خوشبختانه در دوران جواني، ميل به جمال روحاني و صفات خوباخلاقي در باطن جوانان بيدار ميگردد و علاقه به زيبائي معنوي، درضميرشان شكفته ميشود. جوانان بطور طبيعي به جوانمردي و فتوّتتمايل پيدا مينمايند و فطرتاًبه فضائل اخلاقي و صفاتي مانندراستگوئي، فداكاري و ايثار، عزّت نفس، اداء امانت و نظائر آنها علاقهپيدا كرده و از صفات بدي مانند دروغگوئي، خيانت، عهد شكني،نادرستي و غيره متنفرند.جوانان در رابطه با صفات اخلاقي سه دستهاند:اول: جواني كه داراي سجاياي اخلاقي و صفات انساني است، جوانيكه پاكدل و با ايمان، راستگو و درستكار، خدمتگذار و باوفا، امين وخيرخواه و خلاصه داراي صفات پسنديده است، در جامعه محبوبيتدارد. او واجد زيبائي ظاهري و جمال معنوي است و همواره موردعلاقه و احترام مردم خواهد بود. چنين جواني مانند شاخ گل معطّرياست كه علاوه بر طراوت و جمال طبيعي، داراي بوي مطبوع وشامّهنوازي است.دوم: جواني است كه داراي صفات خوب اخلاقي نيست ولي بهصفات بد هم آلوده نشده است. اگر خيرش به مردم نميرسد، شرّي همندارد. اگر از بينوايان دستگيري نميكند، به آنان آزار هم نميرساند. اينگروه هم تا اندازهاي محبوب جامعه هستند زيرا به مردم آسيبينميرسانند و جامعه از شرّ آنان در امان است.سوم: جواني است كه آلوده به صفات ناپسند است! اخلاقش فاسد ومردم از رفتار و گفتارش در عذاب هستند! او هر چقدر زيبائي ظاهري همداشته باشد و مو و صورت و لباس خود را بيارايد، باز هم مورد تنفرجامعه است! زيرا جمال ظاهري نميتواند عيوب باطني او را بپوشاند.مانند جوان زيبائي كه مثلاً كودكي را به قتل برساند! در اين هنگام سيلخشم و تنفر مردم متوجه او ميشود و مردم هرگاه او را ميبينند و ياعكسش را در روزنامهها مشاهده مينمايند، نه تنها از قيافة زيباي اومسرور و خوشحال نميشوند بلكه برعكس انزجارشان بيشتر ميشود واگر دستشان به او برسد معلوم نيست چه بلائي سر او بياورند!
سعادت جوانان
بايد ببينيم چه بايد بكنيم تا جوان سعادتمند باشيم؟ براي آنكهجوانان به سجاياي اخلاقي متخلّق شوند و از زيبائي روحاني برخوردارگردند، براي آنكه جوانان گرفتار فساد اخلاق نشوند و سرانجام مطرودجامعه نگردند، بايد خودشان و همچنين مربيّانشان همواره متوجّهوظائف خويش باشند.جوانان بايد خود را بشناسند و در خاطر داشته باشند كه ايّام كودكي راپشت سر گذارده و اينك خود داراي استقلال و مسئوليت شخصيهستند، بايد بدانند كه اكنون قسمت اعظم خوشبختي و بدبختي آنان دراختيار خودشان قرار گرفته است.آنان بايد بدانند كه باشركت در مجالس گناه و معاشرت با افراد آلوده وناپاك، موجبات تيره روزي و بدبختي خود را فراهم ميآورند و خويشتنرا به فساد اخلاق كه باعث بدنامي و نفرت اجتماعي است، آلودهمينمايند.