تفسير ابو مسلم اصفهاني - ابو مسلم اصفهانی، مفسری گمنام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابو مسلم اصفهانی، مفسری گمنام - نسخه متنی

محمود سرمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير ابو مسلم اصفهاني

جامع التأويل لمحكم التنزيل كه حداقل در 14 مجلد بوده و در حال حاضر بر طبق برخي گزارشها هيچ اثري از آن در دسترس نيست (ذهبي، 1/368) تفسيري بوده بر اساس مذهب اعتزال و ابومسلم هنگام تفسير بسياري از آيات گرايشهاي عقلاني خويش را كه خاص مذهب اوست، در آن به نمايش گذاشته است.

ديدگاههاي او را مي توان از نقلهاي پراكنده تفسير وي در كتب تفاسير، بويژه تفسير مفاتيح الغيب امام فخررازي دريافت (4/140، 5/68 و 6/6، 14، 7/15،31/60). گزارش كرده‏اند كه يكي از علماي هند به نام سعيدالانصاري اين منقولات را در جزوه‏اي گرد آورده و به نام ملتقط جامع التأويل لمحكم التنزيل در سال 1340 ق /1921م در كلكته هند به چاپ رسانيده است (برو كلمان، 4/18؛ايرج افشار ، همانجا). نگارنده نيز كليه اقوال وي را كه در دو تفسير ارزشمند مجمع البيان و مفاتيح الغيب آمده استخراج كرده و پس از تحقيق و بررسي با نام تحقيق در تفسير ابومسلم محمدبن بحراصفهاني به روايت طبرسي در مجمع البيان و امام فخر رازي در مفاتيح الغيب فراهم و تدوين كرده است، و بدين سان بخشي از يك تفسير كهن متعلق به يك دانشمند ايراني احيا و معرفي شده است.

ستايش علما از تفسير ابو مسلم

از مطالعه متون چنين برمي آيد كه علما او را مفسّري صاحب نظر و مورد اعتماد مي‏دانسته‏اند و متكلمان و مفسّران شيعي و معتزلي بزرگي چون قاضي عبدالجّبار، سيدّ مرتضي، فخررازي، شيخ‏طوسي، شيخ طبرسي و ابوالفتوح رازي در موارد بسياري، نظرات وي را در تفسير آيات، نقل نموده، آنها را پذيرفته يا نقد كرده‏اند (براي نمونه نك: سيد مرتضي، 1/13 و367، 2/99 و 234 و 304 و 305؛ طبرسي،1/172 و 174 و 191 و 195، 2/271، 7/41،...؛ فخر رازي، 9/95، 12/25، 14/166،...؛ابوالفتوح، 1/371 و 372،...). افزون براين مفسر بزرگ زيدي، حاكم جُشَمي (د494 ق) نيز در تفسير خويش از نظرات ابومسلم سود جسته است. محقق كتاب الحاكم الجشمي مي گويد: عنايت حاكم به نقل ابومسلم در تفسير، به خاطر عنايت بزرگاني چون سيد مرتضي، شيخ طوسي و قاضي عبدالجبّار به تفسير وي بوده است. شهرت ابومسلم، حاكم را بر آن داشته كه پيوسته در نقل خويش تعبير«قال ابومسلم » را تكرار كند (عدنان زر زور، 161 و 162).امام فخر رازي نيز نقلهاي بسياري از ابو مسلم اصفهاني در تفسيرش درج نموده و در مواردي چند، قول او را نيكوترين، روشنترين و صحيحترين دانسته است.2 جز اينان كساني چون عبدالعزيز بخاري (3/157)، كرماني (ص 37 ح)، قاضي عبدالجبار(ص 323) و شيخ طوسي (ص 1 و 2) او و تفسير او را با تعابيري مانند «مردي است معروف در علم، و كتاب بزرگي در تفسير دارد؛ معاني نيكوي ابومسلم در تفسير بر ديگران ترجيح دارد و در مرتبه بزرگي از فصاحت قرار دارد؛ از شايسته ترين كساني است كه در اين راه، زيباترين و متعادلترين راه را پيموده و كتاب او از بهترين و لايقترين آثاري است كه در تفسير قرآن نگاشته وتدوين شده‏است»، ستوده‏اند. نيز از ميان علماي معاصر، آية الله العظمي خوئي، نظرات ابومسلم را در باب ناسخ و منسوخ آيات قرآن در خلال تفسير البيان مورد توجّه و استفاده قرار داده، اما نامي از ابومسلم به ميان نياورده است؛ براي نمونه مي توان به آيات 15 و 16 سوره نساء اشاره كرد(دكتر محمد جعفر اسلامي، 138؛ قس: خوئي، البيان، 1/215 و 216).

عقايد ابو مسلم و نشانه هاي آن در تفسيرش

در باب عقايد، افكار و نظريات ابو مسلم به علت عدم دسترسي به آثار وي اطلاعات ما بسيار اندك است؛ اما مسلّم است كه از متكلمان معتزلي بوده و نام وي در طبقه هشتم از طبقات معتزله آمده است (ابن مرتضي، 91). با اين وجود، ديدگاههاي او گاهي مورد اعتراض و طعن برخي از علماي معتزلي قرار گرفته است و اين نشانه استقلال شخصيت علمي اوست.3 با عنايت به اين مطلب كه ابو مسلم تحصيلاتش را در بغداد گذرانده و با ابوالقاسم بلخي آشنا و مُعاشر بوده، مي توان وي را از معتزله مدرسه بغداد محسوب نمود. به نظر نمي رسد كه وي در باب انديشه‏هاي معتزله و اصول عقايد ايشان آراء مهمي در زمان خويش مطرح كرده باشد؛ زيرا اگر چنين بود، پس از وي نظرياتش مانند نظريات بسياري ديگر از دانشمندان و متكلمان معتزلي مورد نقد و بررسي قرار مي گرفت.

شيخ آقا بزرگ تهراني در باره مذهب وي مي نويسد: «ابو مسلم اصفهاني و علي بن عيسي رمّاني [د 384 ق] هر دو منسوب به اعتزال هستند و احتمال دارد براي پوشاندن مذهب خويش چنين انتسابي به خود داده باشند، زيرا ابو مسلم در كتاب تفسير يا در كتاب ناسخ و منسوخ خود، به تقدم اميرالمؤمنين (ع) بر كسان پيش از وي اشاره نموده و به كاملتربودن ايمان آن بزرگوار نسبت به ايمان ديگر صحابه و اخلاص وي در عبادت و بندگي خداوند گواهي داده است» (الذريعه ،5/45). بعيد است كه مرحوم آقا بزرگ خود چنين مطالبي را در تفسير ابومسلم اصفهاني يا كتاب ناسخ و منسوخ وي ديده باشد، زيرا آثار ابو مسلم هيچ كدام در دسترس نيست. امّا بهر حال دو مطلب احتمال تشيّع ابو مسلم را تأييد مي كند: نخست، ذهبي علي بن عيسي رمّاني را از متشيّعين شمرده (التفسير والمفسرون، 1/366) و ديگر ارتباط ابومسلم اصفهاني با علويان طبرستان و ديلم و دست يافتن به مناصب عالي در حكومت ايشان.

در اينجا نمونه هايي از نظرات تفسيري ابومسلم را كه تحت تأثير نوع تفكّر مذهبي وي از جمله اعتقاد به حُسن و قبح عقلي و اختيار بيان داشته ارائه مي دهيم :

وَلَئنْ أَتَيْتَ الذَّيْنَ أُوتُواالكِتابَ بِكُلِّ آيةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ ... (بقره: 145). ابو مسلم در تفسير آن اظهار داشته: «أن علم الله تعالي في عباده و ما يفعلونه ليس بحجّة فيما يرتكبون فأنهم مستطيعون لأن يفعلواالخيرالذي أُمِروا به و يتركوا ضدّه الذّي نُهوا عنه».

با اين بيان ابومسلم آشكارا تشخيص حسن و قبح توسط عقل را مّد نظر دارد و بر اصل اختيار كه از لوازم عقيده اعتزالي است تأكيد نموده‏است.

امام فخر رازي ذيل قول ابومسلم مي گويد: «واحتجّ أصحابنا به علي القول بتكليف ما لا يطاق و هو أنه تعالي أخبر عنهم بأنهم لا يتبعون قِبلته، فلو تبعوا قبلته لزم انقلاب خبراللّه الصّدق كِذبا و علمه جهلاً و هو محال و مستلزم المحال محال فكان ذلك محالا و قد أُمروا به، فقد أُمروا بالمحال، و تمام القول فيه مذكور في قول تعالي « ءانَّ الذَّين كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَم تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»(مفاتيح الغيب. 4/140).

ـ زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنيا...(بقره: 212) بيان ابومسلم چنين است: «...و لما كان الشيطان لا يملك أن يحمل الانسان علي الفعل قهرا فالانسان في الحقيقة هوالذي زيّن لنفسه». پيداست كه ابو مسلم وسوسه شيطان را خارج از وجود انسان، امري اجباري و قهري تلقي نكرده و معتقد است كه آدمي با اختيار خود زندگي دنيا را براي خويش زينت كرده است. در اين مورد هم ابومسلم اختيار را دخيل مي داند، امّا فخر رازي به دنبال سخن و ي گفته: «و اعلم أنّ هذا ضعيف و ذلك لأنّ قوله (زُيّن) يقتضي انّ مُزيّنا زينّه، والعدول عن الحقيقة الي المجاز غير ممكن» (مفاتيح الغيب، 6/6).

در اين مورد حق به جانب فخررازي است، زيرا آيات متعدد ديگري فعل (زيّن) را به شيطان نسبت داده‏اند (6/43، 8/48، 13/63، 27/24) اما اين بدان معنا نيست كه انسان در پذيرش زينتگري يا دعوت شيطان، فاقد اختيار باشد.

به منظور پرهيز از تطويل كلام در اين باب، تنها قسمتهايي به صورت فهرست ذكر مي گردد: آيه 213 بقره (مفاتيح، 6/14)، آيه 256 (مفاتيح، 7/15)، آيه 7 و 8 آل عمران(مفاتيح، 7/187 و 193)، آيه 96 مريم (مفاتيح، 21/256)، آيه 22 زمر(مجمع البيان، 8/496)، آيه 30 انسان (مجمع البيان، 10/413)، آيه 20 عبس(مفاتيح، 31/6).

ابو مسلم و علم لغت

شايان ذكر است كه معتزله - همچنين ابو مسلم اصفهاني - در بسياري از موارد براي اين كه خود را از قيد و بند ظاهر الفاظ آيات رها سازند با كمك بحثهاي لغوي، آيات مزبور را به نحوي از انحاء تأويل و توجيه مي كردند تا با اصول مذهب اعتزال در تضاد نباشد. ذهبي در مورد اتكاء مصرّانه مفسران معتزلي به ريشه لغوي الفاظ آيات و متوسل شدن آنان به شعر عرب در بيان معني آيات مي گويد: معتزله براي آن كه آيات قرآني را از معناي ظاهري منصرف سازند در تفسير آنها، آشكارا به ريشه لغوي الفاظ دست مي‏يازند تا نهايتا با اصول اعتقادي ايشان تصادم نيابد، و اين كار را بدان سبب انجام مي دهند كه معناي ظاهري را شايسته مقام خداوندي نمي دانند. از اينرو مي بينيم كه مفسران معتزلي مي كوشيدند تا ابتدا معنايي را كه در الفاظ آيات، متشابه به نظرشان مي رسيد باطل سازند، سپس براي لفظ مورد نظر معنايي را كه در لغت موجود است به اثبات رسانند تا اين تشابه را زايل سازد و در نتيجه با مذهبشان تطابق نمايد. به علاوه براي تحكيم معناي مذكور، به شعر عربي قديم هم استشهاد مي كردند (التفسير والمفسرون، 1/355).

/ 6