‌ ‌آشنايي‌ با جامعة‌ ايران‌ - انقلابی عصر استبداد، اصلاح گرِ عصر مشروطه، شیخ فضل الله نوری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلابی عصر استبداد، اصلاح گرِ عصر مشروطه، شیخ فضل الله نوری - نسخه متنی

علی‌ ابوالحسنی‌ (منذر)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اهل‌ نظر، تعريفي‌ را كه‌ شيخ‌ در رسالة‌ تذكرة‌ الغافل، از مشروطة‌ (سكولار) به‌ دست‌ داده، دقيق‌ترين‌ تعريف‌ شمرده‌اند: «...برادر عزيزم، بدان: حقيقت‌ مشروطه‌ عبارت‌ از آن‌ است‌ كه‌ منتخبين‌ از بلدان، به‌ انتخابِ‌ خودِ‌ رعايا، در مركز مملكت‌ جمع‌ شوند و اين‌ها هيئت‌ مُقَنٍّنة‌ مملكت‌ باشند و نظر به‌ مقتضيات‌ عصر بكنند و قانوني‌ مستقلاً‌ مطابق‌ با اكثر آرا بنويسند، موافق‌ مقتضاي‌ عصر، به‌ عقول‌ ناقصة‌ خودشان، بدون‌ ملاحظة‌ موافقت‌ و مخالفت‌ آن‌ با شرع‌ اَطهَر، بلكه‌ هرچه‌ به‌ نظر اكثر آن‌ها نيكو و مستحسن‌ آمد او را قانون‌ مملكتي‌ قرار بدهند...».(16) اشاره‌هايِ‌ فوق، به‌خوبي‌ نشان‌ از آشنايي‌ كلان‌ و عميق‌ شيخ‌ با تفكر و تمدن‌ سكولار غربي‌ است. شيخ‌ خاصه‌ در اواخر عمر، با قاطعيت‌ هرنوع‌ برخورد انفعالي‌ در برابر موج‌هاي‌ فكري‌ و سياسي‌ جديد را محكوم‌ مي‌كرد و شريعت‌ جاويد نبوي‌ را تحت‌ هيچ‌ عنوان‌ و بهانه‌ اي‌ نظير عنوانِ‌ فريبايِ‌ «مقتضيات‌ عصر» تغيير پذير نمي‌دانست. سخن‌ او اين‌ بود: «من‌ حكم‌ خدا و رسول‌ را مي‌نويسم، نه‌ مقتضيات‌ عصر را.»(17) چنان‌كه‌ مي‌نويسد:

«اگر كسي‌ را گمان‌ آن‌ باشد كه‌ مقتضيات‌ عصر، تغيير دهندة‌ بعض‌ مواد‌ قانون‌ الهي‌ است‌ يا مُكَمَّلِ‌ آن‌ است، چنين‌ كس... از عقايد اسلامي‌ خارج‌ است. به‌ جهت‌ آن‌كه: پيغمبر ما خاتم‌ انبياست‌ و... خاتَم، آن‌ كسي‌ است‌ كه‌ آن‌چه‌ مقتضيِ‌ صلاحِ‌ حالِ‌ عباد است‌ اِلي‌ يَومِ‌ الصُّور(18) به‌ سوي‌ او وحي‌ شده‌ باشد و دين‌ را كامل‌ كرده‌ باشد. پس‌ بالبديهه‌ چنين‌ اعتقاد، كمال‌ منافات‌ را با اعتقاد به‌ خاتميت‌ و كمال‌ دين‌ او دارد و انكار خاتميت، به‌ حكم‌ قانون‌ الهي‌ كفر است.»(19)

براي‌ درك‌ اشاره‌ها و تعريض‌هاي‌ فوق، بايستي‌ ديدگاه‌ها و اظهارنظرهاي‌ جناح‌ مقابلِ‌ شيخ‌ را در نظر گرفت، تا معلوم‌ شود كه‌ وي‌ چه‌ ديدگاهي‌ را هدف‌ گرفته‌ بود. شفاف‌ترين‌ بيانِ‌ جناح‌ مقابل‌ شيخ، فتواي‌ مشهور تقي‌ زاده‌ در مجلة‌ كاوه‌ است‌ كه‌ چند سال‌ پس‌ از شهادت‌ شيخ، در سرمقالة‌ اولين‌ شماره‌ از دورة‌ جديد كاوه‌ نوشت: «ايران‌ بايد ظاهراً‌ و باطناً‌ و جسماً‌ و روحاً، فرنگي‌ مآب‌ شود و بس»!(20)

‌ ‌آشنايي‌ با جامعة‌ ايران‌

نوري‌ به‌ علت‌ تماس‌ روزانة‌ دايم‌ با طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ در مجلس‌ درس‌ و روضه‌ و محكمة‌ شرع‌ و به‌ويژه‌ حضور مستمرٍّ‌ (حدوداً‌ 30 ساله) در پايتخت‌ و سابقة‌ طولانيِ‌ مبارزاتي‌ (شركت‌ در جنبش‌ تنباكو و عدالت‌خانه‌ و...)، از پيشينة‌ فكري‌ و عمليِ‌ اشخاص‌ و گروه‌هاي‌ مؤ‌ثر در حوادث‌ كشور (پيش‌ و پس‌ از طلوع‌ مشروطه) اطلاع‌ وافر داشت. روي‌ اين‌ جهات‌ به‌ طور طبيعي‌ از مراجع‌ مشروطه‌ خواه‌ نجف‌ (كه‌ گذشته‌ از عدمِ‌ سابقة‌ طولاني‌ در مبارزات‌ سياسي، ارتباطشان‌ با قضاياي‌ تهران‌ نيز به‌ نحو غير مستقيم‌ بود و در حقيقت، دستي‌ از دور بر آتش‌ مشروطه‌ داشتند)(21) در ريشه‌ يابي‌ و كالبد شكافيِ‌ قضايا، شناخت‌ ماهيت‌ و اغراض‌ صحنه‌ گردانان‌ و پيش‌ بينيِ‌ عواقب‌ امور، بسيار موفق‌تر بود و حقايق‌ را در خشتِ‌ خامِ‌ حوادث، زودتر و بهتر از آنان‌ مي‌خواند. ناظم‌الاسلام‌ كرماني‌ - از پيش‌گامان‌ مشروطه‌ - با اشاره‌ به‌ درگذشت‌ آية‌ا ميرزا حسين‌ تهراني‌ (از مراجع‌ مشروطه‌ خواه‌ نجف) در شوال‌ 1326 ق‌ مي‌نويسد:

اگر چه‌ اين‌ بزرگوار مشروطه‌ خواه‌ بوده، ولي‌ هرگز راضي‌ به‌ اين‌ وضع‌ هرج‌ و مرج‌ نبود و اگر مطلع‌ برمقاصد فرنگي‌ مآب‌ها و اشخاص‌ مفسد و شر طلب‌ مي‌شد، اصلاً‌ مشروطيت‌ را اجازه‌ و اذن‌ نمي‌داد[ !].»(22)

كسروي‌ با اشاره‌ به‌ ناسازگاري‌ و تغاير ميان‌ مشروطة‌ اروپايي‌ و كيش‌ شيعي‌ تأ‌كيد مي‌كند: «آن‌ راه‌ سازشي‌ كه‌ آخوند خراساني‌ و همراهان‌ او مي‌انديشيدند به‌ جايي‌ نتوانستي‌ رسيد».(23) دكتر عبدالهادي‌ حائري‌ نيز نظر شيخ‌ را در تحليل‌ ماهيت‌ مشروطه‌ و پي‌آمدهايش، به‌ آن‌چه‌ كه‌ در واقع‌ امر رخ‌ داد نزديك‌تر دانسته‌ و معتقد است: نائيني‌ و يارانش‌ از دقت‌ و دورانديشي‌ لازم‌ در اين‌ زمينه‌ برخوردار نبودند.(24) به‌ باور او توجيهاتِ‌ به‌ظاهر اسلاميِ‌ ميرزا ملكم‌ خان‌ و هم‌فكران‌ او از اصول‌ و قوانين‌ غربي، امثال‌ طباطبايي‌ را - كه‌ فاقد شناختي‌ كامل‌ از فرهنگ‌ و تمدن‌ اروپا بودند - در مشروطه‌ به‌ اشتباه‌ افكند.(25) لذا آن‌چه‌ كه‌ سير تاريخ‌ مشروطه‌ هم‌ عملاً‌ بر آن‌ صحه‌ گذارد، درستيِ‌ هشدارها و اعلام‌ خطرهاي‌ شيخ‌ شهيد بود، نه‌ توجيه‌ ها و حمل‌ به‌ صحتهاي‌ (اولية) ديگران. و اين‌ جناح‌ مقابل‌ شيخ‌ در تهران‌ و نجف‌ بود كه‌ پس‌ از مرگ‌ شيخ‌ بانگ‌ برداشت: سركة‌ مشروطه، شراب‌ شده‌ است! در يك‌ كلام‌ بايد گفت‌ كه‌ مراجع‌ مشروطه‌ خواه‌ نجف‌ در تشخيص‌ موضوعات‌ و تطبيق‌ كليات‌ بر مصاديق‌ به‌ پاي‌ شيخ‌ نمي‌رسيدند و او در آشنايي‌ با ريشه‌هاي‌ تاريخي‌ و مباني‌ تئوريك‌ مشروطة‌ وارداتي، شناخت‌ ماهيت‌ افراد و گروه‌هاي‌ مؤ‌ثر و ذي‌نفوذ و اطلاع‌ دقيق‌ از شگردهاي‌ ظريف‌ و گوناگون‌ آن‌ها و پيش‌ بيني‌ آيندة‌ حوادث‌ و جريان‌ها، بسيار جلوتر از مراجع‌ مزبور حركت‌ مي‌كرد.

/ 22