عرفان اسلامی جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 10

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چنانچه پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود :

نخستين آفرينش حق ، نور من بود[5] .

و فرمود :

اوّل چيزى كه خداوند آفريد عقل بود ، به او فرمود : پيش بيا ؟ رو كرد ، سپس فرمود : برگرد ؟ برگشت ، فرمود : به عزت و بزرگى خود سوگند كه آفريده‏اى بزرگوارتر از تو نيافريدم ، به واسطه تو عطا و بخشش مى‏كنم و به واسطه تو مى‏گيرم و به واسطه تو پاداش و به واسطه تو عقاب و شكنجه مى‏نمايم[6] .

و اين حديث را شيخ بزرگوار ، امين اسلام و مورد اعتماد ناقلان حديث ، محمد بن يعقوب كلينى روايت نموده و آن حديثى است كه همگان بر درستى آن اتفاق و هم‏آهنگى دارند .

پس هم چنان كه روح اعظم ، چه از جهت علم و چه عين فراگيرنده تمام ممكنات است هم چنين اين انسان ، كامل و خليفه و جانشين خداوند در آسمان‏ها و زمين همين‏گونه است .

اما اشتمال و فراگيرى روح اعظم مر ممكنات را از جهت علم ، آن است كه قبلاً گفته شد كه او قلم حق‏تعالى و صورت دهنده حقايق ، به نحوى مقدس و بر تراز كثرت و تفصيل و نويسنده كلمات اسرار و رازهاى الهى بر لوح‏ها و صفحات قَدَرى است ؛ زيرا لوح محفوظ و آنچه در اوست از او صادر و ظاهر گرديده و هم نزد او حاضر و آماده است و او آنچه كه در آن است مطالعه مى‏نمايد ، همانند مطالعه عقل افكارى را كه از او پيدا شده و سپس در لوح نفس و بعد از آن در صفحه خيال و حسّ نقش مى‏بندد ، هم‏چنين است حكم ديگر مشاعر كلى و مدارك فلكى و لوح‏هاى قدرى با آنچه در آن‏ها از نوشته‏هاى مثالى و نفوس جزئى خيالى كه در نفوس نقش‏پذير آسمانى حاصل است ، لذا صورت‏هاى زمينى كه بر لوح‏هاى هيولانى نقش بسته‏اند نيز همين‏گونه‏اند ؛ زيرا همگى به اجازه پروردگار از او صادر و ظاهر گرديده‏اند ، در نزد او حاضر و آماده و او به نور پروردگار خويش ، آن نورى كه آسمان‏ها و زمين بدان روشن و نورانى است ، آن‏ها را مشاهده مى‏نمايد و هم چنين هر يك از جواهر عقلى و نفسى و صورت‏هاى حسى آسمانى و انوار ماه و خورشيد ، چشمانى بينا و درك‏هايى تابان و آيينه‏هاى رخشانند كه بدان‏ها اشيا ادراك و به آنچه در آسمان و زمين است ، انسانى رسيده و كامياب مى‏گردد .

اما اشتمال و فراگيرى روح اعظم مر اشيا را عينى از آن جهت است كه ذات روح اعظم صورت كل موجودات است ، هم چنان كه او هم علّت فاعلى و هم نتيجه مطلوب اشيا است و صورت در حقيقتِ تركيبى و در هر ماهيّت نوعى عبارت از تمام آن ماهيّت است ، آيا مشاهده نمى‏كنى كه تخت چوبى كه مبهم و نامعلوم است و حيوان به واسطه نفس و حسّش حيوان است نه به بدن و جسمش ، هم چنين علّت فاعلى هم تمام حقيقت معلول است ؛ زيرا معلول پرتوى از فيض وجود او و تراوشى از درياى بى‏پايان جود اوست و آن بدين جهت است كه علّت همان‏گونه كه حكماى الهى در علوم الهيّات بيان كرده‏اند ، همانند تابش از خورشيد و گرمى از آتش و نم از درياست و آن علّت ، فاعل تام و تمام فاعل از آن جهت كه فاعل است بوده و تمام كمالات نيز در او جمع مى‏باشد .

/ 215