امام صادق عليهالسلام در اين فصل نيز به يكى از رذايل اخلاقى و صفات ابليسى كه مخرّب دنيا و آخرت آدمى است اشاره مىفرمايند و آن طمع و حرص و آزمندى است كه در مقابل صفت ملكوتى قناعت است .امام در ابتداى روايت جملهاى را از كعب الاحبار ـ عالم يهودى ـ نقل مىكنند .گرچه كعب الاحبار از نظر اسلامى مورد اطمينان و وثوق نيست و از اعتبار بهره ندارد ، اما نقل قول اينگونه اشخاص در حالى كه قول حق و سخن صحيح باشد در روايات ما سابقه زياد دارد .بيشترين روايات كتاب « احقاق الحق » و « الغدير » و « عبقات الأنوار » ، از قول مخالفان است و همه بزرگان دين جهت اثبات حق ، بر آن روايات كه از مهمترين روايات اسلامى در باب ولايت است تكيه دارند ، بنابراين نقل يك جمله صحيح از كعب الاحبار زيانى به اعتبار روايت مورد شرح نمىرساند .حضرت صادق عليهالسلام مىفرمايند :از كعب الاحبار پرسيدند : در قوانين دين جهت نجات دنيا و آخرت كدامش اصلح و فاسدترين برنامه در جهت خرابى دنيا و آخرت چيست ؟پاسخ داد : صالحترين برنامه جهت نجات ، پاكدامنى و فاسدترين برنامه كه مولّد خرابى دين و دنيا و آخرت است طمع مىباشد ، پرسش كننده گفت : راست گفتى .آنان كه نظر طمع به روى نامحرمان بازنمىكنند و به همسر قانونى و حلال خود قانع هستند و به همين خاطر از خطر شهوات محفوظند پاكدامن و اهل ورعند و در سايه ورع و پاكدامنى تأمين كننده خير دنيا و آخرت خويش هستند .آنان كه نظر طمع به زنان نامحرم و به اموال مردم و به حقوق جامعه دارند و نمىتوانند به خاطر طمع جلوى اميال و غرايز و شهوات خود را بگيرند ، به هر گناهى اعم از گناهان غريزى و مالى و خانوادگى و اجتماعى دچار مىشوند و بر اثر طمع ، تيشه به ريشه سعادت دنيا و آخرت خود مىزنند .
قرآن و طمع
طمع ، حالتى است كه انسان را به ورطه محرمات مىكشد و از رحمت واسعه حق محروم مىكند و ملكوت وجود آدمى را به ظلمت و تاريكى آلوده مىنمايد و از انسان منبع شرّ و خطر مىسازد و شقاوت دنيا و آخرت را براى بشر به ارمغان مىآورد .قرآن مجيد در آيه سى و دوم سوره مباركه احزاب[195] طمع را ثمره مرض قلب مىداند . قلبى كه از نور معرفت و ايمان به خدا و انبيا و اوليا محروم است ، خواهى نخواهى گرفتار حالات ابليسى گوناگون از جمله حالات خطرناك طمع است .قرآن مجيد در سوره مباركه مدثّر مىفرمايد :اينگونه افراد هرچه از نعمتهاى مادّى برخوردار شوند باز سير نشده و طمع در اضافه شدنش دارند كه البته اين طمع باعث مىشود ، آدمى از حدود و مرزها و مقررات الهى تجاوز كرده و دست تعدى به حقوق حقّه مردم دراز كند !طمعكار حد و مرزى براى خود نمىشناسد و قانونى را محترم نمىداند و به هر كارى كه شهوت او اقتضا كند دست مىزند .