ستارگان حرم استاد رضا روزبه اسوه اخلاص - ستارگان حرم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ستارگان حرم - نسخه متنی

حبیب‏اللّه‏ سلمانی آرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ستارگان حرم استاد رضا روزبه اسوه اخلاص

حبيب‏اللّه‏ سلماني آراني

سخن در باره يكي از استادان بزرگ تعليم و تربيت اسلامي جوانان ايراني در دوره معاصر است. مردي كه خود جامع فضايل و صفات انساني بود؛ عمرش را به تعليم دين و دانش گذراند؛ در آسمان علم و تقوا چون ستاره‏اي درخشيد و پيش از آنكه گوهر وجودش براي همگان شناخته شود، همچون مرواريدي خالص در صدف خاك قرار گرفت. اكنون بيست و پنج سال از خاموشي استاد فقيد رضا روزبه، اين سمبل علم و عمل و زهد و تقوا مي‏گذرد. اين مقاله بر آن است تا ضمن يادكردي از اين ستاره مدفون در حرم عش آل محمد(ص)، به ابعاد مختلف شخصيت او بپردازد و به همه دست‏اندركاران تعليم و تربيت نسل جوان الگويي شايسته ارائه دهد.

تولد و تحصيلات

فقيد سعيد استاد رضا روزبه ارديبهشت سال 1300ش، مصادف با ولادت حضرت رضا(ع) در خانواده‏اي متدين و با فضيلت و مبارز* در شهر زنجان پا به عرصه وجود نهاد. پدرش كربلايي محمود خياط فرزند حجة‏الاسلام شيخ جواد زنجاني، از شاگردان آيت‏اللّه‏ ميرزا محمدتقي شيرازي بود و مادرش سيده ربابه دخت حاج سيدتقي، از سادات مشهور و صاحب كرامت آن سامان شمرده مي‏شد.

وي در كنار تعليمات ابتدايي و آموزش متوسطه، علوم حوزوي را تا سطوح عالي نزد پدر و عمويش و استادان مشهوري چون حاج شيخ حسين دين‏محمدي، حاج‏آقا سيدمحمد امام جمعه، سيدمحمود موسوي زنجاني و ... به پايان برد. و در هر كلاس و پايه‏اي دانش‏آموز و طلبه ممتاز شناخته شد.

با اتمام دوره متوسطه، چند سالي در دبستان «توفيق» زنجان به تعليم و تربيت دانش‏آموزان پرداخت. سپس به تهران مهاجرت كرد. در سال تحصيلي 1331 ـ 1330، وارد دانشكده علوم شد و با انتخاب رشته فيزيك تحصيلات عالي خود را آغاز كرد. او اين دوره را با نگارش «مطالعه در آثار ميدان الكتريك و رادياسيون و گاز ازت روي موجودات زنده» به پايان برد. در اين سالها نيز از دانشجويان ممتاز و برجسته شمرده مي‏شد و مورد توجه بيش از حد استادان بود و سرانجام به خاطر دقت و موشكافي عميق در مسايل علمي محقق و استاد رشته فيزيك شناخته شد.

مرحوم روزبه، علاوه بر كسب اطلاعات علمي روز، در معارف اسلامي، فقه و اصول، فلسفه و كلام، ادبيات عرب و تفسير قرآن مطالعات عميق و وسيعي داشت و زبانهاي عربي و فرانسه را خوب مي‏دانست.

ويژگيهاي استاد

شخصيت استاد روزبه از جهات مختلف شايسته بررسي و مطالعه است. نوشته‏ها، خاطرات و مصاحبه‏هاي برخي از آشنايان، همكاران و شاگردان استاد نشان مي‏دهد كه آن دانشور فرزانه از حدود هفتاد صفت نيك بهره مي‏برد. بخشي از صفات و خويهاي پسنديده او عبارت است از:

ايمان

مرحوم روزبه فردي متعبد، مخلص و عاشق خدا بود. جلوه‏هاي بارز اين عشق را در نماز او مي‏يابيم. چون وقت نماز مي‏شد از هر كاري، هر چند مهم، دست مي‏كشيد و مقيد بود آن را در اول وقت به جاي آورد. او در نماز تمام توجهش به خدا بود و حالش دگرگون مي‏شد.

علم

روزبه فردي به تمام معنا جامع مي‏نمود هر چند تخصص اصلي‏اش در علم فيزيك بود و در اين رشته تحقيقات ارزنده‏اي داشت؛ ولي اين امر استاد را از پرداختن به ديگر رشته‏هاي علمي باز نداشت. او در فقه، اصول، كلام، تفسير و علوم قرآني بسيار مطالعه كرده بود.

اخلاق اسلامي

استاد در برنامه‏ها و كارهاي روزانه‏اش بسيار منظم و دقيق بود. در رفتار و كردار بسيار متين و مؤدّب، در گفتار كم‏گوي و گزيده‏گوي شمرده مي‏شد و از بيان مسايل و مطالب مشكوك و ضعيف خودداري مي‏كرد. از برخوردها و كلمات تند و دور از ادب و غير انساني سرباز مي‏زد و هرگز غيبت نمي‏كرد. او انساني آرام، افتاده‏حال، متواضع و در عين حال با ابهت بود و آنچه كه قصد گفتن داشت نه با زبان، بلكه با عملش بيان مي‏كرد. در مقابل پدر و روحانيان و حتي طلبه‏هاي معمم و مبتدي بسيار فروتن مي‏نمود و در جلساتي كه پدرش حضور داشت، دو زانو مي‏نشست.

لباسهاي او بسيار ساده و كم قيمت و تميز و مرتب بود. سالهاي بسيار تنها يك دست كت و شلوار داشت.

لباسهاي او بسيار ساده و كم قيمت و تمييز و مرتب بود. سالهاي بسيار تنها يكدست كت و شلوار داشت. اين صفت در آن روزگار شاگردان و حتي استادان مدرسه‏اش را تحت تأثير قرار داد؛ به گونه‏اي كه در آن مدرسه نه از مد خبري بود و نه از شيك‏پوشي. غذايش ساده و مختصر و خانه‏اش محقر در محله قديمي و مذهبي خيابان ري بود. از جسارت و بي‏ادبي مردم چشم مي‏پوشيد و از اين طريق، درس بزرگي به ديگران مي‏داد.

به روحانيون اصيل شيعه و سادات ارادت و احترام خاص مي‏گذاشت و در برابر علما و مراجع تقليد اخلاص و تعبّد ويژه داشت. اگر در حضور او كسي از عالمي بد مي‏گفت و يا از روحانيت انتقاد مي‏كرد. چهره درهم مي‏كشيد و آزرده خاطر مي‏شد. به بيچارگان و زيردستان كمك مي‏كرد و ضمن احترام به خدمتگزاران، كارها را در

قالب پرسش از آنها درخواست مي‏كرد؛ براي مثال مي‏گفت: مشهدي محمد، براي ما يك ليوان آب نمي‏آوري؟

مبارزات

با آنكه استاد زاهد و درونگرا مي‏نمود، عنصري آگاه به زمان و مقتضيات روزگار بود، بجا و بموقع مبارزه مي‏كرد. سابقه مبارزه او به سالهاي 1324ش برمي‏گردد. در اين سال، كه فتنه آذربايجان به زنجان كشيده شد، دموكراتها استاد را به خاطر اعتقادات راسخ به مباني ديني و مذهبي به زندان افكندند؛ احتمال اعدامش قوت گرفت و در مدتي كه محبوس بود، موهاي سرش به سفيدي گراييد. او سرانجام آزاد شد. در مقابله با رژيم، چه در مدرسه و چه در خارج آن تا آنجا كه قدرت داشت، ايستادگي مي‏كرد. در آن زمان چنان فرمان داده بودند كه عكس شاه بايد در همه ادارات و

مدارس، حتي مدارس ملي و اسلامي، نصب شود. او تا توانست اين فرمان را اجرا نكرد و وقتي به بستن مدرسه تهديد شد، تنها با نصب يك عكس در دفتر مدرسه موافقت كرد.

ساواك مكرر به مدرسه هجوم مي‏آورد و مدرسه را تهديد مي‏كرد. او در برابر تهديدات بي‏وقفه مزدوران شاه اظهار مي‏داشت: آنها خيلي دير به فكر ما افتاده‏اند. اگر اين مدرسه را ببندند، ما كار خود را كرده‏ايم و به اهداف خود رسيده‏ايم. هر يك از شاگردان ما در هر كجا كه باشند، آنجا خود يك مدرسه علوي خواهد بود.

هر گاه يكي از مزدوران رژيم ترور و معدوم مي‏شد، به شاگردانش شيريني مي‏داد و در مناسبتهاي مهمي چون شهادت مدرس و ...، به عناوين مختلف، مراسم سالگرد و بزرگداشت برگزار مي‏كرد.

مدرسه علوي

يكي ديگر از ابعاد زندگي وي داستان مدرسه علوي است. اين واحد آموزش متوسطه در سال 1335 به همت مردان صالح، خوشنام و متديني چون آقايان حاج علي‏اصغر كرباسچيان (علامه) و حاج مقدس تهراني و شالچيان و به مديريت استاد روزبه شروع به فعاليت كرد. دبيرستان علوي و شعب آن از نظر پذيرش محصل، انتخاب استاد و برنامه‏هاي آموزشي ويژه بودند و روحانيون بزرگي همچون شهيد دكتر بهشتي، شهيد مطهري، شهيد قدوسي، شهيد باهنر، علامه محمدتقي جعفري، مهدوي كني و ... با هيأت مديره و استاد روزبه همكاري نزديك داشتند. استاد از آغاز فعاليت اين مدرسه تا آخرين روزهاي زندگي‏اش يكسره به تعليم و تربيت شاگردانش پرداخت و در طول اين مدت هرگز احساس خستگي نكرد. او اطمينان داشت كه دست‏پروردگانش در اجتماع و محيطهاي گسترده منشأ آثار و خدمات مفيدي خواهند بود.

جلسات تفسير قرآن، از فعاليتهاي ارزنده او در مدرسه بود. او مي‏دانست هنگامي كه فتنه‏ها چون شبهاي تيره هجوم آورند، قرآن فريادرس انسانهاست،

البته بسياري از تربيت‏يافتگان مكتب او چنين شدند؛ چه آنان كه زير شكنجه‏هاي رژيم سفاك گذشته به شهادت رسيدند؛ چه آنان كه سالها در زندان مقاومت كردند و چه گروهي كه به صحنه اجتماع گام نهادند. شهيد دكتر محمود قندي، شهيد محمدعلي فياض‏بخش، شهيد مجيد حدّاد عادل، شهيد كاظميان و ... و فرزانگاني چون دكتر حداد عادل و نهاونديان، سيد احمد مدرس‏زاده و سيد حسين مجتهدي، هادي نژادحسينيان و ... در شمار شاگردان مكتب استاد جاي داشتند. استاد علاقه داشت كه شاگردان و دوستان و آشنايان و همكارانش، خصوصا معلمان و دبيران معارف ديني، مطالب مذهبي را از مأخذ اصلي آن فراگيرند و در اين راستا با هر گونه انحراف، التقاط و تفسير به رأي در آيات و احكام به شدت مخالفت مي‏كرد. او مي‏خواست حقايق دين محفوظ بماند، انحرافي پيش نيايد و كساني كه مطلبي را مي‏گفتند، اگر به درستي آن اطمينان نداشت، با فروتني به گوينده تذكر مي‏داد و راهنمايي‏اش مي‏كرد.

صبحگاه او از نخستين كساني بود كه به مدرسه وارد مي‏شد و شبانگاه با آخرين گروه مدرسه را ترك مي‏كرد. محيط تربيتي دبيرستان علوي، بخش بزرگي از زندگي او، بلكه تمام زندگي او شده بود.

استاد به شاگردان مدرسه آنقدر نزديك بود كه به راحتي مي‏شد حس كرد كه چگونه از درد آنها رنج مي‏كشد و در شادي آنان از خود آنها شادمان‏تر است. بسياري از اوقات، در زنگهاي تفريح به جاي رفتن به دفتر مدرسه و استراحت، به ميان شاگردان مي‏رفت و براي آنها پدر، استاد، مربي اخلاق و الگوي فضايل اخلاقي بود. بسياري از شاگردان مطالبي را كه حتي با پدران و مادران خود در ميان نمي‏گذاشتند، به او مي‏گفتند و او را محرم اسرار خود مي‏دانستند. بسياري وقتها، شبها تا ديروقت همراه گروهي از شاگردان در آزمايشگاه فيزيك مدرسه به تحقيق مي‏پرداخت تا پاسخ پرسش دانش‏آموزي را بدهد و اشكال وي را ريشه‏كن سازد.

استاد گاه در غيبت بعضي همكاران، كلاس درس آنها را به خوبي اداره مي‏كرد و همه شاگردان مي‏گفتند، به سبب نوآوري‏اش در تدريس، از محضر او بيش از استاد هميشگي‏شان بهره برده‏اند.

جلسات تفسير قرآن، از فعاليتهاي ارزنده او در مدرسه بود. او مي‏دانست هنگامي كه فتنه‏ها چون شبهاي تيره هجوم آورند، قرآن فريادرس انسانهاست، پس با برگزاري كلاسهاي معارف قرآني دانش‏آموزان را به قرآن فرا مي‏خواند. او اولين دوره مسابقات قرآن مجيد را در اين مدرسه برگزار كرد و با بيانات گرم و نافذ خود رنگ و عطر ديگري به آن بخشيد. اين مجلس و مراسم، همه ساله به ياد او برگزار مي‏گردد. بهره مادي استاد از دبيرستان، بنا به تقاضاي خود او ، بسيار محدود و تنها به مبلغي اندك، كه زندگي ساده و بي‏پيرايه‏اش را با آنكه همشيره‏ها و بعضي بستگان در كنارش بودند، در سطح پايين اداره مي‏كرد، و اين در حالي بود كه از او پيوسته تقاضا مي‏شد، در دانشگاه با حقوق كلان تدريس كند. اين نوع گذران معيشت هرگز او را از هدفي كه ضروري تشخيص داده بود، باز نداشت. اخلاق نيك، روحيه قناعت و عشق و علاقه بسيار او به مدرسه علوي سبب شد تا بسياري از شخصيتهاي علمي و روحاني متعهد شاغل در دانشگاه و غيره دست‏كم بخشي از اوقات خود را به تدريس افتخاري در آنجا اختصاص دهند. اين امر سطح علمي دبيرستان را چنان ارتقا داد كه از نظر علمي و مذهبي محيطي صد در صد ايده‏آل گرديد و حتي از نظر ميزان قبولي در دانشگاهها در رديف نخست قرار گرفت. اين مركز آموزشي، علاوه بر برنامه‏هاي ذكر شده، مركز تربيت مبلغاني بود كه پس از آموزش دوره‏اي كوتاه به خارج از كشور اعزام مي‏شدند. جناب حجة‏الاسلام و المسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني، در باره حضور خويش در اين مدرسه، چنين مي‏گويد: «براي تحصيل علوم جديد كه با خواست آيت‏اللّه‏ العظمي بروجردي(ره) در مدرسه علوي براي ده نفر از طلاب زبده تنظيم شده بود و من جزء آنها بودم يكي دو تابستان در تحصيلات جديد مدرسه علوي شركت كرديم براي تربيت مبلغ براي خارج از ايران اساتيد اين دوره‏ها مرحوم روزبه و جمعي ديگر بودند.»* *

از چشم دوستان

يكي از همكاران استاد مي‏گويد: در مدت هشت سال، كه با ايشان در يك مدرسه بودم، مي‏ديدم كه او هميشه غذايش را با مستخدمين مدرسه يا دانش‏آموزان مي‏خورد و بيشتر اوقات نهارش نان و ماست يا نان و پنير و يا نان و خرما بود. روحي بزرگ مي‏خواهد كه كسي سالها جمع مستخدمين و دانش‏آموزان را بر جمع فضلا و مردان علم ترجيح دهد. وقتي در باره اين كار از او پرسيدند، گفت: بچه‏ها غذاهاي مختلف مي‏آورند؛ گروهي غذاي گرم و مطبوع مي‏آورند و دسته‏اي توان آوردن غذاهاي خوب ندارند. من غذاي ساده خود را با آنها مي‏خورم تا كسي كه ساده‏ترين غذا را آورده، در برابر آنكه غذاي گرم و پختني مي‏آورد احساس حقارت نكند. از سويي، احساس مي‏كنم ممكن است هر يك از آن‏ها بعدها منشأ كاري در اين اجتماع باشند؛ مي‏خواهم، با اكتفا كردن به ساده‏ترين تنعمات، آن‏ها را به اين كار عادت دهم.

يكي از دوستان در باره روح بزرگ استاد اين خاطره جالب را نقل كرده است: «به اتفاق ايشان در جمعي از دوستان، كه همه از مردان علم و عمل بودند و هر يك تتبعات و نوشته‏هاي مختلف از خود به جاي گذارده بودند، نشسته بوديم. هر يك از دوستان با افسوس مي‏گفت: اگر من دوباره به دنيا بيايم؛ فلان كار را شروع مي‏كنم و يا فلان اشتباهي را كه كرده‏ام جبران مي‏كنم. به هر حال هر يك در باره كاري كه مي‏خواست در زندگي جديد خود بكند، مطلبي گفت تا نوبت به استاد روزبه رسيد. او گفت: من حاضر نيستم دوباره به دنيا بيايم؛ زيرا در اين زندگي‏ام هميشه همان كاري را كردم كه بايد مي‏كردم و اگر دوباره به دنيا بيايم، همان كارها را دوباره انجام مي‏دهم.»

اين نمونه‏اي از شكوه و جلال يك مرد الهي است كه قلبش به عشق خدا مطمئن است و حتي حسرت لحظات عمر خود را نمي‏خورد؛ زيرا همه آن لحظات را در ذكر و ياد و راه خدا سپري كرده است.

آثار و يادگارها

از استاد روزبه تأليفات و تحقيقات متعددي در موضوعهاي فقه، معارف اسلامي و علوم روز به جا مانده كه استاد در پايان عمر همه آنها را به يكي از شاگردان فاضلش سپرد تا در فرصت مناسبي به چاپ برساند. موضوع تحقيقات و يادداشتهاي آن بزرگوار عبارت است از: «اثبات جهان ماوراء»، «اثبات وجود خدا»، «عصمت پيامبران»، «ولايت» و «فقه».

در سالهاي آخر عمر، با همكاري شهيد حجة‏الاسلام سيد كاظم موسوي، به تدوين يك دوره كتاب عربي به نام «عربي آسان» پرداخت. اين كتاب، كه زبان عربي را با روش نوين به علاقه‏مندان مي‏آموزد، اكنون در مجامع علمي و فرهنگي سراسر كشور تدريس مي‏شود و چندين بار تجديد چاپ شده است. همچنين جزوه «روش آسان» در تعليم قرآن و كتاب «خداشناسي» وي به زيور چاپ آراسته شده است.

فرزندان

استاد در چهل سالگي با خانواده‏اي روحاني ازدواج كرد. ثمره اين پيوند دو پسر به نامهاي محمود و حسين و يك دختر به نام زهرا است كه به معلمي اشتغال دارند و راه پدر را ادامه مي‏دهند.

سخنان ماندني

وقتي مي‏خواست كتاب عربي آسان را براي اولين بار چاپ كند، با مشكلاتي روبه‏رو شد. پس از رفع موانع و مشكلات گفت: «يهوديها در همه جاهاي حساس مهره دارند از جمله در چاپخانه‏ها و چاپ كتابهاي تاريخ كه سعي دارند تاريخ يهودي را تزريق كنند.»بقيه در صفحه 37

بقيه از صفحه 48

چون امكانات سفر به خارج و ادامه تحصيل برايش فراهم شد، پدرش ابراز ناراحتي يا نگراني كرد. استاد از اين سفر منصرف شد و گفت: «تحصيل و ادامه آن براي من مستحب است؛ ولي احترام به پدر واجب.»

روزي به شاگردانش گفت: «براي هر صفحه درسي كه جهت تدريس در كلاس آماده مي‏كنم، ده ساعت وقت مي‏گذارم.»

متن وصيتنامه معلم اخلاص و تلاش بهترين يادگار وي براي دوستان و علاقه‏مندان تربيت مكتبي است، اينك اين شما و اين وصيتنامه:

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم، هذه وصيتي

1ـ اضافات حقوقي كه از فرهنگ دريافت مي‏شود، آنچه قبل از رمضان سال گذشته است بايد خمسش داده شود و آنچه متعلق به بعد آن است به ضميمه وصولي از رفاه معلم قروض از آن داده خواهد شد. اگر علاوه ماند، خمس آن داده شود.

2ـ هزار تومان به آقاي حاج سيد احمد زنجاني به قم داده شود. (از بابت اجازه تصرف كه در حقوق داده‏اند و قرار است اين مبلغ به ايشان پرداخت شود تا ماه رمضان آتي 93)

3ـ صد تومان از بابت قيمت چاي و شربت كه صرف مهمانهاي خصوصي من مي‏شد، به مدرسه پرداخت شود و تقريبا صد و پنجاه تومان بيشتر (با نظر آقاي بيات) از بابت پلي‏كپي‏هايي كه براي گروه شاه‏چراغي مرحوم كرد و تحويل من داده است، به مدرسه داده شود.

4ـ كتاب شرح اشارات در كمد اطاق بالا به جناب آقاي ميرزا محمدتقي شريعتمداري و دو جلد كتاب حساب فرانسه در همان كمد به آقاي بهشتي ... و كتاب ولايت (فتوكپي) به علامه طباطبايي تحويل شود. (توسط آقاي موسوي)

5ـ يك جلد كتاب كه اسمش درست يادم نيست در باره علوم طبيعت از نظر مسلمين متعلق به آقاي حداد است و در كمد ميز دفتر است، به ايشان مسترد شود.

6ـ آقاي موسوي قبول زحمت فرموده كتابهاي كمد بالا و دفتر و اطاق آقاي بيات را ببيند؛ اگر كتابي متعلق به كسي است، اظهار لطف فرموده به صاحبش رد كنند؛ و همين كار را آقاي اخوي نسبت به كتابهاي منزل انجام دهد.

7ـ عموم رفقاي گرامي سلام اخلاص بنده را پذيرفته، از بديهاي من و هر گونه حقي كه نسبت به من دارند بگذرند و از دعاي خير فراموشم نفرمايند.

العذر عند كرام الناس مقبول

لبيك به دعوت حق و مدفن

استاد در سال 1347، به سبب تماس با تشعشعات راديواكتيو در آزمايشگاه، بيمار شد. در سالهاي 48 و 49 حالش رو به وخامت گذاشت. شاگردان و دوستان و همكارانش بسيار برايش دعا كردند و شايد همين دعاها مرگ او را چند سالي به تأخير انداخت. در اين سالها، با آنكه از تدريس و فعاليت منع شده بود، پرتوانتر از هميشه كار مي‏كرد و از واپسين فرصتها نيز بهره مي‏برد.

سرانجام سرطان استاد را رنجور ساخت و در بستر ناتواني فرو افكند. در آخرين لحظات زندگي، هر بار كه نفسي برمي‏آورد، مي‏گفت: فقه را جلو بيندازيد. هنگام احتضار به درد اجتماع و مصالح اجتماعي مردم فكر مي‏كرد و سرانجام در راه تدريس و ارشاد جان سپرد. اين شمع پرفروغ و گل شاداب بوستان علوي در ساعت 7 صبح روز 21 آبان سال 1352 برابر با نيمه شوال سال 1393 قمري خاموش و پژمرده شد و جامعه اسلامي يكي از خدمتگزاران صديق و ارزنده‏اش را از دست داد. در مراسم وداع با پيكر او فضاي دبيرستان علوي شاهد بود كه چگونه مربيان، دوستان و شاگردان و اولياي آنها بر مرگ وي مي‏گريستند و دانشمنداني چون مرحوم علامه طباطبايي و استاد شهيد مطهري و شهيد بهشتي اشك مي‏ريختند. مراسم تشييع جنازه او كه در قم انجام شد، علما و بزرگاني چون آيات عظام گلپايگاني و نجفي شركت داشتند و آيت‏اللّه‏ گلپايگاني بر او نماز گزارد. سپس او را در گورستان حاج شيخ به خاك سپردند. بر سنگ قبر او اين جملات حكّ شده است:

«و لكلِّ عصر و احد يَسمو به و انت لباق الدّهر ذاك الواحد. مرقد استاد عاليقدر الحاج رضا روزبه زنجاني، تولد 1300، وفات 21/8/52.»

يادش گرامي، نامش جاودان و راهش پر رهرو باد.

منابع:

* * هاشمي رفسنجاني، دوران مبارزه، ج 1، ص 91 و 146.

مصاحبه با همكاران، آشنايان و بستگان و شاگردان.

مكتب اسلام، سال 15، ديماه 52، ص 70.

ماهنامه فنون، ص 43 و 44.

خداشناسي، استاد رضا روزبه، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين.

كيهان فرهنگي، سال 66، ش8، ص 52.

* ميرزا جواد زنجاني عموي استاد روزبه از دوستان نزديك آيت‏اللّه‏ كاشاني و از بنيانگذاران استقلال عراق بود.

/ 1