مجادله كننده در غير حق با بيچارگى و بدبختى ديگران احساس شادى مىكند و از خوشى و سعادت آنها رنجور و اندوهگين مىگردد .اگر يك مسلمان نسبت به برادر ايمانى خود ، دوستدار و خواهان حالت و كيفيتى نباشد كه خود احساس علاقه به آن مىنمايد ، چنين مسلمانى از لحاظ ايمانى دچار نقص و گرفتار كمبود بوده و از خُلق و خوى و راه و رسم اهل دين سخت به دور است .اين حالت را غالباً در افرادى مىبينيم كه اشتياق و علاقه به اسكات و كوباندن همگان و اظهار فضل بر برادران ايمانى بر قلبشان چيره شده است .در احاديث متعدد و بى شمارى مىبينيم كه هر فرد مسلمان نسبت به فرد مسلمان ديگر داراى حقوق و وظايفى است كه اگر نسبت به هر يك از آنها اهمال و كوتاهى كند و آن حق را ادا ننمايد ، از حدود و مرزهاى ولايت و دوستى خداوند متعال و طاعت او تجاوز كرده است .شيخ كلينى در « الكافى » از معلّى بن خنيس از حضرت صادق عليهالسلامروايت مىكند :معلى مىگويد : به حضرت عرضه داشتم : يك فرد مسلمان نسبت به فرد ديگر چه حقّى دارد ؟فرمود :هر يك نسبت به ديگرى داراى حقوق هفت گانهاى است كه واجب و حتمىالاجرا است و اين حقوق از نظر ضرورت اجرا در حدّى قرار دارد كه اگر نسبت به هر يك از آنها اجحاف كند و در اداى آن سهل انگارى نمايد از حوزه ولايت خداوند بيرون است.عرضه داشتم : چه چيزهايى اين حقوق هفتگانه را تشكيل مىدهد ؟