چگونه سختراني كنيم
در سه بخش گذشته اين مقاله، نكتههايي را درباره تعريف سخنراني، اهداف سخنراني، عوامل مؤثر در سخنراني، اصول سخنراني، بايستههاي پيش از سخنراني، بايدهاي آغاز سخنراني، بايدهاي هنگام سخنراني، و مواد سخنراني، تقديم كرديم.در اين شماره نكتههاي ديگري را درباره سخنراني بيان ميكنيم.نكات پايان سخنراني
92 شايسته است كه در پايان سخنراني خود، پيام و يا پيامهايي را به صورت خلاصه سخنراني، به شنوندگان عرضه كنيد تا نتيجه سخنرانيتان در ذهن آنان باقي بماند. به طور مثال، اگر موضوع سخنراني شما درباره «روشهاي تربيت» است، پس از سخن گفتن كامل درباره آنها، چنين بگوييد: «سخن امشب ما درباره روشهاي تربيت به پايان رسيد و خلاصه سخن ما اين شد كه روشهاي تربيت عبارتند از: روش تقليدي، روش تلقيني، روش تدريجي، روش غير مستقيم، روش الگويي و روش عملي».93 آنچه را ميخواهيد بيش از ساير مطالب ديگر، در ذهن شنوندگانتان باقي بماند، در پايان سخنراني خود بياوريد. مثلاً اگر بحث شما در زمينه «مسائل تربيتي» و با عنوانهاي «تعريف تربيت»، «ارزش و اهميت تربيت»، «آثار و فوايد تربيت»، «اقسام تربيت»، «ويژگيهاي مربي»، «محيطهاي تربيتي» و «روشهاي تربيت» است و ميخواهيد «ويژگيهاي مربي»، بيش از عنوانهاي ديگر، در ذهن مخاطبانتان باقي بماند، آن را در پايان سخنراني خود مطرح كنيد.94 مانند آغاز سخنراني، در پايان سخنان خود نيز ميتوانيد عبارات و جملات زيبايي را برگزينيد. به طور مثال، چنانچه موضوع سخنراني شما درباره «امام زمان عليهالسلام » است، ميتوانيد اين جمله زيبا را بگوييد: «خوشا آنان كه از درس انتظار يك جمعه هم غيبت نكردند»1. و در صورتي كه موضوع سخنرانيتان درباره «تمسّك به قرآن و عترت» است، ميتوانيد اين جمله زيبا را بگوييد: «سعي ميان صفاي قرآن و مروه عترت، ما را به كعبه مقصود ميرساند»2.95 بكوشيد در پايان سخنرانيتان، از بزرگان، شخصيتها و كساني كه در سخنراني شما شركت كردهاند، به گونهاي درخور ولي بدون اغراق، تشكر و قدرداني نماييد. به طور نمونه، ميتوانيد چنين بگوييد: «از شخصيتهاي مذهبي، فرهنگي، علمي، سياسي، بزرگان، علماء و همه كساني كه از راههاي دور و نزديك، قدم رنجه فرمودند و به اين مجلس تشريف آوردند، تشكر و قدرداني ميكنم».96 تلاش كنيد كه سخنراني خود را با چندين جمله دعا نيز به پايان بريد. و پيش از دعا ميتوانيد پنج بار آيه «أَمَّن يُجيبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكشِفُ السّوء» را همراه شنوندگان خود بخوانيد و سپس دعاهاي مورد نظر را بر زبان خويش جاري سازيد. البته چه شايسته است كه نخستين دعايتان براي «فَرَج امام زمان عليهالسلام » باشد.97 از مطالب مطرح شده در سخنرانيتان نيز براي دعاهاي پايان آن استفاده كنيد. فيالمثل، اگر درباره «امام زمان عليهالسلام » سخن گفتهايد، در پايان سخنرانيتان اين گونه نيز دعا كنيد: «خدايا! ديدگان تاريك ما را به جمال دل آراي امام زمان عليهالسلام روشن بفرما!»؛ «خدايا! اين انقلاب اسلامي را زمينه ساز انقلاب جهاني امام زمان عليهالسلام بگردان!». و چنانچه درباره «روشنفكر و روشنفكري» سخنراني كردهايد، در فرجام سخنانتان اينچنين نيز دعا نماييد: «خدايا! فكر ما را به نور خود روشن بفرما!»؛ «خدايا! روشنفكران ما را متعهد به دين خود و دينداران ما را روشنفكر در دين خود بگردان!».نكات پس از سخنراني
98 در صورت امكان و پس از سخنراني خود، مدتي در محل سخنرانيتان حضور داشته باشيد تابه انتقادها و پرسشهاي احتمالي شنوندگان پاسخ دهيد.99 چنانچه، پس از سخنرانيتان، از سخنان شما انتقادي درست و سودمند كردند، فروتنانه و شجاعانه آن را بپذيريد و مواظب باشيد كه آن را به صورت غير منطقي توجيه نكنيد. اين كار به شخصيت شما اعتبار بيشتري ميبخشد.شرايط سخن
100 سعي كنيد از جملات و عبارات گويا، كوتاه، زيبا و روان در سخنراني استفاده كنيد. مثلاً اين جمله نه گوياست، نه زيباست، نه روان: «حضار گرامي! در ماه صيام بايد از نُه مُفطِر صوم كَفّ نَفْس كنيد». به جاي آن ميتوانيد چنين بگوييد: «حضار گرامي! در ماه مبارك رمضان بايد از نُه چيز كه روزه را باطل ميكنند، خودداري ورزيد».101 در سخنوري بكوشيد كه گنجينه لغات و واژگاني خود را افزايش دهيد تا گرفتار كمبود الفاظ براي معاني و مقاصد خود نشويد. مثلاً به جاي كلمه «مقدمه»و متناسب با فضاي سخن و سخنراني، ميتوانيد از كلمات «پيشگفتار»، «سرآهنگ»، «سرآغاز»، «مطلع»، «طليعه»، «طلايه»،«درآمد»، «ديباچه» و «سپيده» نيز استفاده كنيد.102 درست گويي را با مطالعه و مراعات قواعد دستور زبان ياد بگيريد. به طور مثال، در پايان سخنراني خود اين گونه دعا نكنيد: «خدايا! به مسئولان ما اخلاص و به جانبازان ما صبر و رزمندگان اسلام را پيروز بگردان»؛ زيرا اين سه جمله از نظر «فعل» يكسان نيستند تا بخواهيم آنها را با «واو عطف» به يكديگر عطف كنيم. پس صحيح آن است كه بگوييد: «خدايا! به مسئولان ما اخلاص و به جانبازان ما صبر عنايت بفرما و رزمندگان اسلام را پيروز بگردان».103 از كلمات و جملاتي استفاده كنيد كه تلفظ آنها براي خودتان مشكل نباشد. مثلاً تلفظ «جنجال برانگيزانندهترين»، همانند «خواجه تو چه تجارت ميكني؟»، دشوار است و ممكن است هنگام اداي آن، با مشكل رو به رو شويد. و از سخناني استفاده كنيد كه درك معاني آنها براي شنوندگانتان دشوار نباشد. مثلاً اگر سخنوري، به تناسب موضوع سخن خود، اين شعر را بخواند:ز خان و مان و قرابت، به غربتافتادم بماندم اينجا بي ساز و برگ و اَنگِشتالبسياري از شنوندگان ـ اگر نگوييم همه آنان ـ معناي كلمه «اَنگِشتال = بيمار و ضعيف و نحيف» را متوجه نخواهند شد.104 مواظب باشيد كه واژگان هر زبان و بويژه زبانهاي غير فارسي را، از نظر حروف، درست تلفظ كنيد. و اگر با تلفظ درستِ واژگان غير فارسي، مانند عربي و انگليسي و فرانسوي، آشنا نيستيد، از به كارگيري آنها در سخنراني خود پرهيز نماييد و عطايش را به لقايش ببخشيد. مثلاً واژه فارسي «گرامي = عزيز» را «گرام»، و دو واژه عربي «تَوَلّي و تَبَرّي» را «تَوَلّي و تَبَرّي» و واژه انگليسي فلاسك (Flask) را فلاكس، و واژه فرانسوي «كانديدا = داوطلب؛ نامزد» را «كانديد = ساده دل؛ معصوم» تلفظ نكنيد.105 دقت كنيد كه واژگان هر زبان و بويژه زبانهاي غير فارسي را، از نظر حركات و اِعرابها، درست تلفظ نماييد. به طور نمونه، واژه فارسي «بَرومند» را «بُرومند»، و واژگان عربي «يا أباصالحٍ المهدي» را «يا أباصالحَ المهدي» و «يا اباصالحِ المهدي»، و واژه انگليسي تورنِمنت (Tournament) را «تورنُمنت»، و واژه فرانسوي «رُمان: Roman» به معناي داستان بلند را «رُمّان» كه در زبان عربي به معناي «انار» است، تلفظ نكنيد.106 از ميان چند كلمه مترادف كه از نظر معنايي به هم نزديكند، آن را كه زيباتر است برگزينيد. به طور نمونه، از ميان كلمات «حادثه»، «اتفاق»، «رخداد»، «واقعه» و «رويداد» شايد كلمه «رخداد» و سپس «رويداد» زيباترين آنها باشد، هرچند ممكن است كه هركدام از كلمات مترادف، جايگاه خاصي داشته و در همان جايگاه خاص خودشان زيباتر و مناسبتر باشند.107 سعي كنيد از اضافه كردن بيش از حد كلمات به يكديگر يا همان «تَتابُع اِضافات» خودداري ورزيد. مثلاً بر كرسي سخن چنين نگوييد: «چندين نسخه خطي در كتابخانه مدرسه فيضيه حوزه علميه قم وجود دارد». گفتني است آوردن يك كلمه را با سه مُضافٌاِلَيه روا دانستهاند. پس گفتن جمله بالا بدين صورت رواست: «چندين نسخه خطي در كتابخانه مدرسه (1) فيضيه (2) قم (3) وجود دارد».108 توجه داشته باشيد دو يا چند واژه را كه با يكديگر تركيب شده و يا كنار هم قرار گرفتهاند، درست بگوييد. به طور مثال، بايد به جاي «يد و بيضا»، «جَرّ و بحث»، «مُعَرِّفِ حضور شما» و «قوس و قَزَح» بگوييد: «يد بَيضا = دست سفيد»، «جَرِّ بحث = كش دادن بحث»، «معروف حضور شما = آشنا نزد شما يا معرفي شده به حضور شما» و «قوسِ قُزَح = رنگين كمان».109 چنانچه در سخنراني خود از كلمات و جملات غير فارسي ـ مانند عربي و انگليسي ـ استفاده ميكنيد، آنها را براي شنوندگانتان ترجمه و معنا نماييد. به طور مثال، اگر آيه يا حديثي را به زبان عربي و يا جملهاي را از رُمان انگليسي «شكسپير» ميخوانيد، آنها را نيز ترجمه كنيد؛ حتي گاه بايد كلمات و جملات فارسي را نيز معنا نماييد. في المثل، آيا اين شعر حافظ: «دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند/ گِل آدم بِسرشتند و به پيمانه زدند» نيازمند معناكردن و توضيح دادن و حتي تبيين و تحليل نمودن نيست؟110 مواظب باشيد كه كلمات و جملات غير فارسي ـ مانند كلمات و جملات عربي و انگليسي و بويژه آيات و روايات ـ را درست ترجمه كنيد. في المثل، برخيها حديثِ «... فَإِنَّ المَرئَةَ رَيحانَةٌ و لَيسَت بِقَهرَمانَةٍ» را كه در «نهج البلاغه» آمده است، چنين ترجمه كردهاند: «زنْ گُلِ خوشبوست، نه پهلوان پُرزور»؛ در حالي كه بعضي از مترجمان بر اين عقيدهاند كه واژه «قهرمان» به معناي «پهلوان» و «نيرومند» نيست، بلكه معناي ديگري دارد.111 از به كارگيري كلمات و جملات و لهجههاي محلي خودداري كنيد، مگر آنكه در همان محل، سخنراني نماييد و يا واقعاً نتوانيد بدون آن لهجه خاص، سخن بگوييد. به طور نمونه، در برخي از شهرها، هنگامي كه به كسي ميخواهند بگويند: «مواظب باش سرمانخوري!»، به او ميگويند: «مواظب باش نَچايي!». در حالي كه ممكن است شماري از مردم، معناي چنين جملهاي را متوجه نشوند.112 براي ظواهر و تزيين سخنان خود نيز فكر كنيد و آن را در زيباترين شكل و قالب بيان نماييد؛ زيرا گاه مواد سخن براي دو سخنور يكسان است، اما شكل و قالبي كه هر يك از اين دو به سخنان خود ميدهند، سخنرانيشان را متفاوتتر و زيباتر ميكند. به طور نمونه، چنانچه در سالگرد ارتحال حضرت امام خميني قدسسره به مخاطبانتان بگوييد: «حيف شد كه امام از ميان ما رفت و او را خوب درك نكرديم!»، معمولي سخن گفتهايد؛ اما در صورتي كه اين شعر «حافظ» را براي آنان بخوانيد:
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردَش نرسيديم و برفت؛
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
بار بربست و به گردَش نرسيديم و برفت؛
بار بربست و به گردَش نرسيديم و برفت؛
1. و 2 . نقل به مضمون از نوشتههاي جناب «رضا بابايي».