شماره مقاله:163
آرال، درياچهاي بزرگ در آسياي مرکزي و جنوب غربي بخش آسيايي اتحاد شوروي، ميان
ْ43 و َ30 و ْ46 و َ50 عرض شمالي، با آب شور که اطراف آن را اراضي جمهوري شوروي
خودمختار قرهقالپاق (بخشي از جمهوري ازبکستان شوروي) و جمهوري قزاقستان احاطه
کردهاند (دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ 2، 2/609). مساحت درياچ? آرال با جزاير آن
4500’6 کمـ 2 است.
حداکثر طول درياچه 428 کمـ و عرض آن 235 کمـ است. حجم متوسط آب اين درياچه 000’1
کمـ 3 و عمق آن معمولاً 20-25 متر و در عميقترين ناحيه 67 متر است. اين درياچه بيش
از 300 جزيره دارد که مساحت کلي آنها حدود 5/3? مجموع مساحت درياچه را تشکيل ميدهد
(همان، چ 3، 3/159). بزرگترين جزاير درياچ? آرال عبارتند از کوگ آرال به مساحت 273
کمـ 2، وزروژدنيه 216 کمـ 2 و بارسا کلمز 133 کمـ 2 (همان، چ 2، 2/610). روبهروي
مصب آمودريا جزاير متعددي وجود دارد که عمدهترين آنها طوطْمَقْ اَطه (توتماق آنا)
است.
واژ? آرال ترکي و احتمالاً به معناي جزايري است که در مصب رودها قرار گرفتهاند
(بارتولد، III/332). چنين به نظر ميرسد که درياچ? آرال در روزگاران کهن ناشناخته
بوده است. مورخان و جغرافينگاران باستان مطالب گنگ و ناروشني پيرامون اين درياچه
ارائه کردهاند که گاه متناقض به نظر ميرسد. بعضي درياي آرال را با درياي آزوف
اشتباه کرده آن را مئوتيس ناميدهاند (همانجا). يونانيان و روميان از سد? 7ق م تا
سد? 4م درياي ازوف را به نام قوم ساکن آن ناحيه که مئوت نام داشتند مئوتيس
ميخواندند (دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ 2، 27/162). نه تنها در مآخذ کهن، بلکه در
منابع متأخر و نوشتههاي کنوني شوروي نيز اين درياچه را درياي آرال مينامند (همان،
2/159). در مآخذ چيني متعلق به سد? 2ق م و پس از آن ضمن بحث از منطق? اطراف درياچ?
آرال از آن با عنوان درياي شمالي و گاه درياي غربي ياد شده است. تا آنجا که
ميدانيم بزرگترين کاشف چيني نواحي غربي آسياي مرکزي شخصي به نام چژان ـ تسيان
بود. وي در 138ق م به منظور يافتن متحداني بر ضدّ هونها از سوي امپراتور چين به
سرزمينهاي غربي اعزام شد، ولي هونها او را دستگير کردند. وي فقط توانست در 128ق م
به محدود? ترکستان غربي راه يابد. چژان ـ تسيان مدتي در آن سرزمين اقامت گزيد.
آگاهيهاي وي در «يادداشتهاي تاريخي» سيم ـ تسيان آمده است. بنا به گفت? چژان ـ
تسيان هم? رودهايي که در غرب يوتيان (تلفظ چينيِ ختن) جريان دارند به درياي غربي
ميريزند (بارتولد، III/32، به نقل از بيچورين)، ولي بروسه آن را درياي شمالي ترجمه
کرده است که داراي سواحل کوهستاني نيست. اين همان درياي شمالي است» (II/424).
مطالب ارائه شده از سوي چژان ـ تسيان و پيرامون او مؤيد وجود درياچهاي بزرگ در
شمال غرب است که بارتولد آن را درياي آرال ميداند (III/32). آميانوس مارسلينوس از
باتلاق اُکْس ياد کرده است (همو، III/331). شايد مقصود او مصبّ سير دريا (سيحون) به
درياچ? آرال بوده است. زمارخس ، سفير امپراتور روم در دربار ترکان که در 568م هنگام
پادشاهي خسرو اول انوشيروان نزد خان ترک رفته بود، ضمن بازگشت از اردوگاه ترکان به
سرزمين خوارزم از «درياچه يا مرداب وسيع» ياد کرده است که گمان ميرود اشاره به
درياچ? آرال باشد (بارتولد، III/37-38). بارتولد، ضمن عطف توجه به نظر دانشمنداني
چون هومبولت ، کُلاپْروت و لرش ، چنين اظهار عقيده کرده است که مقصود زمارخس از
«درياچه يا مرداب وسيع» بايد همان درياي آرال باشد، زيرا توصيف زمارخس از کران?
شرقي درياچه با مشخصات درياي آرال منطبق است (همانجا). جغرافينگاران مسلمان از سد?
3ق/9م به بعد آگاهيهاي بيشتري پيرامون درياچ? آرال ارائه کردهاند. ابنخردادبه،
هنگام بحث پيرامون رود جيحون (آمودريا)، يکي از مصبهاي آن را «بُحَيْره کردن»
(کُرْدَر، کَرْدَر) نوشته است که به احتمال زياد بايد همان درياچ? آرال باشد (صص 38
و 173). ابنرسته در شرح مسير رود جيحون، بيآنکه نامي از اين درياچه ببرد، به
توصيف آن پرداخته و نوشته است: «رود به درياچهاي ميريزد که محيط آن قريب 80 فرسنگ
است و سياکوه در ساحل غربي آن قرار گرفته و ساحل شرقي آن پوشيده از بيشههاي انبوه
و متراکم است» (ص 91-92). از نشانيهايي که ابنرسته به دست داده ميتوان دريافت که
درياچ? موردنظر او همان درياچ? آرال بوده است، زيرا در ساحل غربي درياچه منطق?
سياکوه قرار گرفته است. بعدها ترکان اين منطقه را اوست اورت يا اوست يورت ناميدند.
اصطخري، که پس از ابنرسته در اواخر سد? 3ق/9م ميزيسته، از درياچ? آرال با عنوان
درياي خوارزم نام برده است. وي محيط درياي خوارزم را 100 فرسنگ نوشته است
(مسالکالممالک، 304) که با نوشت? ابنرسته حدود 20 فرسنگ اختلاف دارد. اصطخري از
سرماي اين منطقه ياد کرده است (مسالک و ممالک، 238) که با نوشتههاي کتب ديني
زرتشتي پيرامون منطق? خوارزم و نوشتههاي متأخر تا انداز? زيادي هماهنگ است.
ابنخردادبه از درياچ? آرال با دو نام ياد کرده است. وي در جايي از بُحَيْره
کَرْدَر نام برده و آن را از بحر جرجان (درياي خزر) جدا دانسته است (ص 173). اصطخري
درياچ? آرال را درياي خوارزم ناميده است. مشخّصاتي که وي از سرزمين خوارزم و
درياچهاي به همين نام ارائه کرده با مشخصات کنوني منطقه مطابق و نشان? جدايي آن از
درياي خزر است. وي مينويسد: «يخ بستن از خوارزم آغاز کند تا آنجا که غايت سردسير
است و بر جيحون هيچ جايگه سردتر از خوارزم نيست و بر کنار? درياي خوارزم کوهي هست
آن را جغراغر) خوانند. به زمستان يخ بندد تا آخر تابستان، آنگه بگشايد و گرد بر گرد
اين دريا 100 فرسنگ است و آب دريا شور است» (مسالک و ممالک، 238). همو در جاي ديگر
خوارزم را اقليمي جدا از خراسان و ماوراءالنهر دانسته که بيابانهاي وسيع از هر سو
آن را فرا گرفته و از شمال و مغرب با سرزمين غزان هممرز است و مينويسد: «انتهاي
رود جيحون در آنجاست. از اينجا به بعد در کنار نهرآبادي نيست تا آنکه به درياچ?
خوارزم ميريزد» (مسالکالممالک، 299). ياقوت همانند اصطخري محيط درياچه را 100
فرسنگ نوشته است (ص 38). اين اظهارنظرها با شرحي که جغرافينگاران سدههاي متأخر
پيرامون خوارزم و درياچ? آرال نوشتهاند، تا انداز? زيادي هماهنگ است. گرديزي هنگام
بحث پيرامون راه خزر، از درياچ? آرال با نام بحيره خوارزم ياد کرده است (ص 271).
ابنحوقل نکت? تازهاي بر نوشتههاي اصطخري نيفزوده، و همانند او، درياچ? آرال را
بحيره خوارزم ناميده است (2/459). مقدسي هنگام بحث پيرامون جيحون و کرانههايش
نوشته که «اين رود خوارزم را ميشکافد و به درياچ? خوارزم ميريزد» (ص 284).
مسعودي، ضمن توصيف رود جيحون از پيوستن آن به درياچ? آرال سخن گفته، ولي آن را
درياچ? جرجانيه ناميده و از درياي خزر جدا دانسته است (التنبيه والاشراف، 62) وي بر
آن است که آب رودهاي جيحون و شاش (چاچ) و چند رود ديگر به اين درياچه مينويسد: آب
اين درياچه شيرين است (التنبيه والاشراف، 163). نوشت? مسعودي با نوشت? اصطخري که آب
درياچ? آرال را شور دانسته متناقض است، ولي در نوشت? اين هر دو دانشمند حقيقتي
نهفته است. آب درياچه شور است، ولي قشر نازکي از سطح آب درياچه شيرينتر از اعماق
آن است (دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ 2، 2/610). در سدههاي بعد جغرافينگاران
بيشتر از نوشتههاي دانشمندان سدههاي 3 و 4ق/9 و 10 بهره جسته و کمتر نکتهاي بر
آنها افزودهاند. محمدبن نجيب بکران در جهاننامه که آن را در 605ق/1208م تأليف
کرده، درياچ? آرال را با دو نام بحير? جَنْد و بحير? خوارزم و گاه با هر دو نام،
بحير? جند و خوارزم، خوانده است (صص 34، 48). حافظابرو که نگارش جغرافياي خود را در
817ق/1414م. آغاز کرده و تا 823ق/1420م ادامه داده، از اين درياچه با دو نام بحير?
خوارزم و بحير? جيحون ياد کرده و آن را از درياي خزر جدا دانسته است. او همچنين
مينويسد که جيحون در اين تاريخ (820ق/1417م) تغيير مسير داده به بحر خزر ميريزد و
بحير? جيحون يا خوارزم ديگر باقي نمانده است (ص 61)، ولي نکت? اخير قابل تأمّل به
نظر ميرسد. بعيد نيست که در زمان او آب درياچ? آرال کاستي پذيرفته باشد، زيرا
هرگاه سخن حافظ ابرو مبني بر «راه کردن» جيحون به بحر خزر درست باشد، معلوم ميشود
که درياچ? آرال بزرگترين منابع خود را براي مدتي از دست داده بوده است.
از بعضي مآخذ نيز برميآيد که گويا آب سير دريا (سيحون) براي مدتي به درياچ? خوارزم
(آرال) نميريخته است. بجز مطالبي که بدرالدين رومي بازرگان و ابنفضلاللّه عُمَري
آوردهاند، مؤلف کتاب يابُرنامه نيز به اين نکته اشارهاي دارد. وي مدعي است که آب
سير دريا در شنزارهاي غربي فرو ميرود. بنابراين چنين به نظر ميرسد که سيردريا
زماني تغيير مسير داده بود، ولي از 980ق/1573م بار ديگر به درياچ? آرال راه گشوده
است (بارتولد، III/332). ابوالغازي بهادرخان که در اوايل سد? 11ق/17م ميزيست و در
1053ق/1643م سمت خاني ناحي? آرال را داشته، اين درياچه را سيرتنگيزي (سيردنيزي)
ناميده است و بنابر نوشت? بارتولد «گمان ميرود ابوالغازي از اين نکته آگاهي نداشته
که روزگاري آب سيردريا (سيحون) به درياچ? آرال نميريخته است» (همانجا). نام آرال
نخستينبار در سد? 11ق/17م پديدار شد. ابوالغازي بهادرخان بر آن بود که آرال
«ناحيهاي است که آب رود به دريا ميريزد» (بارتولد، III/86 به نقل از
شجرهالاتراک)، بعدها قرقيزان، و به اعتباري ديگر قزاقها، آن را درياي آرال (آرال
تنگيزي) ناميدند، آشنايي روسها با درياچ? آرال به سد? 11ق/17م ميرسد. اين درياچه
در مآخذ روسي اولينبار در «نقش? بزرگ» اوايل سد? 11ق/17م با نام درياي آبي آمده
است و در آن به خطا اين درياچه به درياي خزر متصل گشته است. نام درياي آرال
نخستينبار در 1108ق/1697م در مآخذ مکتوب روسي درج گرديده و متعاقب آن پس از
1135ق/1819م سفر هيأتهاي کاشفان به نواحي پيرامون درياچ? آرال به صورتي کاملتر در
گزارش هيأتها آمده است. در گزارش هيأت بوناکوف و پاسپلوف که طي سالهاي 1263 و
1264ق/1847 و 1848م صورت گرفت. مطالبي علمي پيرامون درياچ? آرال نگاشته شد
(همانجا). در سالهاي 1317-1320ق/1899-1902م هيأتي به سرپرستي لس برگ درياچ? آرال را
مورد پژوهش علمي جديد قرار داد (دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ 2، 2/610). در فاصل?
سالهاي 1269-1300ق/1853-1883م دولت امپراتوري روسيه ناوگان کوچکي براي حرکت در
درياچ? آرال فراهم آورد. نخستين پايگاه ناوگان مزبور بندر آرالسک بود، ولي بعدها به
کازالينسک منتقل گرديد. زماني که خوانين ترکستان تابع امپراتوري روسيه نبودند،
درياچ? آرال درياي داخلي روسيه به شمار نميرفت، ولي پس از تصرف خاننشين خيوه توسط
ارتش تزاري درياچ? آرال به صورت درياي داخلي روسيه درآمد (دانشنام? ايران و اسلام).
طي سدههاي 13 و 14ق/19 و 20م آب درياچ? آرال گاه بالا ميآمد و گاه فرو مينشست.
از اينرو محققان دربار? عمق درياچه و ميزان آب آن مطالب متفاوتي ارائه کردهاند.
از اواخر ده? 1950-1960م سطح آب درياچه رو به کاستي نهاد. در فصول مختلف ميزان آب
درياچه متغير است. البته از زماني که آبهاي دو رود آمودريا (جيحون) و سيردريا
(سيحون) به مصرف آبياري ميرسد، از ميزان آب درياچه کاسته شده است. حرارت سطح آب
درياچه در تابستان حدود ْ26 تا ْ30 سانتيگراد و در زمستان حدود صفر است. آب اعماق
درياچه حتي در فصل تابستان سرد است و به ْ1 تا ْ3 ميرسد. در زمستان آب اکثر نواحي
بهويژه بخش شمالي درياچه يخ ميبندد. آب و هواي منطق? درياچ? آرال معتدل است. درج?
متوسط حرارت در تابستان ْ24 تا ْ26 سانتيگراد و در زمستان ْ7 تا ْ5/13 سانتيگراد
است (دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ 3، 2/159). ميزان بارندگي سالانه 100 ميليمتر
است. تبخير سالان? آب نيز حدود 000’1 ميليمتر است. ارتفاع سطح آب درياچه بسيار
متغير بوده است. طي 1277-1297ق/1860-1880م سطح آب درياچ? آرال سخت تنزل داشت، ولي
از 1297-1340ق/1880-1921م، 2 متر بالا آمد (همان، چ 2، 2/610). ميزان نمک آب درياچه
در خارج از مصب رودها حدود 10? تا 11? است که در مناطق جنوب شرقي گاه به 14?
ميرسد. تا عمق 25 متر، آب درياچه شفاف است (همان، چ 3، 2/159). اعماق درياچ? آرال
از نظر حيات حيواني و گياهي چندان غني نيست. در اين درياچه حدود 50 نوع جانور زندگي
ميکند که 20 نوع آن بسيار گمياب است، مانند ماهي آزادِ ويژ? درياچ? آرال. ديگر
ماهيهاي درياچه عبارتند از کپور، سيم، سوف و يک نوع ماهي استورژن (سگماهي). صيد
ماهي از رودخانهها 10? و از سواحل درياچه 90? مجموع صيد را تشکيل ميدهد (همان،
(دوم، چ 2)، 2/610). مراکز عمد? ماهيگيري اغلب مصب رودهايي است که به اين درياچه
ميريزند.
ساحل شمالي درياچ? آرال در بعضي نقاط مرتفع است و ارتفاع بعضي از آنها به 150 متر
بالاتر از سطح دريا ميرسد. در بعضي نواحي بريدگيهايي به شکل خليج وجود دارد. سواحل
شرقي درياچ? آرال شني و داراي خليجها و جزاير متعدد است. مصب رود جيحون در ساحل
جنوبي درياچه واقع است. در سواحل غربي بردگيها زياد نيست. منطق? اوست اورت (يورت)
در ساحل غربي درياچه قرار گرفته است. در اين منطقه که روزگاري سياهکوه ناميده
ميشد، صخرههايي وجود دارد که ارتفاع بزرگترين آنها 250 متر است (همان، چ 3،
2/159). بزرگترين خليجهاي درياچ? آرال عبارتند از: خليج پاسکويچ ، چرنيشف ، کن ـ
کاميش ، چاليتر ـ باس و ساري چاگاناک ، صحراي بزرگ قزل قوم (ريگ سرخ) در شرق درياچ?
آرال نهاده شده است.
اهالي بومي حوالي درياچ? آرال ازبک، قزاق و قرهقالپاق هستند که همگي مسلمانند.
تراکم جمعيت در سواحل درياچ? آرال اندک است. اهالي عمدتاً به ماهيگيري اشتغال
دارند. گروه اندکي نيز به دامپروري، شباني و جاليزکاري مشغولند. مراکز اصلي
اقتصادي اين ناحيه عبارتند از شهرهاي بندر آرالْسک در شمال و مويناک در جنوب
درياچه. پس از اين دو ميتوان از بنادر شفچنکو ، ژوآن باليغ ، اوپالي ، تايلاک جگن
، آققلعه و کولاندي نام برد. خط آهن تاشکند ـ ساکسائول ـ اورنبورگ از شهر بندري
آرالسک ميگذرد. کشتيراني در درياچ? آرال حداکثر 7 ماه در سال جريان دارد، زيرا
محيط درياچه براي کشتيراني به مقياس وسيع چندان مساعد نيست (همان، چ 3، 2/159).
مآخذ: ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورهالارض، ليدن، 1939م؛ ابنخردادبه ابوالقاسم،
المسالک والممالک، ليدن، 1889م؛ ابنرسته، احمدبن عمر، الاعلاق النفيسه، ليدن،
1891م؛ اصطخري، ابواسحاق ابراهيم، مسالکالممالک، ليدن، 1927م؛ همو مسالک و ممالک،
به کوشش ايرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش؛ بکران، محمدبن نجيب،
جهاننامه، به کوشش محمد امين رياحي، تهران، ابنسينا، 1342ش؛ بيروني، ابوريحان،
آثارالباقيه، ترجم? اکبر داناسرشت، تهران، اميرکبير، 1363ش؛ حافظ ابرو، جغرافيا،
فهرست ميکروفيلمها، شمـ 1471؛ دانشنام? ايران و اسلام؛ دايرهالمعارف بزرگ شوروي، چ
2، ذيل Meotida, meoti؛ چ 3، ذيل Aralskoe more؛ گرديزي، عبدالحيبن ضحاک،
زينالاخبار، به کوشش عبدالحي حببي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1347ش؛ مسعودي،
عليبن حسين، التنبيه والاشراف، ترجم? ابوالقاسم پاينده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر
کتاب، 1356ش؛ مقدسي، محمدبن احمد، احسنالتقاسيم، به کوشش دخويه، ليدن، 1906م؛
ياقوت حموي، ابوعبداللّه، المشترک، به کوشش ف ووستنفلد، گوتينگن، 1846م؛ نيز:
Bartold V. V., Sochineniia, Moskvaizdatelstvo Nauka, 1965; Brosset M., "Relation
du pays ta auan", traduite du chinois, JA, 1828.
عنايتاللّه رضا