نقد و بررسی کتاب ژئو پلیتیک شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد و بررسی کتاب ژئو پلیتیک شیعه - نسخه متنی

نجف لک زایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد و بررسى کتاب ژئوپليتيک شيعه (1)«بزرگ نمايى يک توهم و ژئوپوليتيک شيعه»

نجف لک زايى

شيعه شناسي ( فرقه هاي شيعي )

مقدمه

جغرافياى سياسى (Political Geography) و ژئوپوليتيک (Geopolitics) ، دو گرايش از يک موضوع هستند که به تعاملات ميان قدرت سياسى و محيط جغرافيايى مى پردازند; پيوند سياست و جغرافيا در درون مرزهاى يک کشور، موضوع جغرافياى سياسى است، در حالى که ژئوپوليتيک، نگاهى فرامليتى و جهانى است.

ژئوپوليتيک عبارت است از مطالعه روابط قدرت ها در سطح جهان، براساس امکاناتى که محيط جغرافيايى در اختيار مى گذارد و يا امکاناتى که مى توان از محيط جغرافيايى گرفت. (2) مفاهيمى مانند کشور، حکومت، مرز و بوم، شهر و روستا، ملت، هويت و ناسيوناليزم، از مفاهيم محورى و مطرح در جغرافياى سياسى هستند.

ژئوپوليتيک، نظام جهانى، نظام نوين جهانى، گروه بندى منطقه اى، همگرايى منطقه اى، نقاط استراتژيک و مناطق استراتژيک، از محورها و موضوعات سياست جغرافيايى هستند. (3) در اين کتاب «مذهب شيعه » ، به عنوان موضوعى ژئوپوليتيکى در نظر گرفته شده است; با اين استدلال که نقطه ثقل جغرافيايى شيعيان، مناطقى است که بر روابط قدرت در سطح جهان تاثيرگذار است; براى مثال، از نظر نويسنده، شيعيان مستقر در کرانه هاى خليج فارس، از برد ژئوپوليتيکى جهانى برخوردار هستند، چون هفتاد درصد ذخاير نفت جهان که براى ادامه حيات و رشد اقتصاد جهان حياتى است، در اين منطقه واقع شده است و هر گونه تحول و نا آرامى سياسى در اين منطقه، مى تواند پيامدهاى اقتصادى و سياسى جهانى گسترده اى را به همراه داشته باشد. (ص 7)

نويسنده، پراکندگى جغرافيايى شيعيان و نقاط استقرار آنها و نيز نوع عقايد ايشان را از اين ديدگاه مورد توجه قرار داده است و ميزان خطرسازى آنها براى جهان سرمايه دارى غرب را مورد ارزيابى قرار داده است و سعى کرده است تا هشدارهاى لازم در جهت پيشگيرى از خطرات احتمالى را به دولت هاى غربى ارائه نمايد.

نويسنده جوامع شيعى را به سه دسته تقسيم کرده است; ابتدا آنها که تاثير جهانى ندارند; همچون شيعيان اسماعيلى، سپس آنها که تاثيرات محدود دارند; همچون شيعيان عراق و پاکستان در نهايت آنها که تاثيرات جهانى وسيعى دارند; همچون شيعيان ايران، خليج فارس و لبنان.

چنانکه ملاحظه مى نماييد، تقسيم بندى مذکور، براساس ميزان خطرى است که شيعيان مذکور براى جهان غرب ايجاد کرده اند. خطر شيعه به اين دليل قابل توجه است که اولا شيعيان در انتظار بازگشت امام غايب خويش هستند، ثانيا براى برقرارى دالت بر روى زمين مبارزه مى کنند و ثالثا ادعاى حکومت جهانى دارند ; اين همان چيزى است که جهان سرمايه دارى غرب هم آن را دنبال مى کند; به طور کلى برنامه اين مذهب در جلوه ظاهرى اين گونه است; زندگى در انتظار بازگشت امام، همراه با مبارزه براى دستيابى به عدالت بر روى زمين، هر کس در مى يابد که تشيع، با چنين طرح و نقشه اعتقادى و ايدئولوژيکى اى، مى تواند به صورت اهرم نيرومندى، در جهت بر هم زدن ثبات جهان ظاهر شود. تشيع هر چند از نظر جغرافيايى در يک منطقه پراکنده، اما بسيار محدود قرار گرفته، ولى مبارزه اى را دنبال مى کند که ادعاى جهانى دارد. رسالت شيعه تا اندازه اى با رسالت و پيام کمونيسم قابل مقايسه است ; اقليت شيعه براى رهايى جهان مبارزه مى کند، همان طور که در تفکر مارکسيست، طبقه کارگر براى آزادى همه بشريت مبارزه مى کرد. (ص 14 و 15)

مورد فوق، عليرغم تطويل، از اين رو بيان گرديد که انگيزه و هدف مؤلف از تدوين و تاليف اثر روشن شود. نويسنده کتاب سعى دارد، خط شيعه را به «مسئولين سياسى » ، «ناظرين » و «خبرگان » غربى گوشزد کند و آنها را به چاره جويى دعوت نمايد; تشبيه خطر شيعه به کمونيسم، در اين راستا است که: نه تنها بر ناظرين و خبرگان، بلکه بر مسئولين سياسى است که اين واقعيت را به خوبى درک کنند; صلح در خاورميانه و حتى در جهان، به طور اساسى، به اداره اين نيروى جديد بين المللى، يعنى جوامع شيعى وابسته است; اخبار روز نشان مى دهد که شيعه، على رغم خشونت ها، شکنجه ها يا جنگ ها، نه ضعيف و نه مضمحل شده است. (ص 15)

بنابراين، تلاش نويسنده در اين جهت است که با آگاهى بخشى به مسئولان سياسى، به آنها در جهت کنترل شيعه يارى برساند; عبارت نويسنده مبنى بر اينکه «صلح در خاورميانه » معلول کنترل نيروى شيعه است، به اين شکل نيز قابل ارائه است که تسلط بر خاورميانه معلول تسلط بر شيعيان است.

با توجه به آنچه آمد، در ادامه ما دو بحث را دنبال خواهيم کرد: ابتدا مرورى بر محتواى کتاب و سپس ارائه برخى ملاحظات.

مضامين اصلى

اين کتاب از دو قسمت تشکيل شده است ; قسمت اول در صدد نشان دادن ويژگى هاى شيعيان ايران است; سياست خارجى جمهورى اسلامى و جايگاه شيعيان و مسلمانان در اين سياست، از مسائلى است که نويسنده سعى کرده است، تاملات زيادى پيرامون آن داشته باشد. در بخش دوم به وضعيت شيعيان غير ايرانى، از جمله شيعيان عرب زبان پرداخته شده است; يافته هاى نويسنده در هر دو قسمت به اختصار ارايه مى شود:

1. از نگاه ژئوپوليتيکى، درک پديده شيعه، شامل بازشناسى دو ويژگى است: اولين ويژگى به شکل گيرى شيعه مربوط مى شود که پس از رحلت پيامبر اسلام (ص)، به عنوان اعتراض سياسى نسبت به جانشين پيامبر ظاهر شد. دومين ويژگى به تعدد و تقسيم بندى هاى فرق شيعه مربوط مى شود که معلول اختلاف نظرهاى تفسيرى در مورد آخرين امام بر حق است ; تشيع زيدى، اسماعيلى و دوازده امامى، فرقه هاى اصلى شيعه هستند. ويژگى عمده تاريخ اسلام در زمينه ژئوپوليتيک، از هزار سال پيش به اين طرف، سرکوب شيعه توسط اهل سنت است، به استثناى يک دوره فترت که آن هم فتح ايران توسط مذهب تشيع در عصر جديد است. از طرف ديگر، شيعيان دوازده امامى به دو گروه تقسيم مى شوند; آنان که داراى روحانيتى سازمان يافته و شکل گرفته هستند و گروهى که روحانيت در ميان آنان نقش چندانى ندارد.

2. آيا پيش از سال 1979 ميلادى (1357 ش). ، يعنى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، شيعه مخالف قدرت حاکم در ايران بود؟ فصل سوم اين کتاب در پاسخ به اين پرسش ارائه شده است; در اين فصل نقش صفويان و علما در گسترش تشيع در ايران مورد بررسى قرار گرفته است. هم چنين نويسنده معتقد است که از عصر قاجاريه، روحانيت از فاز مذهبى به فاز سياسى منتقل شدند و با دخالت هايى که در جهت حفظ استقلال ايران در مقابل بيگانگان داشتند، به خصوص مخالفت با امتيازاتى که به بيگانگان داده شد، مانند امتياز رويتر و تنباکو، محبوبيت بيشترى کسب کردند.

حضور علما در نهضت مشروطه و نهضت ملى نفت و ساير قيام ها، روز به روز بر جنبه سياسى آنها قوت بخشيد و بيش از پيش آنها را در مقابل سلطنت قرار داد.

3. سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران سياستى دو سويه است، از يک سو به دنبال تامين امنيت داخلى و ثبات مرزها است; مرزهايى که ساکنان آنها اقليت هاى غير شيعى با گرايش هاى کم و بيش جدايى طلبانه هستند و مى توانند مناطق نفوذ احتمالى براى دشمنان بالقوه باشد و از سوى ديگر به دنبال رهبرى جهان اسلام است. چالش موجود بر سر راه ديپلماسى ايران، جمع ميان تشيع و تسنن است; چنانکه ميان منافع ايران و تشيع نيز مى تواند چالش برقرار شود.

4. 75 درصد از مردم جمهورى آذربايجان را شيعيان تشکيل مى دهند; آذربايجان در سال 1828، با عهدنامه ترکمانچاى از ايران منفک شد و به روسيه ملحق گرديد. کشف نفت در آغاز قرن بيستم چهره اين جامعه را تغيير داد. سرانجام در سال 1990 آذربايجان به يک کشور مستقل تبديل شد. اکنون پرسش اين است که آينده آذربايجان با اکثريت شيعه ساکن در آن چيست؟ آذربايجان آن قدر شيعه است که طرفدار کامل ترکيه نشود و به اندازه کافى شيعه نيست تا کاملا طرفدار ايران باشد ; اما به اندازه کافى عناصر شيعى را در اختيار دارد تا اينکه به صورت کشور اقمارى روسيه جديد در نيايد.

5. در افغانستان با قوميت هاى مختلف، سلطه قبايل پشتون به ضرر هزاره هاى شيعه انجاميده است; وحدت مبارزه نظامى و بيدارى مذهبى، در هزاره ها آگاهى سياسى جديدى ايجاد کرده است; آگاهى اى که عنصر اصلى تغيير و تحول در بينش نژادى و ملى اين مردم است. نزديکى ايران با شيعيان هزاره موجب شد که امريکا از طريق پاکستان، متحدين جديدى براى خود انتخاب کند. اين متحدين دانشجويان بنيادگراى پشتون، يعنى طالبان بودند; به اين ترتيب، بار ديگر اختلاف ميان شيعيان و سنى ها شعله ور شد.

6. تقريبا يک چهارم از جمعيت ترکيه شيعه هستند; اين شيعيان که علويان ناميده مى شوند، پيش از اين قزلباش نام داشتند; اين شيعيان متفاوت از شيعيان ايرانى و به صورت سازمان نيافته به شکل اخروى باقى مانده اند.

همچنين با توجه به اينکه اين دسته در طول حکومت عثمانيان مورد طرد و تحقير بودند، به حاميان جدى مصطفى کمال آتاترک تبديل شدند. علاوه بر علويان، شيعيان ديگرى هم در ترکيه حضور دارند که بکتاشى ناميده مى شوند. امروزه با به قدرت رسيدن احزاب اسلام گرا در ترکيه، علويان احساس مى کنند که به عنوان شيعه، مورد تهديد بنيادگرايان سنى هستند. تشيع ترکيه هم نسبت به سنى ها و هم نسبت به تشيع دوازده امامى حاشيه اى است.

اگر چه به قدرت رسيدن پديده علوى نمى تواند بر ژئوپوليتيک خارجى تاثير مستقيم داشته باشد، زيرا هيچ گونه ارتباطى ميان جامعه علوى و انقلاب اسلامى ايران وجود ندارد، با اين حال نبايد نسبت به آن مسامحه به خرج داد. مذهب علوى يکى از کليدهاى آينده ترکيه است (چنين به نظر مى رسد که نويسنده آنقدر خطر شيعه را زياد مى داند که شيعيان لائيک را نيز براى منافع غرب خطرناک مى داند).

7. تاثير ايران بر سلسله مغول حاکم بر هندوستان، خود را با نوعى گسترش تشيع دوازده امامى نشان داد; در کنار اين شيعيان دوازده امامى، دسته ديگرى از شيعيان هم در هند وجود دارند; شيعيان اسماعيلى خود به دو گروه تقسيم مى شوند:

مستعلى ها که از خاندان خلافت فاطمى هستند و «بوهارا» ناميده مى شوند و حاکميت آقاخان را به رسميت نمى شناسند و گروه «نزارى ها» که رهبرى آنها را آقاخان برعهده دارد.

شيعيان هند که جمعيتى حدود بيست و پنج ميليون نفر هستند، و شيعيان پاکستان که جمعيتى حدود سى و پنج ميليون نفر برآورد شده اند، از دو سو در فشار هستند; ابتدا از سوى هندوهاى افراطى و سپس از سوى سنى مذهبان افراطى.

8. حضور تشيع در آسياى مرکزى پديده اى ژئوپوليتيک نيست; اين حضور کم رنگ و کوچک و در عين حال در خور توجه است.

9. پارادوکس عراق; هرچند عراق مهد تشيع و اماکن مقدس شيعى به شمار مى آيد و اکثريت جمعيت آن (هفتاد درصد) شيعه، اما از نظر سياسى همواره تشيع در اقليت سياسى اين کشور قرار داشته است; اين تناقض از کجا ناشى مى شود؟

براى درک اين پديده بايد به چگونگى شکل گيرى عراق پس از جنگ جهانى اول توجه کنيم; شکل گيرى سرزمين کنونى عراق، محصول اقدامات انگلستان است. لندن با تصويب موافقتنامه «سايکس - پيکو» ، توانست به سه ولايت بصره، بغداد و موصل، کشورى بنا کند که در راس آن سلسله هاشمى را قرار داشت; سلسله اى که ابتدا توسط سعودى ها از حجاز رانده شده و بعدها نيز به وسيله فرانسويان از سوريه طرد شده بود.

اين کشور جديد امکان ايجاد ارتباط ميان خليج فارس، امارات (که خود بريتانيا آن را اداره مى کرد)، درياى سرخ، درياى مديترانه و مصر را با امپراتورى بريتانيا فراهم مى ساخت. عراق جاده زمينى هندى ها را تکميل مى کرد. اين جاده مکمل راه دريايى محسوب مى شد. «اتحاد مثلث سنى - هاشمى - انگليسى تا زمان استقلال اين کشور در سال 1930 ادامه يافت ». با شروع جنگ سرد، تحولات ديگرى در اين کشور به وقوع پيوست.

در سال هاى پايانى دهه پنجاه ميلادى، برخى محافل شيعى به فکر ايجاد يک حزب سياسى افتادند. اين حزب نام «دعوة الاسلاميه » را به خود گرفت، ترس از يک انقلاب شيعى در عراق، عربستان سعودى و بقيه کشورها را وادار کرد تا در جنگ عليه ايران به عراق کمک کنند; به هر تقدير، على رغم اينکه تاکنون قيام هاى شيعى سرکوب شده است و اين اکثريت جمعيتى در قليت سياسى نگه داشته شده اند، اما آينده عراق در گرو مسئله شيعه است.

10. خليج فارس شيعى; اگر از مجموع جمعيت ساکن در کرانه خليج فارس آمار گرفته شود، بيش از هفتاد درصد آنها به مذهب شيعه اعتقاد دارند. حضور اين جمعيت شيعى که از نظر سياسى در اقليت نگه داشته شده اند، در کرانه عربى خليج [فارس]، براى تمام کشورهاى همجوار، دو مسئله ژئوپوليتيکى داخلى و خارجى را به وجود مى آورد.

هفتاد درصد کارکنان شاغل در ميدان هاى نفتى عربستان شيعه هستند، يک چهارم شهروندان کويت شيعه هستند، بيست درصد از جمعيت قطر شيعه هستند، شصت و پنج درصد مردم بحرين شيعه هستند و در عين حال از قدرت دور نگاه داشته شده اند.

نويسنده کتاب سعى کرده است تا براى چندمين بار، توجه قدرت هاى بزرگ را به خطرى به نام «خطر شيعه » جلب کند:

«از اين زمان به بعد، قدرت هاى بزرگ، کشورهاى مصرف کننده و شرکت هاى بزرگ نفتى، بايد به پديده شيعه با تمام ابعاد و اشکالش توجه کنند; همچنين کشورهاى درگير ديگر نمى توانند به سياست سرکوب اقليت مظنون به صورت دراز مدت ادامه دهند. آينده تهران هرچه باشد، اين اقليت هاى شيعى چونان نيزه هايى هستند که در کالبد فسيل عظيم الجثه نفت قرار گرفته است ». (ص 103)

11. يمن شيعى; يمن پايگاه تشيع زيدى است. اين کشور تا سال 1962 تحت حاکميت زيديه بود. تحولات مختلف موجب شد تا زيدى ها از صحنه سياست يمن منزوى شوند، اما آينده يمن با مسئله شيعه زيدى گره خورده است.

12. علويان سوريه; علويان سوريه که قرن ها توسط عثمانى ها تحقير شده بودند، اکنون حکومت اين کشور را در اختيار دارند، اما در اختيار داشتن حزب بعث، ارتش و قدرت سياسى توسط علويان موجب نشده است که آنها مذهب خود را مذهب رسمى کشور اعلام کنند; آينده خاور نزديک، تا اندازه زيادى به تحول روابط ميان علويان و بقيه جامعه سوريه وابسته است.

13. شيعيان لبنان; تجديد حيات تشيع لبنانى از سال 1960 ميلادى، با ورود «امام موسى صدر» به لبنان آغاز شده. بازگشت به تشيع در لبنان، به معنى تحکيم روابط ميان شيعيان لبنانى و ايرانى بود. على رغم اينکه شيعيان لبنان داراى اکثريت هستند، ولى هنوز از جايگاه سياسى شايسته جمعيت خود برخوردار نيستند.

با توجه به آنچه آمد، به اين نتيجه مى رسيم که اکثر شيعيان در کانون و مراکز حساس ژئوپوليتيکى جهان ساکن هستند. اين مسئله قدرتى به آنها بخشيده است که مى توانند جهان را با چالش روبرو کنند.

تشيع با اميدهايى که ايجاد مى کند و با انتظار جمعى براى اعاده حقيقت قرآنى و عمل به آن، مذهبى است که در مورد امور سياسى، همچون اداره، سازمان و تحول جامعه داراى برنامه است.

آنچه قدرت تشيع را به چالش مى کشد، ابتدا وجود شکاف ميان تشيع و تسنن است و سپس شکاف ميان خود شيعيان است که موجب شده است، اتحاد شيعى و يا به عبارت ديگر بين الملل تشيع وجود نداشته باشد.

نويسنده اظهار داشته است که «بايد با قاطعيت اذعان کرد که تعارضات ملى و مذهبى ميان شاخه هاى تشيع، اين مذهب را به ناتوانى محکوم خواهد کرد». (ص 141) و به اين ترتيب ارائه رهنمود کرده است. وى در عين حال، دو صفحه بعد، نگرانى خود را از تشيع موجود ابراز کرده است: «انفجار تشيع تنها به مواضع ژئوپوليتيکش در خاورميانه باز نمى گردد، بلکه در محتوا و پيام سياسى آن نهفته است ». (ص 143) اراده شيعى مى تواند زمانى داراى قدرتى انفجارآميز و سهمگين باشد; به خصوص که شيعيان دستاوردهاى تکنولوژيکى مدرنيته را طرد نمى کنند.

«اگر امروز مسئله مدرنيته را از شيعيان بپرسيد، جواب آنها ساده خواهد بود; از نگاه آنها هيچ چيز در مدرنيته و تکنولوژى مخالف حقايق شيعه نيست، بلکه به عکس است; پيشرفت هاى علمى و تکنيکى تسريع کننده آزادسازى انسان و به عنوان مرحله اى تکميلى در زمينه سازى بازگشت امام غايب تلقى مى شوند». (ص 143) در مدرنيته، آنچه در نظر شيعيان محکوم است، همان چيزى است که در غرب، انقلاب فرديت و تقدم وجدان بر وحى ناميده مى شود. شيعه در مدرنيته حل نمى شود، زيرا مذهبى اخروى است، مذهب معتقد به روزهاى پايانى براى اين جهان است، و از اين جهت، هيچ کدام از مراحل تاريخ او را نمى ترساند. تشيع به طور ملموس، از درون متحول خواهد شد، همان طورى که از بدو پيدايش خود، دائما متحول و متناسب با زمان و مکان حرکت کرده است، اما اين تحول موجب نمى شود شيعه هويت خود را از دست بدهد. (4)

ملاحظات

کتاب حاضر از دو جنبه شايسته توجه است: از منظر علمى و از منظر سياسى.

از نظر علمى کارى که در اين کتاب انجام شده است، در نوع خود قابل توجه و شايد بتوان گفت کم نظير است، تا آنجا که نگارنده مى داند که از منظر ژئوپوليتيکى، اولين نگاه روشمند به وضعيت پراکندگى شيعه در جهان اثر حاضر است.

مطالعه کتاب حاضر براى شيعيان هم مفيد است; چنانکه براى مخالفان شيعه نيز مفيد است و چنانکه در ادامه خواهيم گفت، اساسا کتاب براى مخالفان شيعيان نگاشته شده، تا آنها را از خطر شيعه آگاه کند و حتى بزرگ نمايى هايى نيز در اين جهت صورت گرفته است.

کتاب حاضر به شيعيان مى گويد که از چه نقاط قوت و ضعفى برخوردار هستند; مهم ترين نقاط قوت شيعيان عبارت است از عقايد و افکار عدالتخواهانه، رهايى بخش، اميد به آينده و ترسيم فرجام روشن براى آينده جهان و تاريخ و نيز داشتن امکانات مادى و حضور در نقاط و مناطق حساس و پراهميت جهان.

نقاط ضعيف شيعيان و جهان اسلام عبارت است از: عدم اتحاد و اختلافات درونى که موجب شده است تا تاثيرات ژئوپوليتيکى آنها کاهش بيابد. همچنين اختلاف و کشمکش با اهل سنت، در برخى از دوره هاى تاريخى موجب ضعف مسلمانان و در نتيجه ضعف شيعيان شده است.

بنابراين، لازم است که شيعيان در جهت کاهش شکاف ميان خود و نيز ميان شيعيان و اهل سنت گام بردارند. خوشبختانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى گام هاى مهمى در اين جهت برداشته شده است که لازم است تقويت شود. همچنين سازمان کنفرانس اسلامى، دارالتقريب و مجمع جهانى اهل بيت مى توانند در جهت کاهش شکاف ميان کشورهاى اسلامى، مذاهب اسلامى و شيعيان تلاش هاى مؤثرترى انجام دهند.

در واقع قدرت شيعيان و جهان اسلام، تابع متغيرهاى فراوانى است که از جمله آن عبارت است از: ميزان سازمان يافتگى و انسجام سياسى، اجتماعى و دينى، رهبرى دينى و سياسى، ميزان آگاهى هاى سياسى، اجتماعى و دينى و از همه مهم تر ماهيت اعتقادات و تفاسير دينى و مذهبى و نيز تهاجمات بيگانگان.

به لحاظ سياسى اثر حاضر را مى توانيم در رديف آثارى ارزيابى کنيم که عهده دار حفظ و گسترش شکوت و صولت غرب بر جهان هستند. نويسنده در مقدمه کتاب اين منظور را به روشنى بيان کرده است. به نظر نويسنده خط شيعه براى جهان غرب از اين جهت است که اين مذهب ادعاى حکومت بر سراسر جهان را دارد و اين عقيده اى است که از اعتقادات به امام غايب نشات مى گيرد. اين عقيده و مدعاى شيعه همان چيزى است که غرب نيز به دنبال آن است; بنابراين شيعيان خطر اصلى پيش روى جهان غرب هستند. در حالى که اعتقاد به مهدويت و منجى موعود به شيعه اختصاص ندارد، بلکه تمامى مسلمانان به آن اعتقاد دارند و حتى همه اديان به آن باور دارند. البته در اين جهت، شيعه با ساير مذاهب و اديان متفاوت است که منجى را به نام و رسم معرفى کرده و معتقد است که اين منجى هم اکنون زنده است.

علاوه بر اين، نويسنده به عمد سعى کرده است تا بر اهداف استعمارگرانه غربى ها سرپوش بگذارد و جهان گشايى غربى ها را به عنوان پى گيرى منافع ملى توجيه نمايد. بر همين اساس، خود آگاهى سياسى شيعيان را معلول تحقير آنان از سوى اهل سنت داشته است، در حالى که مى دانيم خود آگاهى سياسى شيعيان، بلکه تمام مسلمانان، اعم از شيعه و سنى، معلول بازگشت به اسلام و نيز مواجهه با استعمار غرب بوده است.

در واقع تهاجم گسترده غرب به جهان اسلام بود که موجب فروپاشى امپراتورى عثمانى، تجزيه جهان اسلام و تقسيم بخشى از جهان اسلام ميان قدرت هاى اروپايى شد.

همچنين پس از جنگ جهانى دوم، ورود امريکا به جهان اسلام را شاهد هستيم که تاکنون نيز ادامه يافته و امروز موج وسيعى از نفرت مسلمانان (اعم از شيعه و سنى) از امريکا را مشاهده مى کنيم.

انگيزه هاى سياسى موجب شده است تا نويسنده اختلافات و شکاف هاى دينى و مذهبى را بيش از حد بزرگ جلوه دهد; اين مسئله ما را به دو نکته هدايت مى کند: نکته اول اين است که از برنامه هاى سياسى غربى ها در ضربه زدن به وحدت جهان اسلام و تضعيف آن، دامن زدن به اختلافات دينى، مذهبى، قومى و هر نوع اختلاف و خصومتى است که پاره پاره شدن امت اسلامى را تسريع مى کند. نکته دوم اين است که وجود اختلافات مشابه در جهان غرب، نظير اختلافات مذهبى در ميان مسيحيان و يا اختلافات سياسى در ميان گروه هاى سياسى، به عنوان پلوراليسم و تکثرگرايى، علامت و نقطه قوت به حساب مى آيد. اين مسئله ناشى از اغراض سياسى خاصى است. در واقع اگر اختلافات مذهبى و سياسى موجب خصومت مى شود، اين مسئله ممکن است در جهان غرب هم اتفاق بيفتد.

ملاحظه پايانى تنبه و توجه به اين نکته مهم است که اگر دانشمندان و مراکز علمى جهان اسلام، در مورد شناخت خود بى توجه باشند، تاريخ و هويت آنها توسط ديگران، به گونه اى که آنان مى خواهند، تدوين خواهد شد.

شايسته است مراکز پژوهشى جهان اسلام و فرهيختگان مسلمان، نه تنها به انجام تحقيقات ميدانى در جهت شناسايى و معرفى جهان اسلام بپردازند، بلکه بايد وضعيت ساير ساکنان کره زمين را نيز شناسايى کنند و از مقدورات و امکانات هرکدام مطلع شوند، تا بتوانند به نحو آگاهانه اى روابط خود را با آنان طراحى و اجرا نمايند.

1) دکتر فرانسوا توال. ژئوپوليتيک شيعه، ترجمه دکتر عليرضا قاسم آقا، تهران، نشر آمن (با همکارى مرکز مطالعات و تحقيقات انديشه سازان نور)، بهار 1379.

2) پيروز مجتهدزاده. ايده هاى ژئوپوليتيکى و واقعيت هاى ايرانى، تهران، نشر نى، 1379، ص 23.

3) علاوه بر اثر مجتهد زاده نک. به: دکتر عزت الله عزتى. ژئوپوليتيک در قرن بيست و يکم، تهران، سمت، 1380.

4) وضعيت شيعيان دروزى نيز در يک فصل مستقل بررسى شده بود که در اين معرفى نيامد. همچنين در کتاب اشاراتى به وضعيت شيعيان امريکا و اروپا هم شده است.


/ 1