نقش دین در بحران ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش دین در بحران ها - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش دين در بحران ها

انسان مدرن ، در طي سده هاي اخير ، گام هايي سريع و عجولانه در مسير دين زاديي و انساني كردن تمام ابعاد خدايي وجود خويش و تقدس زدايي از امور مقدس برداشت و نعره مستانه استغنا از دين ورزي و خداباوري را در جهان طنين انداز كرد و گستاخانه پايان عصر دين و معنويت ديني را اعلام نمود . اما اينك ( در استانه قرن بيست و يكم ) نوبت آن فرارسيده كه از خواب سنگين غفلت ، كه براي چند سده او را در بر گرفته ، بيدار شود و آب را از سراب باز شناسد و بيش از اين در هلاكت خويش نكوشد و در كوره راه ضلالت مركب نراند و روزنه اي به سوي نور بگشايد و در كنار چشم سر ، چشم دل نيز باز كند .

شرح مفصل آنچه كه امروز اجمالا مي توان گفت اين است كه ، اگر نگوييم همه ، دست كم بخش عظيمي از اين بحران ها در پرتو بازگشت انسان به دامان دين و پيوند او با معنويت ديني مرتفع خواهند شد .

دين و بحران معرفتي

بر اساس آموزه هاي ديني ، راه هاي شناخت و معرفت اندوزي بشر به حس و تجربه محدود نمي شود . بلكه وحي و عقل ( به ويژه عقل كلي كه قادر به درك امور فراتجربي است ) نيز منابع مكمل شناخت انساني اند كه با اتكا بر آن ها ، آدمي مي تواند به مجموعه اي كامل تر و منسجم تر از حقايق معرفت پيدا كند . اديان وحياني با ارائه حقايق خطانا پذيري درباره خدا ، جهان و انسان نقطه اتكاي معرفتي استواري در اختيار انسان مي نهند و افق نگرش جامع تري به او مي بخشد بسياري از حقايق - في المثل درباره امور ماوراي طبيعي يا حقايقي درباره گذشته و آينده جهان - چنان اند كه هيچ گاه به كمند تجربه حسي در نمي آيند و نياز بشر به دانستن آن ها ، تنها از طريق وحي برآورده مي شود . در نظام فكري انسان دين باور ، دين و عقل پيوندي مبارك و ثمر بخش مي يابند ، عقل به تحكيم مباني نظري باورهاي ديني همت مي گمارد و دين با گشودن مرزهاي فراعقلي ، محدوديت هاي عقل نظري را يادآور مي شود و زمينه صعود انسان را به افق هاي بالاتر مهيا مي سازد . مشاهدات قلبي و تجربيات شهودي ( غير حسي ) حقايقي متعالي ، كه در اشكال گوناگون و در پي ارتباط عميق انسان با معنويت ديني حاصل مي شود . مباني شهودي و ايماني استواري براي باورهاي او فراهم مي آورد و او را از ورطه شكاكيت مطلق و سرگشتي معرفتي رها مي كند .

خلاصه آن كه اين امكان همواره براي انسان ديني فراهم است كه كشتي طوفان زده انديشه اش ، كه در گردباد تحير و شكاكيت گرفتار آمده است ، در ساحل آرام ايمان پهلو گيرد ، البته مدعا آن نيست كه انسان ديني يكسره از حيرت بيگانه و وارهيده است ، چرا كه دست كم قلمرو حقايق ماوراي طبيعي قلمرو حيرت زايي است . ( متعالي ترين اشكال حيرت به پيامبران و عارفان اختصاص دارد ) بلكه سخن در اين است كه انساني كه خود را در معرض هدايت ديني قرار مي دهد ، هيچ گاه احساس سرگشتگي و تحير مطلق - به گونه اي كه هيچ پايگاه استوار معرفتي نداشته باشد - نمي كند . حيرت ديني با ايمان و يقين سازگار است ، برخلاف تحير معرفتي نوين كه نافي هر گونه يقين و اطميناني است .

دين و بحران هاي اخلاقي

دين همواره پشتوانه محكمي براي اخلاق بوده است و بخش قابل توجهي از آموزه هيا ديني تعاليم اخلاقي اند . پيوند دين و اخلاق چندان عميق است كه گروهي اساسا دين را همان اخلاق مي دانند . بنيان اخلاق ديني را نه در قرار دادهاي اجتماعي و نه در سودگروي يا لذت گرايي مي توان بازجست ، دين با ترسيم درست رابطه انسان با آفريدگار و با كمال و سعادت حقيقي خويش ، شالوده اي متعالي براي بايدها و نبايد هاي اخلاقي پي مي ريزد . البته ، نقش دين در ساحت اخلاق ، به غرضه آموزه هاي اخلاقي كه مبتني بر مباني متعالي سازگار با حقيقت وجود انسان باشد خلاصه نمي شود آموزه علم مطلق خداوند و نظارت مداوم و خلل ناپذير او بر ساحت انديشه و كردار آدمي ؤ قوي ترين و پايدارترين ضمانت اجرايي را براي قوانين اخلاقي ، چه در بعد اجتماعي ، فراهم مي آورد .

دين و بحران هاي رواني

بي ترديد بخشي از مباني نظري بحران هاي رواني معاصر ، در نگرش واژگونه به ماهيت انسان ، استعداد ها و قابليت هاي او و نيز غايت هستي اش بر مي گردد . در ديدگاه تجدد گرا ، انسان موجودي است كه هم چون ساير حيوانات ، از دل طبيعت برخاسته و بر اثر تحولات زيست شناختي به مرحله كنوني رسيده و تنها غايت متصور براي او ، پيشرفت در طريق ماديت و تسلط بيش تر بر جهان طبيعت است . اما نگرش ديني به انسان ، نگرشي كاملا متفاوت است و دين تصوير ديگري از آغاز و انجام انسان ارائه مي كند . انسان مخلوق برگزيده و ويژه خداوند ، با ظرفيتي غير متناهي است و هدف نهايي آفرينش او پيشرفت در طريق معنويت و تقرب به درگاه احديت است . بديهي است چنين نگرشي مي تواند برخورد كاملا متفاوتي را با عوامل بحران زا اعم از بحران هاي روحي و رواني بيافريند . براي مثال ، برپايه اين نگرش ، انسان قادر است دشوارترين ناملايمات زندگي را تحمل كند ، چرا كه آنها را مقدمه اي براي نزديك شدن به غايت وجودي خويش مي بيند . چنين انساني در همان حال كه با سختي ها مبارزه مي كند ، و سعي خود را براي رسيدن به هدف مطلوب به كار مي گيرد ، در عمق جان خويش از سرانجام كار - هر چه كه باشد - احساس خرسندي و رضايت دارد ، زيرا آن را جزئي از تقدير الهي به شمار مي آورد .

ايمان آدمي به آموزه هاي ديني در مورد خداوند ، انسان و آغاز و انجام او (معاد ) نقش مهمي در پيشگيري و درمان ناهنجاري هاي رواني ايفا مي كند و اين نقش ، مورد تاييد جمعي از روانشناسان و روانكاوان قرار گرفته است . براي مثال كارل يونگ ( 1875-1961 ) روانكاو نامور سوئيسي مي گويد :

در ميان تمام تمام بيماران ميانسال من يك نفر هم نبود كه مساله اش ، مساله يافتن يك نگرش ديني به حيات نباشد . يقينا دليل بيماري همه آنها اين بود كه فاقد آن چيزي بودند كه اديان زنده در هر عصر براي پيروان خود به ارمغان مي آورند و هيچ يك از آن ها نتوانست بدون بازيافت نگرش ديني خود واقعا بهبود يابد

آري ، انساني كه به غايت والاي وجود خويش ايمان دارد ، هيچ گاه احساس پوچي و بي هدفي نمي كند ، شخصي كه به وجود خداوند متعال و اوصاف متعالي او هم چون قدرت ، رحمانيت و توبه پذيري و باور دارد و بر او توكل مي كند هرگز دچار ياس و نااميدي نمي شود و كسي كه قلب و دل خويش را به ياد محبوب آرامش مي بخشد ، كمتر دچار اضطراب و فشار رواني مي گردد . رابطه عاشقانه انسان با خدا ، هرگز مجالي براي احساس تنهايي و غربت باقي نمي گذارد ، بلكه هرگاه غم غربت اين جهاني آدمي را فراگيرد ، آن را با انس با محبوب التيام مي بخشد .

دين و بحران فناوري

بحران فناوري ، نه از ذات كه از لجام گسيختگي آن سرچشمه مي گيرد . اين كه انسان بر ساخت ماشين و بهره وري از آن توانا باشد . ذاتا نوعي كمال و ارزش به شمار مي آيد . ام آن چه افت زاست ساختن هر چيز ممكن و بهره وري به هر طريق ممكن ، بدون وجود حد و مرز است همان گونه كه اشاره كرديم . كارنامه انسان متجدد - كه خود را به خويشتن وانهاده است - نشان مي دهد كه حرصي لجام گسيخته و ولعي پايان ناپذير در ساخت و استفاده از ماشين دارد به گونه اي كه قرار دادهاي انساني و تعهدهاي سياسي قادر بر محدود ساختن آن نيست و از اين رو ، نياز به عامل محدود كننده ديگري است .

به گمان ما تعاليم ديني - اگر سرلوحه عمل انسان معاصر قرار گيرد - ره راحتي مي تواند از عهده مهار كردن غول فناوري برآيد و دين با نشان دادن جايگاه واقعي انسان در طبيعت و نقاط قوت و ضعف او و حقوق و تكاليف او قيود و محدويت هاي بهره گيري از ماشين را تعيين مي كند . انسان ديني كمال خويش را در استفاده از تكنولوژي مطلق العنان نمي بيند بلكه به مجموعه اي از بايدها و نبايد ها تن در مي دهد . براي مثال ، در نگرش ديني ، پرهيز از اسراف در مصرف انرژي ، حتي در موقعيتي كه محدويت عامل انرژي وجود ندارد ، كاري بايسته است و بر خلاف پاره اي ديدگاه هاي تجدد گرا ، نفس مصرف انرژي نشانه پيشرفت و از شاخصه هاي توسعه يافتگي به شمار نمي آيد .

اساساً ، در نگرش انسان دين باور ، سلطه بر طبيعت ييك ارزش ذاتي نيست ، بلكه صرفاً ابزاري است براي شكوفا شدن استعدادهاي متعالي او و همين هدف ، چند و چون بهره گيري از ماشين را معين مي كند و مرزهاي فناوري را ترسيم مي نمايد . اگر در متون ديني ، سخن از مسخر بودن جهان براي انسان به ميان آمده ، ابداً به معناي مطلق العنان بودن انسان نيست ، بلكه مقيد به قيود و شرايطي است كه در تعاليم ديني مطرح شده است . انسان ديني ، جهان را آيه اي از آيات الهي مي داند و از اين رو ، آن را شايسته احترام و تكريم مي شمارد در پاره اي تعاليم ديني ، به مراعات حقوق حيوانات و گياهان اكيداً سفارش شده است .

كوتاه سخن آن كه ، براي انسان ديني ، ارزش هاي معنوي در درجه اول اهميت قرار دارند و از اين رو ، در حالي كه پيشرفت در صنعت و فناوري را امري مطلوب مي شمارد ، مي كوشد تا از آن در جهت اهداف انساني و اخلاقي بهره گيرد و آماده است تا هرگاه آن مقدمه در خدمت اين هدف جهت اهداف انساني و اخلاقي بهره گيرد و آماده است تا هرگاه آن مقدمه در خدمت اين هدف نباشد ، مقدمه را در راه اهداف متعالي فدا كند ، انسان ديني ، برخلاف انسان متجدد ، هرگز داعية خداوندگاري زمين را در سر نمي پروراند ، بلكه خويش را خليفة خدا در زمين و از اين رو ، مسؤول حفظ و نگاهداري محيط طبيعي خود مي بيند.

آنچه گفته شد حديث مجملي است از ماجراي مفصلي كه در عصر تجدد بر سر انسان رفته است . به باور ما ، بحران ها و معضلات اساسي معاصر ، كه به گوشه هايي از آن ها اشاره شد ، دير يا زود واقعيت سراب گونة تجددگرايي را به انسان خواهد نمود و او را در انديشة بازگشت به دين و معنويت ديني فرو خواهد برد.

البته ، در اين ميان ، دين باوران نيز مسئوليتي بس سنگين دارند ، كاوش محققانه در منابع ديني به منظور تعميق و گسترش معرفت ديني خويش و تلاش براي عرضة آموزه هاي حيات بخش دين در قالب هاي نوين ، به گونه اي كه ، با حفظ اصالت ، پاسخ گوي نيازهاي متنوع انسان معاصر باشد ، از جمله وظايف اساسي همة انديشمندان و مشفقان ديني است .

/ 1