يك خلاف ، پنج نوع مجازات ! - چهل داستان و چهل حدیث از حضرت علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت علی (ع) - نسخه متنی

عبد الله صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و هفتمين تكبير يعنى ؛ بدان كه خداوند سبحان همچون ديگر اجسام ، داراى اءبعاد و جوارح نيست .

سپس در ادامه فرمايش خود فرمود: معناى ركوع آن است كه مى گوئى : خداوندا! من به تو ايمان آورده ام و از آن دست بر نمى دارم ، گرچه گردنم زده شود.

و چون سر از ركوع بر مى دارى و مى گوئى : ((سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْد للّه ربّ العالمى ن )) يعنى ؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده اى و من چيزى نبوده و نيستم ، پس هستى مطلق توئى .

و هنگامى كه سر بر سجده فرود آورى ، گوئى : خداوندا! مرا از خاك آفريده اى ؛ و سر بلند كردن از سجده يعنى ؛ مرا از خاك خارج گردانده اى .

و همين كه دوّمين بار سر بر سجده گذارى يعنى ؛ خداوندا! تو مرا در درون خاك بر مى گردانى ؛ و چون سر بلند كنى گوئى : و مرا از درون همين خاك در روز قيامت براى بررسى اعمال خارج مى گردانى .

و مفهوم تشهّد، تجديد عهد و ميثاق و اعتقاد به وحدانيّت خداوند؛ و نيز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولايت اهل بيت او عليهم صلوات اللّه مى باشد.

و معناى سلام ، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نماز گذار است ، كه در واقع ايمنى از عذاب قيامت باشد.(20)

( سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از دفن ، در مسجد قبا)

روزى ابوبكر و اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام در محلّى يكديگر را ملاقات كردند.

ابوبكر گفت : حضرت رسول ، پس از جريان غدير خم چيز خاصّى درباره شما نفرمود، امّا من بر فضل تو شهادت مى دهم ؛ و در زمان آن حضرت نيز بر تو به عنوان اميرالمؤ منين سلام كرده ام .

و اعتراف مى كنم كه حضرت رسول درباره تو فرمود: تو وصىّ و وارث و خليفه او در خانواده اش مى باشى ، ولى تصريح نفرمود كه تو خليفه بعد از او در امّتش باشى .

اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام اظهار داشت : اى ابوبكر! چنانچه رسول خدا صلوات اللّه عليه را به تو نشان دهم و ايشان تو را بر خلافت من در بين امّتش دستور دهد، آيا مى پذيرى ؟ ابوبكر گفت : بلى ، اگر رسول خدا با صراحت بگويد، من كنار خواهم رفت .

امام علىّ عليه السلام فرمود: پس چون نماز مغرب را خواندى ، نزد من بيا تا آن حضرت را به تو نشان دهم .

همين كه ابوبكر آمد، با يكديگر به سمت مسجد قبا حركت كردند و وقتى وارد شدند؛ ديدند كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رو به قبله نشسته است ؛ و خطاب به ابوبكر كرد و فرمود:

اى ابوبكر! حقّ مولايت ، علىّ را غصب كرده اى و جائى نشسته اى كه جايگاه انبياء و اوصياء آن ها است ؛ و كسى غير از علىّ استحقاق آن مقام را ندارد چون كه او خليفه من در اُمّتم مى باشد و من تمام امور خود را به او واگذار كرده ام .

و تو مخالفت كرده اى و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده اى ، اين لباس خلافت را از تن خود بيرون بياور و تحويل علىّ ابن ابى طالب ده ، كه تنها شايسته و حقّ او خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ مى باشد.

در اين هنگام ابوبكر با وحشت تمام از جاى برخاست و به همراه اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از مسجد خارج گرديد و تصميم گرفت تا خلافت را به آن حضرت واگذار نمايد.

ولى در مسير راه ، رفيق خود، عمر را ديد و جريان را برايش تعريف كرد، عمر گفت : تو خيلى سُست عقيده و بى اراده هستى ، مگر نمى دانى كه آن ها ساحر و جادوگر هستند، بايد ثابت قدم و پابرجا باشى ، به همين جهت ابوبكر از تصميم خود منصرف شد؛ و با همان حالت از دنيا رفت .(21)

يك خلاف ، پنج نوع مجازات !

اصبغ بن نباته كه يكى از اصحاب حضرت اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام است حكايت كند:

روزى عمر بن خطّاب نشسته بود كه پرونده پنج نفر زِناكار را نزد او آوردند تا حكم مجازات هريك را صادر نمايد.

عمر دستور داد تا بر هريك ، حدّ زنا اجراء نمايند.

امام علىّ عليه السلام كه در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر كرد و فرمود: اين حكم به طور مساوى براى

/ 39