه انسانها تا روز قيامت و صبح محشر است .اينان روز و شب ، وقت و بىوقت ، آن به آن ، لحظه به لحظه ، سخنى جز حق و ذكرى به جز ذكر يار و يادى جز ياد دوست و حرفى جز حرف هدايت و كلامى جز كلام عشق نداشتند .به قول عارف نامدار ، فيض بزرگوار :شبها حديث زلف تو تكرار مىكنم چون دم زند صباح ز انوار طلعتت از پاى تا به سر همه تن ديده مىشوم از غمزه نگاه تو بيهوش مىشوم عكس تو چون در آيينه دل درآيدم هر كار خوب را كه زكردار عاجزم تحسين هر كه كرد به گفتار مىكنم تسبيح روز وصل تو بسيار مىكنم جان را زعكس روى تو گلزار مىكنم جان را بديده قابل ديدار مىكنم دل را زچشم مست تو هشيار مىكنم بىخود حديث واحد قهار مىكنم تحسين هر كه كرد به گفتار مىكنم تحسين هر كه كرد به گفتار مىكنم