سرير سلطنت جاودان گداى تو باد تو بىگناه اگر خون يار خويش بريزى زمال و ملك ندارند خسروان زمانه خلاف شرط وفا باشد ار بيان كند اشكم عماد سوخته در بوته محبّت و اخلاص مس وجود به اميد كيمياى تو دارد كه سر فداى تو كردست و جان براى تو باد كه راست زهره و يارا كه ماجراى تو دارد تمتّعى كه زعشق تو مبتلاى تو دارد شكايتى كه دل خسته از جفاى تو دارد مس وجود به اميد كيمياى تو دارد مس وجود به اميد كيمياى تو دارد