محبت الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محبت الهی - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

موضوع سخنراني : محبت الهي

سخنران : حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

تاريخ : سال 79

ابتدا فرق زاهد و عابد ( كسي كه اهل عبادت ، زهد و معرفت است ) با كسي كه عاشق هست را توضيح مي ديم : عاشق كيست ؟ عاشق هم زاهد و هم عارف و هم عابد هست اگر كسي عاشق باشه اين صفات رو داره ، نمي شه كسي عاشق باشه ولي زاهد و عابد و عارف نباشه ، عارف يعني معرفت نسبت به خدا داشتن و مي شه كه كسي زاهد يا عابد يا عارف باشد ولي عاشق نباشه . در واقع عشق بالاترين درجه سلوك هست ، عاشق كسي هست كه از بندگي در درگاه الهي صفا مي كنه ، لذت مي بره و گريه در مورد اهل بيت (س) هيچگاه او را سير نمي كنه . همانند تشنه أي هست كه از آب دريا مي نوشه و سيراب نمي شه و به مرض استسقاء مبتلا هست .

محبت الهي نوعي بيمه نامه هست ، يعني انسان عاشق انساني است كه بيمه است و غصة از خدا جدا بودن را نداره و غصة از خط بد رفتن رو نداره ، غصه يك لحظه با دشمنان خدا بودن را نداره . هميشه راحت و آسوده است ، انسان عاشق درد را نمي فهمه . براي انسان عاشق كلمة صبر بي معناست . چون بلايي را نمي بينه كه بخواد براي اون صبر كنه ، انسان عاشق زندگي را با باد گذرا مي بينه . سختي ها رو و سالهاي سختي را با دقائق كوتاهي پشت سر مي گذاره . انسان عاشق در تمام ايام حيات لحظه اي ضرر نمي كنه اين كه مي گن : انَّ الانسان لفي خسر . يكي از استثناء ها براي خسران ، عاشقان هستند . انسان عاشق چون دائماً با خداست لذا دائماً در حال سود بردن هست و شخصي هست كه در روز قيامت سربلنده .

بحث امشب مربوط به كساني هست كه يك خط در ميان مي زنن . كساني كه دو روز با خدا هستند و 5 روز با دشمن خدا ! تويي كه 6 ماه با خدا هستي و با يك شب همه را به حراج مي دي . اگر اينها عشق را در دلشان جا بدهند خواهند فهميد حراجي در كار نيست و اصلاً براي اونها حسابي در كار نيست . ( اصلاً انسان عاشق حساب و كتاب نداره ) در كم و زياد اعمالشون بحثي نيست ، چون اصلاً ميزان و صراط ندارند . مذهب عاشقان از مذهب عارفان و مؤمنان جداست . مذهب عاشقي در واقع مذهب امام حسين (ع) و زينب كبري (س) هست . بحث عاشقي بحث شهداست ، مبحث اولياء ست . در اين مذهب خللي وارد نمي شه . يعني انسان عاشق هيچگاه لطمه اي نمي خوره . شهيد بهشتي در اول انقلاب فرمودند : جوانها عاشق باشيد . بدون عشق زندگي بي معناست .

محبت الهي شرايطي داره كه عبارتند از :

1 : محبت الهي مجازي نيست . و اولين مرحله توبه تائبين هست ، تائبين چه كساني هستند ؟ اونهايي كه از گناهان خود توبه كردند و در درگاه الهي بخشيده شدند . خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : اِنَّ الله يُحِبُّ التّوّابين بدرستي كه خداوند تبارك و تعالي توبه كنندگان را دوست دارد . به اين درجه رسيدند و به دامن گناه هم برنگشتند ، اگر بخوايم عاشق باشيم بايد توبه كنيم ،

قدم اول : بايد تائب توبه كند . از چه چيزي توبه كنه ؟ از گناهاني كه تا كنون مرتكب شده ، با اطمينان كامل نسبت به خدا ، بگه : خدايا گناهان من رو ببخش ، من شك ندارم كه من رو مي بخشي و من يقين دارم به فضل تو ، چرا كه مي دونم تو همه گناهان رو مي بخشي و در روز قيامت من را بواسطه گناهان عتابي و سرزنشي نخواهي كرد . شكي ندارم و من انشاء الله عاقبت به خير خواهم شد . و به اين هم شكي نداريم .

خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : أنا عِنْدَ حُسْنُ الظَّنِ عَبْديَ المؤمن شك به رحمت من نكنيد همان ظن و گماني را كه نسبت به من داريد من عمل مي كنم ما شك نداريم ، خدايا ! ما مي خوايم توبه كنيم . از لحظاتي كه تو را به انتظار گذاشتيم ، از لحظاتي كه با اقوام و رفيق ها با لهو و لعب گذرونديم و ياد تو نكرديم .

معشوق دنيوي را در نظر بگيريد ، شما لحظاتي را با معشوق ديگه اي گذرونديد ، چكار مي كنه ؟! اگر چه خدا اين طور نيست . ولي خدايا از اينكه غير از تو محبتي در دل راه داديم از اينكه خلوت هاي عاشقانه را با كسي ديگه اي طي كرديم از اينكه راز و نياز و مناجات را با غير تو گذرونديم ، از اين توبه مي كنيم . قدم اول اينه كه به معشوق اثبات كني كه غير از محبت خدا و او در دل محبتي رو راه نديم . و محبتي رو در دل راه مي دم كه خودت دستور دادي . خودت گفتي : خواهر مؤمن ، برادر مؤمن ، نسبت به هم محبت داشته باشند . خودت گفتي : صله رحم رو رعايت كنيد . چون تو گفتي ، گفتم : چشم ! يعني محبت هاي مجازي رو خدايي كنيم و قول بديم راز و نياز و نجواهامون و درد دل هامون رو به خالق يكتا بگيم .

قدم دوم : پيامبر (ص) مي فرمايند : عاشق و محب راست نمي گه مگر كه اين سه خصوصيت داشته باشه :

1 ـ غير رو به معشوق ارجح ندونه و با خودش حساب كنه كه در طول عمر چقدر خدا مرا صدا كرد و چقدر نفس و شيطان و دشمنِ خدا ؟ چند بار به خدا لبيك گفتم و چند بار به دشمن خدا ؟ و به خودش قول بده : خدايا ! اگر تو مرا صدا زدي و هر كسي به موازات تو مرا صدا زد به تو لبيك بگم و تو را انتخاب كنم .

2ـ مي فرمايند : رضايت معشوق از همه چيز برات مهمتر باشه ، از همه چيز ! عاشقان هيچ سود و كاسبي و معامله اي را بر ذكر خدا ترجيح نمي دهند . اونها در معاملات از ذكر خدا باز نمي مونند . هنگام نماز خدا را منتظر نمي گذارند ، و ساعاتي قبل از نماز چشم هاشون به آسمونه كه كي وقت صحبت من با خدا مي رسه ، كي وقت مناجاتم با خدا مي شه .

فرمودند : براي همنشيني هاي خود معشوقي را انتخاب كنند . (همه ما نياز به شخصي داريم كه خلأهاي عاطفي مون را پر كنه . صحبت هايي را با بعضي از دوستان مي شه گفت كه با بعضي ها نمي شه . همة ما براي خلوتهاي خود مونس داريم . مي فرمايند : عاشق اگر عاشق واقعي هست معشوق رو براي خلوتها و همنشيني هاي خود انتخاب مي كنه . گاهي اوقات يه جوري مي شه كه دوست داري بلايي برات بوجود بياد و معشوق و دل او برات بلرزه . معشوق غمخوارت بشه و چقدر زيباست كه كساني همه غصه هاشون رو مي برند در خونة خدا مي گن تا دلِ خدا براي اونها بلرزد و خدا غمخوار اونها بشه و چقدر زيباست نجواي عاشقانة نيمه شب با معشوق ؟! معشوقي كه بدي هاي ما رو هيچ گاه به روي ما نياورده . كجاست معشوقي زيباتر ، مهربانتر و كريمتر و باوفاتر و پرده پوش تر از خداي مهربان و كريم و ستار و رئوف ؟

حديث قدسي مي فرمايد : از سوي خداوند تبارك و تعالي خطاب رسيد : موسي ! بعضي بنده ها ادعاي محبت و دوستي من رو مي كنند و دروغ مي گن . چرا در نيمه شب كه خلوته و كسي سراغي از كسي نمي گيره ، هرچه به انتظار مي شينم صداي يا ربّي از اينها بلند نمي شه ؟ بعد خدا گله مي كند : موسي ! آيا ديدي كه معشوق از خلوت معشوق فرار كنه ؟ موسي ! دروغ مي گن ، چون اينها خلوت خود را با بقيه مي گذرونند و دردهاشون رو به سمت من مي يارن . بعد خدا مي فرمايد : اي بنده هاي من ! شما نمي دونيد من شما رو دوست دارم آيا فكر نمي كنيد دل اين دوست براتون تنگ مي شه ؟ و بعد مي فرمايد : اگر با من صحبت كنيد لذت صحبت با من و معشوقِ خود رو بفهميد ، مي فهميد كه چه لذتي داره ؟! لذا وقتي خداوند تبارك و تعالي با موسي (ع) صحبت كرد ، در تاريخ است كه موسي (ع) بعد از فارغ شدن از صحبت با خداوند متعال تا مدتها كلام آدميان رو نمي تونست بشنوه ! تا صداي مردي مي يومد حالش بد مي شد و مي گفت اينها چي مي گن و كي هستند ؟! من با كسي صحبت كردم كه :




  • چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن
    به رخت نظاره كردن حرم خدا بديدن



  • به رخت نظاره كردن حرم خدا بديدن
    به رخت نظاره كردن حرم خدا بديدن



و بعد مي فرمايند : چه كنيم محبت خدا در دل رخنه كنه حديثي است به نام قرب نوافل و حديث معتبر از كتب شيعي كه حضرت امام (ره) به عنوان محدث عالم به علم رجال و مجتهد مسلم اين رو در كتاب اربعين حديث نقل مي كنند .

مي فرمايند : وقتي كه بندة من به مستحبات مي پردازد و بندة من آنچه را كه از او مي خواهم بيشتر از آن براي من كار مي كنه وقتي بندة من به نوافل و ذكرها و نماز شب و مجالس و گريه مي پردازد من هم دوستش دارم و چون دوستش دارم روحم را به بدنش حاكم مي كنم و كار به جايي مي رسد كه چشمش مي شوم و با چشم من مي بيند ، دستش مي شوم و با دست من كار انجام مي دهد ، پايش مي شوم و با پاي من حركت مي كند زبانش مي شوم و با زبان من صحبت مي كند مصداق كامل در اين مورد امام علي (ع) مي باشند ، و فرمود : اگر مي خواهيد دوستتان داشته باشم بيشتر براي من كار كنيد و به واجبات اكتفا نكنيد و اين بحث عاشقان است بحث كساني كه تنها شب عاشورا نمي گويند حسين بلكه : كل يوم لهم عاشورا و كل ارض لهم كربلا . لذا وقتي بندة من مستحبات را انجام مي دهد به او عشق مي ورزم ، اطاعتش مي كنم ،

حديث قدسي مشهوري است و چون ملا حسين فيض كاشاني نقل كرده حديث مؤثق است : مَنْ عَشَقْني عَشَقْتَهُ و مَنْ عَشَقْتَهُ قَتَلْتَه وَمَنْ قَتَلْتَهُ فَعَلَيَّ ديتَه فَمَنْ علي دَيتُهُ فأناديتَهُ : هر كس كه به من عشق بورزه من هم به او عشق مي ورزم و هر كس را كه عاشقش شوم مي كشم و مي تواند كشتة راه دوست باشد :




  • قاضي به ره شهادت اندر تكاپوست
    در روز قيامت اين به آن كي ماند
    كين كشتة دشمن است و آن كشته دوست



  • غافل كه شهيد عشق فاضل تر از اوست
    كين كشتة دشمن است و آن كشته دوست
    كين كشتة دشمن است و آن كشته دوست



كسي هست كه روزي هزار بار از فراق خدا و اولياء مي ميره و كساني هستند كه شب تا صبح گريه مي كنند كه : آقا جان ! امام زمان (عج) ! كجايي ؟ و كسي هست كه تنها به اين اميد از جا بر مي خيزه كه امروز مهدي فاطمه (س) رو مي بينم .

با مستحبات همراه باشيد تا من به شما رو كنم تا عاشقت باشم ، تا قاتلت باشم تا به جايي برسه كه در روز قيامت به خلائق نشونت بدم و بگم اين بندة من سند افتخار من هست . اين بندة من كسيه كه اگر همه به دنبال شهوات بودند اين آرام با من نجوا مي كرد : الهي و ربي من لي غيرك الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم مردان خدا كساني هستند كه ايستاده ، نشسته ، خوابيده ، با ياد خدا همراهند .

با ياد خدا همراه بودن چه بركات و چه بهره هايي دارد ؟ اول : عشق بازي با نام خدا ، اسم خدا كه مي ياد ، پردة دل مي لرزه ، اشك جاري مي شه گويا از فراق عزيز از دست رفته اي ، گويا در فراق جگر گوشه اي مي نالند .




  • ديـد مـجنـون را يـكي صـحرا نـورد
    صفحه هايش از خاك و انگشتان قلم
    گفت كـي مجنون بيدل چيست اين ؟
    گفت مـشـق نـام لـيلي مـي كـنـم
    چـون مـيسر نـيست بـا مـن كام او
    عـشـق بـازي مي كنـم بـا نـام او



  • بـر بروي پشته اي نـبـشـته فـرد
    در بـروي خـاك هـي مـيزد رقـم
    مي نگاري نـامه بهـر كيست اين ؟
    خـاطر خـود را تـسلي مـي كـنـم
    عـشـق بـازي مي كنـم بـا نـام او
    عـشـق بـازي مي كنـم بـا نـام او



مجنون عامري در زمان امام سجاد (ع) زندگي مي كرده ، امام سجاد (ع) منظره را ديد كه مجنون مي نويسه : ليلي و خيلي هم گريه مي كنه . امام (ع) با اطرافيان دور او ايستادند گفتند : مجنون به نظر تو حق با كيست ؟ زمانه اي كه همراه با ريا ، خطا ، نيرنگ و اسلام نمايي هست به نظر تو حق با كيست ؟ گفت مجنون كه حق با ليلي است . امام سجاد (ع) گريه كردند و گفتند اين ليلي كه اين مي گه ، مادر ما فاطمه الزهراست (س) :




  • ليلي من روي خود را باز كن
    بهر من كمتر عزيزم ناز كن



  • بهر من كمتر عزيزم ناز كن
    بهر من كمتر عزيزم ناز كن



و بعد مي فرمايند : كه عاشق از كلام معشوق لذت مي بره يعني با قرآن خواندن لذت ميبرند ، و روزي بدون خواندن قرآن به شب نمي رسونند و اگر قرآن نخونند شب نمي خوابند و مي گن : امروز با خدا حرف نزدم ، عاشق اون كسي نيست كه قرآن او سالها در تاقچه انتظار مي كشه كه او را بخوانه و من اليل فَتَحَقَّبْ بِهِ نافِلَه لَكْ عَصاءً يَبْعَصَكَ ربُّكَ مقاماً محمودا

مي خواي به درجه اي برسي كه خدا به فرشته ها بگه : فرشته هاي من ! به زمين نگاه كنيد ، به بندة من نگاه كنيد ، ببينيد چقدر قشنگ داره با من حرف مي زنه ؟! چه خلوت هايي را داره با من پر مي كنه ؟ درد و دل هاش و راز و نياز و نجواهاش رو با من مي كنه و بعد فرمودند : اگر مي خوايد بفهميد قرآن چيست ؟ بعد از نماز صبح قبل از طلوع آفتاب لحظاتي و دقايقي قرآن رو بخوانيد . روزگاري مي ياد كه قرآن از ما شكايت مي كنه مي گه : خدايا ! سالها در خانة اين فرد خاك خوردم و بارها به او التماس كردم : نظري ، نگاهي ، قرائتي !! و بعد قرآن نفرين مي كنه و خداوند وعده داد كه هر كسي رو كه قرآن اون رو نفرين كنه رحمت من شامل حال او نمي شه و عاشق با كلام خدا مأنوس مي شه .

بعد مي فرمايند : كه عاشق با آثار معشوق عشق مي ورزه مردم را دوست مي داره و در نظر او خلائق ، مخلوق خالقند ، عاشق به برادر ديني خود عشق مي ورزه ، چون محب معشوق هست . عاشق ، طبيعت ، حيوانات ، ستارگان ، كهكشان ها ، كوه و دشت همه رو دوست داره چون اينها آثارِ دستِ صانع هست :




  • به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست



  • عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست



و لذت مي بره و به هرچي نگاه مي كنه معشوق خود رو مي بينه :




  • بـه دريـا بـنـگرم دريـا تو ويـنم
    به هرجا بنگرم كوه و در و دشت
    نـشان از قـامـت رعـناتو وينم



  • به صحرا بنگرم صحرا تو وينم
    نـشان از قـامـت رعـناتو وينم
    نـشان از قـامـت رعـناتو وينم



همه عالم زيباست . در نظر عاشق همه چيز زيباست . چقدر انسان راحت مي شود ؟!

بعد مي فرمايند : عاشق تولي و تبري داره ، عاشق از گناه گنهكار بدش مي ياد ، از دشمن خدا بدش مي ياد ، و كنار دشمنان خدا نمي نشينه براي اونها حرف نمي زنه . براي خوشايند اونها حرف نمي زنه . عاشقِ خونِ يك ميليون شهيد هست ، ارزشها ، راه پير مي فروش را براي كف زدن چند فاحشه نمي فروشه ، عاشق قبرهاي گمنام و استخوانهاي خورد شده هست . شهدا را به انسان هاي پست و بي ارزش نمي فروشه ، عاشق ، لباس پيغمبر (ص) را به نجاست آلوده نمي كنه ، عاشق با دشمن خدا ارتباطي نداره و با او دشمن هست . عاشق انصاف داره ، عاشق به ديوارها نگاه مي كنه از هر سه كوچه يك كوچه به نام شهيدي هست ، شهدا را نمي فروشه . زبان عاشق زبان نثر و نظمه و نجوا و مناجات سجع داره قافيه داره ، زبان مناجات ، زبان صفا كردن و لذت بردنه .

خداوند مي فرمايد : پيغمبر من ! به مردم بگو : اگر من رو دوست داريد ، اطاعت كنيد ، اذيتم نكنيد . اگر من رو دوست داريد اينقدر گناه نكنيد . شما من رو تبعيت كنيد ، قول مي دم ، من هم شما رو دوست داشته باشم .

آيا شما دوست نداريد كه خدا شما را به همة خلايق نشون بده و بگه : ببينيد ! چه زيبا گريه مي كنه ؟!

بعد مي فرمايند : عاشق محو در جمال معشوق مي شه ، محبت آتشي هست كه همه چيز رو مي سوزونه و هيچ چيز غير از محبوب به جا نمي مونه . لذا زليخا كه يوسف (ع) رو مي بينه ، دست خودش رومي بره و خون جاري مي شود و نمي فهمه . و علي (ع) در نماز : سبحان ربي الاعلي و بحمده مي گه و تير از پاي او بيرون مي يارن و او نمي فهمه . بچه هاي جبهه تركش ها مي خوردن و هنگامي كه به آنها مي گن براي معالجه به عقب بريد قبول نمي كنند ، و دليلشون هم اين بود كه : فاطمه « سلام الله عليها » منتظر من هست ، شهدا خوش بحالتون كه رفتيد و ذلت شهدا و انقلاب رو نديديد




  • لحظه لحظه مي روند از يادها آبادها
    مي فروشند خون اينان را بسي شيادها



  • مي فروشند خون اينان را بسي شيادها
    مي فروشند خون اينان را بسي شيادها



و عاشق وقتي معشوق رو مي بينه درد رو فراموش مي كنه :




  • از تو دل برفكنم تا دل و جانم باشد
    گر نوازي چه سعادت به از اين خواهم يافت
    وركشي زار چه دولت به از آنم باشد



  • مي برم جور تو تا وُسع و توانم باشد
    وركشي زار چه دولت به از آنم باشد
    وركشي زار چه دولت به از آنم باشد



خدايا ! ما تا بحال از تو آبروداري ، ستاريت ، مهربوني ديديم نه عذابي ، نه عتابي ، نه سيه رويي ! چه صفايي بالاتر از اينكه در خون خود بغلتيم و در خون خود وضو بگيريم ؟!




  • تيغ قهر ار تو زني قوّت روحم گردد
    جام زهر ار تو دهي قوُت روانم گردد



  • جام زهر ار تو دهي قوُت روانم گردد
    جام زهر ار تو دهي قوُت روانم گردد



در كتابي به نام رابعه ، نسخة واتيكان با قضيه عجيبي روبرو شدم :

رابعه بانوي عارفة جهان اسلام مي گه : در منزل خوابيده بودم ، نيمه شب آماده مي شدم كه وضو بگيرم و نماز شب بخونم ديدم دزدي وارد خونة من شد . دزد هرچي گشت چيزي پيدا نكرد . نااميد مي يومد تا از خونه خارج بشه ، اون روصدا زدم : كه براي چي اينجا اومدي ؟ گفت : اينجا اومدم تا چيزي بيابم ولي چيزي پيدا نكردم ، رابعه گفت : بله در خونة من چيزي پيدا نمي شه ، پيشنهادي دارم وضو بگير و دو ركعت نماز بخون ، دزد تو رودروايسي قرار گرفت و هر طوري كه بود شروع كرد نماز خوندن . رابعه هم شروع كرد با خداي خود مناجات كردن كه : خدايا ! من اين بنده تو رو به سوي تو فراخوندم . چون در خونة من چيزي رو پيدا نكرد او رو بي نصيب نساز ! يك دفعه ديد صداي گريه دزد بلند شد و زير لب زمزمه اي ميكنه كه : خدايا ! اگر امشب از من سؤال كني : بنده من ! حيا نكردي دل من رو شكستي ؟ چي بگم ؟ الهي ! اگر سؤال كني : بنده من گناهانت رو از مردم پوشوندم تو از من حيا نكردي ؟ چي بگم ؟ و رابعه ديد صداي گريه دزد بلند شد كه : خدايا ! طاقت عذاب تو رو ندارم .

خدايا ما هم طاقت ، عذاب و قهر و غضب تو رو نداريم .

السلام عليك يا فاطمه الزهرا (س

/ 1