12 ـ نفاق و دورويى
از آفات مجادله و مراء نفاق است كه اهل مجادله به ناچار به چنين حالتى كشيده مىشوند .آنان با هماوردان و رقبا و پيروان خود از نظر حالت درونى با وضعى دردناك و خاطرى آشفته مواجه مىگردند ، درحالى كه از نظر ظاهر و با اظهار محبت و اشتياق با آنان روبرو مىشوند ، در همان حالى كه تظاهر به خوشحالى مىنمايند در همان حال به علت بغض وكينهاى كه در درون ، آنها را رنج مىدهد ، اعضا و اندام آنها مىلرزد.پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله فرمود :آنگهى كه مردم علم و دانش را فرا مىگيرند ولى آن را به كار نمىبندند و با زبان نسبت به هم اظهار دوستى مىكنند ولى قلباً كينه يكديگر را به دل دارند و قطع رحم مىكنند و رشته ارتباط با خويشان و نزديكان را از هم مىگسلند ، همانگاه خداوند متعال آنان را از رحمت خويش طرد نموده و آنها را كور و كر مىسازد[132] .الها و پروردگارا ! ما را از اين همه آلودگى و پليدى كه محصولى جز بسته شدن هشت در بهشت و باز شدن هفت در جهنّم به روى ما ندارد در پناه لطف و كرمت حفظ فرما كه اگر عنايت و محبت و رأفت تو نباشد ،براى ما كمترين قدرتى براى حركت به سوى تو نخواهد بود .اين فقير به پيشگاه مقدس دوست ، بدينگونه نوا داشته است :اى تو صفاى دل افسردهام بسته فتراك تو جان من است روى متاب از من زار اى حبيب باز كن از لطف درى سوى من بر من آزرده مياور عتاب غرق غم عشق نما اين دلم مفتخرم كن به عنايات خود ذات مرا جلوه اوصاف كن روز قيامت تو ز پيشم مران در گذر از عبد خطاكار خويش غير خود از خانه دل پاك كن بحر كرم را تو بياور به جوش شام سياه تو مرا روز كن بر من مسكين نظرى اى حبيب درد مرا كن تو دوا اى طبيب بين ز گنه خسته و پژمردهام ظاهر و پيدا و نهان من است اى تو دواى من و بر من طبيب احسن احوال نما خوى من جرم مرا پاك نما از كتاب روضه رضوان بنما حاصلم روشنىام بخش ز آيات خود آينهام را ز كرم صاف كن جز به بهشت رخ خويشم مخوان برگ براتش بده از نار خويش پس قدم روح تو چالاك كن اى ز كرم بر همگان پرده پوش اى دل ديوانه تو پرسوز كن درد مرا كن تو دوا اى طبيب درد مرا كن تو دوا اى طبيب