فاران: (1)
جائى است كه بادهاى مصر و شام رو در روى هم رسند و كشتيها را غرق كنند. عادت ايشان بر اين است كه مردانى را براى هواشناسى بدانجا، پيشاپيش گسيل دارند، پس چون باد فرونشيند يا از آنجا كه بخواهند بگذرد، براه افتند. وگرنه مدتى دراز درنگ مىكنند تا گشايشى رخ دهد.بندر حوراء
سنگلاخ است و كشتىها هنگام در آمدن بدانجا فريب مىخورند.دهنه قلزم
از دهانه قلزم به سوى جار سنگلاخهائى دشوار هست، بدين سبب جز هنگام روز بدانجا نروند. ناخداى كشتى خود را بر گهواره (2) انداخته به دريا مىنگرد تا هر گاه در سمت راست يا چپ سنگى ديده شود فرياد كند. دو كودك را نيز براى فرياد زدن نهادهاند، سكّاندار نيز كه دو تناب به دست دارد هنگامى كه اين فريادها را بشنود تناب را به راست يا چپ مىكشد. اندكى غفلت در اين هنگام كشتى را بر سنگ زده زخمى مىكند.صلاب
در كنار اين جزيره نيز تنگهايست كه كشتىها از آن مىپرهيزند و مىترسند و كسى كه به چپ برود به درياى آزاد مىرسد.جابر (3)
اين نيز جائى دشوار است، ته دريا در آن ديده مىشود.(1) تاران (استخرى ع: 30 پ: 32) و در آنجا با گزارشى روشنتر آمده است.(2) متن: «جخوار» جايگاه ويژه ناخدا كه در پيشاپيش كشتى بوده است.(دخويه.)202 IV(3) ياقوت 4: 1036: 9.