شماره مقاله:202
آسْتانة حَضْرَتِ عَبْدُالْعَظيم، عنواني که بر مرقد حضرت عبدالعظيمبن عبداله از
نوادگان امام حسنمجتبي(ع) و بناهاي وابسته و پيوسته به آن در شهر ري اطلاق ميشود.
زمينة تاريخي: ابوالقاسم عبدالعظيمبن عبداللهبن عليبن حسنبن زيدبن حسنبن
عليبن ابيطالب(ع) در روزگار امامهادي(ع) به قصد زيارت مرقد امامرضا(ع)، و به
قولي به دستور امام هادي، خانوادة خود را در مدينه گذارد (هدايتي، 17) و از سامرا
وارد ري شد (بهبهاني، 196) و در محلة ساريانان و کوي موالي، محل برخورد سه محلة
ويژة حنفيان و شافعيان و شيعيان (کريمان، 1/229)، در خانة يکي از شيعيان جاي گرفت
(نوري، 3/614). عبدالعظيم در همان شهر بيمار شد و چندي بعد درگذشت. تاريخ دقيق
درگذشت او دانسته نيست. اما چون امامهادي ميان سالهاي 250-254ق/864-768م در سامرا
بود و از همانجا عبدالعظيم را به ري فرستاد، نيز چون عبدالعظيم پس از امامهادي
درگذشت، تاريخ فوت او ميبايست پس از 254ق/868م باشد. چندي پيش از مرگ عبدالعظيم،
مردي به نام عبدالجباربن عبدالوهاب رازي، که از گفتة قزويني رازي (ص 577) ميتوان
دريافت که مذهب تسنن داشته است (کريمان، 1/388)، در پي خوابي که ديده بود باغ خود
را براي دفن عبدالعظيم و شيعيان ديگر وقف کرد. پس از درگذشت عبدالعظيم جنازة او را
در آن باغ نزديک درخت سيبي به خاک سپردند (بهبهاني، 196). به همين سبب آرامگاه
عبدالعظيم به مشهدالشجره معروف گشت (مرعشي، 50). حضرت عبدالعظيم مردي به پرهيزکار و
دانشمند و از جملة محدثانِ «مرضي» بود (نوري، 3/614). او رواياتي از امامن معاصر
خود بيواسطه نقل کرده است. نيز محدثان بزرگي چون احمدبن ابيعبدالله برقي و
ابوتراب روياني از او سماع حديث کردهاند. کتابهايي همچون خُطَب اميرالمؤمنين (حلي،
64؛ نجاشي، 173) و يوم و ليله (نوري، 3/614) به او نسبت داده شده است.
بخش يکم ـ ساختمانها
باغي که پيکر حضرت عبدالعظيم را در آن به خاک سپردند، در دروازة باطان يا باب طاق
(اصطخري، 170) يا ماطاق، بيرون از باروي ري عهد اسلامي واقع بود و اين وضع تا حدود
يک سدة پيش دوام داشت، چنانکه ملاحسين کاشفي (د 906ق/1500م) به اين معني تصريح کرده
است (ص 401). نيز نقشهاي که کرپورتر جهانگرد انگليسي در روزگار فتحعليشاه از ري
کشيده، مرقد عبدالعظيم را در بيرون شهر نشان داده است (کريمان، 1/394). اما شگفت
است که بيشتر منابع جغرافياي کهنتر به اين مرقد اشارهاي نکردهاند. حتي مستوفي با
آنکه از مقبرة امامزاده حسن و ابراهيم خواص و يکي از نوادگان امامموسي که ظاهراً
همان حضرت حمزه است، در ري ياد کرده (ص 54)، نامي از عبدالعظيم نبرده است.
مرقد حضرت عبدالعظيم همانند ديگر زيارتگاههاي بزرگ در آغاز شامل بناي حرم يعني هستة
مرکزي و اصلي آستانه بود که به تدريج بناهاي ديگري پيرامون آن احداث شد و به شکل
مجموعهاي شامل ايوانها و صحنها و رواقها درآمد. بقعة امامزاده حمزه و امامزاده
طاهر در جنب حرم عبدالعظيم نيز جزو بناهاي آستانه به شمار ميرود.
از نخستين بناي بقعه آگاهي دقيقي در دست نيست. کهنترين مأخذ مستندي که در باب بناي
حرم تاکنون ديده شده است، سر در آجري درگاه اصلي حرم است که در آن به باني سر در
مذکور يعني مجدالملک قمي بر اوستاني وزير برکيارق سلجوقي (اواخر سدة 5ق/11م) اشاره
شده است. اما در کتيبهاي که در سالهاي اخير در ديوار سمت چپ همان درگاه تعبيه
کردهاند، يادآور شدهاند که در نيمة دوم قرن سوم هجري بناي بقعه توسط محمدبن زيد
داعي علوي (د 287ق/900م) تعمير اساسي شده است. اگر اين مطلب درست باشد، بايد گفت که
داعي زيدي اندکي پس از درگذشت عبدالعظيم، بقعة وي را که قبلاً بنا شده بود، تعمير
کرد و شايد هم بناي اصلي آن را ساخت.
گذشته از اين، متخصصان پس از پژوهش در اطراف ديوار آجري درگاه اصلي حرم که داراي
کتيبة سابق الذکر روزگار سلجوقي است، يادآور شدهاند که پارههايي از زير و کنار
ديوارهاي آن کتيبه در اطراف درگاه وردي، از آثار روزگار آلبويه است (کريمان،
2/419، حاشيه). از اينرو ميتوان گمان کرد که دست کم همة اين بخش از حرم ساختة
آلبويه بوده و سپس در روزگار سلجوقيان به دست مجدالملک قمي نوسازي شده است. با اين
همه، برخي گفتهاند که همة اين سردر از آثار مجدالملک قمي و متعلّق به 495-498ق است
(مصطفوي، 1/146) که اين تاريخ نادرست به نظر ميآيد.
از روزگار سلجوقيان تا صفويان آگاهي درست و چنداني در باب تعمير يا توسعه و احداث
بناهاي تازه در آستانه در دست نيست، ولي آشکار است که اين بقعه در طي روزگار مورد
توجه اميران و سلاطين ايران، خاصه حاکمان شيعي مذهب بوده است، چنان که حسامالدوله
اردشير، امير آلباوند در طبرستان سالانه 200 دينار به آن بقعه اختصاص داده بود
(ابناسفنديار، 120). اين بقعه در روزگار تيموريان نيز مورد توجه بوده و آثاري از
آن دوره برجاي است. شاهرخ تيموري خود به زيارت آنجا رفته است (عبدالرزاق سمرقندي،
2/321).
آستانة حضرت عبدالعظيم در روزگار صفويان که نسب خويش را به امامزاده حمزه فرزند
امامموسي کاظم ميرساندند، بسيار مورد توجه واقع شد و آثار و ابنيهاي در اطراف
حرم بنياد گرديد، و اهميت اين بقعه همواره فزوني يافت تا در روزگار قاجار که به سبب
نزديکي شهر ري به پايتخت، سخت مورد توجه واقع شد و بيشتر بناهاي وابسته به حرم
عبدالعظيم و امامزاده حمزه در همين روزگار ساخته يا تکميل و تزيين گشت. در نيم سدة
اخير نيز آستانة حضرت عبدالعظيم، مانند ديگر بقاع متبرکه و معروف ايران، رو به
توسعه نهاد و با کشف آثار کهن و بسيار گرانبهايي از روزگار بويهيان به اين سوي، بر
اهميت تاريخي آن بسي افزوده گشت و متوليان وقت به توسعه و تکميل و تزيين هرچه بيشتر
آستانه و تعميرات بنيادي بخشهاي کهن و پرارزش آن چون ضريح و صندوق همت گماشتند.
ابنية آستانة حضرت عبدالعظيم به شرح زير است:
1. حرم: همانطور که اشاره شد حرم هستة مرکزي و اصلي آستانه است و کهنترين آثار
تاريخي آستانه در همين بخش مشاهده ميشود. حرم متشکل از چند بخش است:
ساختمان اصلي حرم: در باب ساختمان حرم، پيش از روزگار سلجوقيان، آگاهي مستندي در
دست نيست. براساس کهنترين مأخذي که به نظر رسيد، مجدالملک ابوالفضل اسعدبن محمد بر
اوستاني (مقـ 492ق/1099م) وزير شيعي مذهب برکيارق سلجوقي، «مشهد سيدعبدالعظيم حسني
به شهر ري و و بسي از مَشاهدسادات علوي و اشراف فاطمي(ع) فرموده يا آلت و عدّت و
شمع و اوقاف» (قزويني رازي، 220). در 1347ش که تغييراتي در مجموعة آستانه پديد آمد
مطلب فوق به اثبات رسيد، بدينگونه که در تعمير مسجد بالاسر که در سمت غربي حرم
واقع است، پس از برداشتن بخشي از اندودِ ديوار، رگ چين آجريِ آراستهاي هويدا شد.
کارشناسان با آشکار شدن اين ديوار براي دستيابي به مدارک قطعي در باب تاريخ ساختمان
حرم، در پيرامون درگاه اصلي حرم نيز به کاوش پرداختند. پس از برداشتن اندود آن قسمت
نيز، خشتهاي پختة زيبا و سفالهاي عالي با نقشهاي دلپذير و ستونها کوچکي روي ديوار،
با حاشيهاي در پيرامون درگاه حاوي کتيبهاي زيبا نمايان شد که نام مجدالملک
براوستاني را آشکارا به عنواني باني حرم ياد کرده بود (پيرنيا، 5؛ مشاهدات نگارنده،
زمستان 1365ش). از سوي ديگر بر رويِ درِ آهنيِ کهنِ حرم، تاريخ 945ق/1538م يعني
روزگار شاهطهماسب اول نقش شده است، ولي به نظر کارشناسان، اين در و کتيبههاي کوفي
آن بايد مربوط به روزگار سلجوقيان باشد که سپس در روزگار صفويان بازسازي شده است
(هدايتي، 24). بناي کنوني حرم، غير از بخشهاي کهنتري که به آن اشاره شد، بيشتر از
آثار روزگار صفويان است.
حرم، بنايي 4 ضلعي است و مانند بيشتر بناهاي روزگار سلجوقيان بر فراز 4 گوشة آن، 4
فيلگوش پديد آوردهاند که در بالا شکل 8 ضلعي به خود ميگيرد. بالاتر از آن نيز به
سبب طاقبنديهاي کوچک، 16 ضلعي به نظر ميرسد (مصطفوي، 1/291). حرم در هر ضلع به
وسيلة دري به رواقهاي مجاور گشوده ميشود. درگاه اصلي حرم در شمال آن و رو به سوي
ايوان بزرگ و ايوان شمالي، مدخل اصلي حرم در سوي مشرق بوده است (هدايتي، 27). دو
مصراع (لنگة) در اصلي حرم زرّين است و احاديثي از پيامبر(ص) و امامرضا(ع) و
امامهادي(ع) بر آن نقش شده است. سطح دولنگة در را براي محافظت خطوط و نقش و
نگارهاي آن و نيز ديوار آجري کهن کنار درگاه را از زمين به ارتفاع 2 متر با حفاظتي
از شيشه پوشانيدهاند.
درِ جنوبي حرم که از چوب است و بسيار زيبا منبتکاري شده و اشعاري بر ان حک گشته،
به راهروِ جنوبي حرم در شرق امامزاده حمزه گشوده ميشود. درب شرقي نيز به راهروِ
شرقي حرم، و درِ غربي به مسجد بالاسر راه مييابد.
گرداگرد ديوارهاي درون حرم، از پايين يا ازارهاي از سنگ مرمر سياه و سفيد به
ارتفاع 65/1 متر پوشيده شده است. از بالاي ازاره تا سقف و خود سقف به گونة زيبايي
آينهکاري شده است. اين آينهکاري در 1273ق/1857م به به فرمان ناصرالدينشاه انجام
يافته است (مصطفوي، 1/161). زير سقف، فيلگوشها زيبايي پوشيده از آينه ديده ميشود.
بر فراز اين طاقها و گرداگرد حرم، بر کتيبهاي احاديثي نقش شده است.
ظاهراً دو بقعة امامزاده، حمزه و حضرت عبدالعظيم در قديم از يکديگر جدا بوده است.
در سدة 9ق/15م همراه با ساختمانهاي اطراف، اين دو بقعه به صورت يک مجموعه درآمده
است. اين معني از 2 کتيبة چوبي مورخ 848ق/1444م بر روي درِ منبتکاري کهني که پيشتر
ميان مسجد بالاسر و مقبرة ناصرالدينشاه بوده و سپس آن را در دهانة راهروي که به
شمال ايوان امامزاده حمزه منتهي ميگردد کار گذاردند، هويداست (مصطفوي، 1/373،
374). در ديوار جنوبي حرم به سمت غرب، به احتمال ثوي محرابي بوده که مبدل به دالاني
شده که اکنون به ايوان بقعة امامزاده حمزه مربوط شده است (پيرنيا، 6).
ضريح: کهنترين مأخذ در باب ضريح مرقد حضرت عبدالعظيم، فرمان مورخ 950ق/1543م
شاهطهماسب صفوي دربارة متولي و موقوفات آستانه است. از فرمان ياد شده برميآيد که
تا آن زمان بر گرد مزار، ضريحي نبوده است. طهماسب صفوي در اين فرمان، براي جلوگيري
از دست رساندن زايران به صندوق مزار، دستور داد که ضريحي چوبي بر گرد مزار نصب شود
(هدايتي، 79). چنين مينمايد که اين ضريح تا روزگار فتحعليشاه بر جاي بوده است
زيرا هيچ اطلاعي در باب مرمت يا تغيير ضريح طهماسبي تا روزگار قاجار، به دست نيامده
است. فتحعليشاه قاجار آن ضريح را با ضريحي از نقره تعويض کرده است (ميرخواند،
10/106). اين ضريح در روزگار ناصرالدينشاه تعمير شد (ايرانشهر، 2/1332؛ مصطفوي،
1/151). با اينهمه در 1328ش به سبب لرزش سخت و سستيِ بنِ آن، پارهاي از بخشهاي
ضريح را تعويض کردند (همو، 1/150، 151) و آن را بر پايهاي از سنگ مرمر به ارتفاع
35 سانتيمتر بر پاي داشتند: اما بخش بالاي ضريح شامل کتيبهها و اشعار بر جاي
ماند. درازاي ضريح 87/3 و پهناي آن 95/2 و ارتفاعش 40/2 متر است. در گرداگرد ضريح
جمعاً 14 دهانة مشبک ديده ميشود. در پشت اين دهانهها به استثناي دهانة مياني جبهة
شرقي ضريح که درب ورودي آن به شمار ميرود، صفحات شيشهاي بزرگي براي جلوگيري از
دست رساندن زايران به صندوق تعبيه کردهاند. بر حاشية بالاي ضريح و گرداگرد آن
کتيبهاي است که سورة الرحمن به خط ثلث بر آن نقش شده و در زير، بر کتيبة ديگري
اشعاري به فارسي رقم خورده است. در اين اشعار، نام فتحعليشاه، باني ضريح نقره و
امينالسلطان، مجري تعمير آن در روزگار ناصرالدينشاه خوانده ميشود. بر فراز و
گرداگرد ضريح، جمعاً 64 گلدان زرين زيبا ـ در هر طول 20 عدد و در هر عرض 12 عدد ـ و
افزون بر اين، در 4 گوشة ضريح، 4 گلدان زرين بزرگتر نصب شده است.
صندوق مزار: يکي از نفيسترين آثار تاريخي آستانة عبدالعظيم، صندوق چوبي روي مزار
است که در 4 سوي آن، زيارتنامه و آيات قرآني به خط نسخ و ثلث برجسته، توسط يحييبن
محمد اصفهاني (مصطفوي، 1/149) حکاکي شده است و تاريخ 725ق/1325م بر روي آن قابل
خواندن است. اين صندوق به تصريح کتيبة روي آن، به دستور خواجه نجمالدين محمد،
مقارن روزگار ابوسعيد ايلخانِ مغول ساخته شده است. به تصريح کتيبة مذکور، بناي مرقد
نيز از هموست (هدايتي، 23). اما خواجهنجمالدين ميبايست مرقد را تعمير کرده باشد،
زيرا چنان که اشاره شد، تجديد بناي اصلي حرم در روزگار سلجوقيان و به فرمان
مجدالملک انجام يافت. صندوق ياد شده که در اثر مرور زمان فرسوده شده بود، در 1329ش
توسط حاجمحمد صنيع خاتم، هنرمند مشهور عصر، به گونة زيبايي مرمت شد (مصطفوي،
1/150؛ هدايتي، 24) و اکنون به درازاي 58/2 و پهناي يک و ارتفاع 20/1 متر بر جاي
است.
2. گنبد و گلدستهها: گنبد زراندود حضرت عبدالعظيم، خود از جمله آثار کهن آستانه
است. اين گنبد نيز نخستينبار توسط مجدالملک براوستاني، آنگاه که بقعه را تجديد بنا
ميکرد، ساخته شد، گنبد مانند ديگر گنبدهاي بقاع متبرکة درجة اول داراي 2 جدار است.
پوشش دروني، سشامل طاق ضربي مدور و پوشش بيروني مخروطي شکل بود که در روزگار
شاهطهماسب تغيير شکل يافت 0مصطفوي، 1/291) و در 1270ق/1854م به فرمان
ناصرالدينشاه طلاکاري شد (کريمان، 1/391). ارتفاع گنبد از رأس تا سطح بام به صورت
عمودي حدود 12 متر و به صورت محدب حدود 18 متر است. بر گرداگرد گنبد، 2 رديف کتيبه
نصب شده است. بر کتيبههاي بالايي، اشعاري با خطوط زرين بر متن لاجوردي رنگ حاکي از
طلاکاري گنبد به فرمان ناصرالدينشاه است. بر کتيبة زيرين که عريضتر از کتيبة
بالاي است، آية «انا فَتَحْنالَکَ فَتْحاً مُبيناً» نقش بسته است. پوشش دروني گنبد،
همراه با ديوارهاي حرم آينهکاري شده است. گلدستههاي حرم برخلاف گنبد، از آثار
نيمة دوم سدة 13ق/19م است و به فرمان ناصرالدينشاه، همراه با طلاکاري گنبد، بنا
گشت (مصطفوي، 1/161). ارتفاع منارهها از رأس تا سطح بام حدود 24 متر و قطر ميلة
گلدستهها يا بخش استوانهاي آن 2 متر است. از هر مناره به وسيلة 2 پلکان داخلي به
بالاي آن ميتوان رفت. اين منارهها بر پايههاي مربعشکل آجري به درازاي هر ضلع
20/4 متر استوار شده است.
3. صحنها و ايوانها: در اطراف حرم، صحنها و ايوانهايي است که بيشتر در روزگار
صفويان و قاجاريان ساخته يا تعمير و تزيين شده است. مهمترين صحن و ايوان فعلي، صحن
و ايوان بزرگ آستانه در شمال حرم است. اين بنا در روزگار ناصرالدينشاه ساخته شد.
ساختمان ايوان بزرگ آينه در اين صحن که اکنون در دو سوي آن کفشکنها واقع است، به
دستور ميرزاابراهيمخان امينالسلطان آغاز شد و در زمان فرزندش ميرزاعلياصغرخان
در1309ق/1891م م به پايان رسيد (مصطفوي، 1/151). اين ديوان داراي 10 ستون سنگي بلند
و بسيار زيباست. ازارة ايوان از سنگ مرمر سياه و سفيد است. در بالاي مدخل ايوان به
سوي حرم، کتيبهاي بر کاشي نقش گشته که از نام باني آن حکايت دارد. برخي حدس
زدهاند که سابقاً به جاي رواق و ايوان شمالي، مسجدي بوده که بخش آستانه محسوب
ميشده است. کتيبههاي 2 جفت درِ منبتکاري که در خزانه است، نام جنتسرا را اد
ميکند و اين احتمال هست که مسجدي در بخش شمالي حرم به نام جنتسرا وجود داشته است
(همو، 1/157). در سالهاي اخير اين صحن سنگفرش شد و آينهکاري ايوان آن تجديد گشت.
در شرق صحن بزرگ، بناي امامزادهطاهر جاي دارد. ايوان جنوبي حرم در 944ق/1537م به
فرمان شاهطهماسب اول ساخته شد (ايرانشهر، 2/1331؛ هدايتي، 26) و در 1270ق/1854م به
فرمان ناصرالدينشاه توسط ميرزاآقاخان نوري آينهکاري و تزيين شد (کريمان، 1/391).
صحنهاي ديگر آستانه در گرداگرد حرم عبارتند از: 1. صحن باغ طوطي يا مدرسة
امينالسلطان در شمال غربي حرم؛ 2. صحن ناصرالدينشاه، يا صحن وليعهدي که اکنون به
صحن کاشاني معروف است، در غرب حرم؛ 3. صحن باغ عليجان در شرق حرم؛ 4. صحن جنوبي که
به صحن امامزاده حمزه معروف است.
4. رواقها و مسجدها: مسجد و رواق بالاسر، در غرب حرم، از ساختههاي روزگار صفويان،
محوطهاي بزرگ است که به وسيلة راهرو و پنجرههايي در غرب آن به صحن ناصرالدينشاه
مربوط ميشود. ازارة اين مسجد از سنگ مرمر سياه و سفيد است. از بالاي ازاره تا سقف
و خود سقف آينهکاري است. اين رواق داراي محرابي بسيار زيبا از کاشيهاي معرق
رنگارنگ است که بر روي آنها و گرداگرد محراب آيات قرآني نقش شده است.
ميان مسجد بالاسر و حرم عبدالعظيم از سوي شرق، دري زيبا و منبتکاري است که به
شهادت کتيبة روي آن، در 1271ق/1855م به دستور اعتمادالدوله و توسط ميرزامحمدحسين
شيرازي ساخته شده است. بر بالاي اين در، پنجرههاي مشبک واقع است که گرداگرد آن
مانند ساير بخشهاي ديوار رواق آينهکاري است.
در جنوب مسجد بالاسر رواق ديگري است که از جنوب به حرم امامزاده حمزه و از شرق به
حرم عبدالعظيم ميپيوندد. اين رواق نيز داراي ازارهاي از سنگ مرمر سياه و سفيد و
از بالاي آن تا سقف و خود سقف آينهکاري است (مشاهدات نگارنده).
در شرق حرم عبدالعظيم، مسجد زنانه يا پايين پا، از ساختههاي روزگار صفويان
(مصطفوي، 1/293)، واقع است که پيش از احداث صحن و ايوان شمالي، مدخل اصلي حرم بود.
ولي سپس آن مدخل را مسدود و دهليز آن را به مسجد زنانه تبديل کردند (هدايتي، 272).
همان سان که اشاره شد، از کتيبههاي درهاي منبتکاري که اکنون ر خزانة آستانه است،
ميتواند حدس زد که مسجدي به نام مسجد جنتسرا در بخش شمالي حرم بوده است (مصطفوي،
1/157؛ هدايتي، 27). دور نيست که آن مسجد، همان رواق کوچکي باشد که اکنون ميان
ايوان بزرگ شمالي و حرم عبدالعظيم واقع است. اين رواق از سوي جنوب به وسيلة 2 در
زرين بزرگ به حرم ميپيوندد. ازارة رواق از کاشي معرق و رنگارنگ است و از بالاي آن
تا سقف و همة سقف آينهکاري است. ميان اين رواق و مسجد زنانه يا مسجد پايين پا در
شرق حرم، درِ بزرگ چوبي زيبايي جاي دارد که کتيبهاي حاوي آيات قرآن مجيد بر حاشية
آن حکاکي شده و بر بالاي آن تاريخ 904ق/1499م ـ روزگار تيموريان ـ قابل مشاهده است.
5. امامزاده: الف ـ بقعة امامزاده حمزه (هـ م)، فرزند امام موسيکاظم(ع) از بقاع
متبرکة معروف و در طرف جنوب غربي حرم عبدالعظيم واقع است. امامزاده حمه از 4 سوي به
بيونات اطراف ميپيوندد. درِ شمالي به رواق ميان مسجد بالاسر و حرم امامزاده حمزه،
درِ جنوبي به مسجد زنانه و درِ شرقي به راهروِ جنوبي حرم عبدالعظيم متصل است. درِ
غربي را اکنون با ديوار مسدود ساختهاند؛ ب ـ بقعة امامزاده طاهر (هـ م) از فرزندان
امام زينالعابدين(ع)، نيز از بقاع متبرکة جنب آستانة عبدالعظيم و در سوي شرقي صحن
بزرگ، ميان اين صحن و باغ عليجان واقع است.
6. موزه و خزانه: چنان که اشاره شد، حرم حضرت عبدالعظيم از ديرباز مورد توجه بوده
است و از همان روزگاري که نخستين بناي بقعه پي افکنده شد، به تدريج آثاري در اطراف
حرم پديد آمده و اشيايي از سوي اميران و وزيران و مردم به حرم اهدا شده که هريک
نسبت به قدمت و نفاست خود از جمله ارزشمندترين آثار هنري اسلامي به شمار ميروند.
پارهاي از اين آثار براي جلوگيري از فرسودگي و ويراني، در تعميرات متعدد آستانه،
به خزانه منتقل گشته، و برخي هم مانند کاشيها و رگچينهاي آجري اطراف حرم، در جاي
خو با پوششهاي شيشهاي محافظت شدهاند. کهنترين خبر مستند در باب خزانة آستانة
عبدالعظيم را در فرمان مورخ 950ق/1543م شاهطهماسب صفوي ميتوان يافت که وي طي آن
دستور داده در ميان منازل اطراف آستانه، محلي مناسب براي خزانة جديد بيابند
(هدايتي، 79). از اين فرمان آشکارا برميآيد که پيش از آن هم در آستانة عبدالعظيم
محلي براي خزانه بوده که لابد اشياي نفيس و هداياي زايران و احياناً نقدينهها را
در آنجا نگه ميداشتهاند. در سالهاي اخير نيز تعدادي از آثار نفيس آستانه را به
خزانه منتقل ساختهاند که از آن ميان ميتوان به اشياء زير اشاره کرد:
الف ـ دو در آهني با کتيبههايي به خط کوفي به ابعاد 70 و 120 سانتيمتر که به نظر
ميرسد ازجمله کهنترين آثار اين بنا و متعلق به روزگار سلجوقيان باشد. با آنکه بر
روي کتيبهها تاريخ 945ق/1538م دورة سلطنت شاهطهماسب اول صفوي ديده ميشود، به
عقيدة کارشناسان اين خط کوفي مربوط به خطوط دورة سلاجقه (سدة 5 و 6ق/11 و 12م) است
و حتي نميتواند مربوط به سدة 7ق/13م باشد چه رسد به سدههاي 9 و 10ق/15 و 16م
(مصطفوي، 1/154، 155). اگر قدمت اين کتيبهها به ثبوت رسد، ميتوان حدس زد که اين 2
کتيبه بر درهايي مربوط به روزگار سلاجقه نصب بوده و در روزگار صفويه آن درها را به
سبب فرسودگي تعويض يا مرمت و همان کتيبههاي قديم را با تغييراتي بر درهاي جديد نصب
کردهاند. اين 2 در بعدها در انتهاي معبر جنوب غربي امامزاده حمزه نصب شده است
(همانجا) و سپس به سبب نفاست، آنها را به خزانه منتقل ساختهاند.
ب ـ دو درِ منبتکاري بسيار کهن و زيبا به ابعاد 77/1 و 94/0 متر مربوط به روزگار
شاهاسماعيل اول صفوي که اشعاري به خط ثلث برجسته بر آن نقش بسته است (هدايتي، 26،
27). از اين اشعار تاريخ 918ق/1512م به دست ميآيد که مربوط به روزگار حکومت
شاهاسماعيل اول صفوي است. حدس زدهاند که اين درها پيش از احداث صحن بزرگ و ايوان
شمالي، مدخل اصلي حرم از سوي مشرق، يعني مسجد زنانة فعلي بوده است (مصطفوي، 1/156،
157).
ج ـ يک در منبتکاري نفيس که مدتها پيش از آن را از گوشة جنوب شرقي مسجد بالاسر حرم
برداشتند و در شمال ايوان امامزاده حمزه نصب کردند و سپس به خزانة آستانه منتقل
ساختند.
گفتهاند که اين در قبلاً در مسجد هولاکو که بعداً به آرامگاه ناصرالدينشاه تبديل
شد جاي داشته است. بر روي اين در 2 کتيبه به خط ثلث برجسته هست که ميگويند. بر روي
دري کهنتر بوده و پس از تعويض آن، کتيبههاي مذکور را بر روي در جديد نصب
کردهاند. بر اين کتيبهها تاريخ 848ق/1444م ديده ميشود. از اينرو اين کتيبهها و
احتمالاً درِ اصلي، از ساختههاي روزگار شاهرخ تيموري است (مصطفوي، 1/156).
د ـ يک پنجره از کاشي مشبک بسيار نفيس به ابعاد 58/1 و 56/1 متر، مرکب از 12 خشت
کاشي. اين پنجره بر فراز در مياني ايوان بزرگ شمالي نصب بوده و به استناد کتيبهاي
که مربوط به آخرين آينهکاري عصر قاجار در ايوان مذکور است، در عهد ناصرالدينشاه
به دستور امينالسلطان در 1309ق/1891م ساخته شده است (همو، 1/160).
هـ ـ چيزهايي از قبيل پردههاي بسيار نفيس، قرآنهاي خطي، فرشهاي متعدد، شمعدانهاي
قديمي و پرارزش و تابلوهاي نقاشي و روپوش زري و کهن صندوق مزار مربوط به روزگار
صفويه.
هماکنون براي گردآوري و طبقهظبندي اين اشياءِ نفيس به گونهاي که در معرض بازديد
علاقهمندان قرار گيرد، ساختماني ويژة موزة آستانه در غرب صحن ناصرالدينشاه در دست
ساختمان است. درِ غربي اين موزه متشکل از سر در کاشي بسيار کهن و زيباي حرم است که
قبلاً براي جلوگيري از فرسودگي و انهدام به خزانه منتقل گشته بود. با آغاز بناي
موزه، اين سردر و کتيبههاي بسيار کهن و زيباي آن توسط استادان فن، در غرب موزه نصب
شده است.
7. کتابخانه: همراه با اشياي گرانبهايي که در طي روزگار به آستانة حضرت عبدالعظيم
اهدا يا وقف شده، کتابها و قرآنهاي خطي نفيسي هم بوده است، چنانکه شاهعباس صفوي در
1037ق/1627م تعداد 119 جلد کتاب وقف آستانه کرده که 3 جلد از آنها هنوز باقي است
(کتابخانة مرکزي، 3/64).
لابد کتابخانهاي در آستانه بوده است که ميرزامحمدتقي نوري در حدود 1230ق/1814م از
آن استفاده کرده است. اما از محل و چگونگي در محل فعلي کفشکن ايوان بزرگ بوده
(مصطفوي، 1/158)، ظاهراً ميبايست مربوط به روزگار قاجار باشد که طي آن ابنيه و
بيوتات آستانه توسعه يافته است. در 1324ش داير بوده است. در ارديبهشت آن سال در
جنوب امامزاده حمزه، کتابخانهاي در 2 طبقه ساخته شده که تاکنون نيز برجاي است.
کهنترين قرآن خطي آستانه که در فهرست راهنماي گنجينة قرآن موزة ايران باستان ثبت
شده، قرآني است بسيار نفيس به خط نسخ و ثلث که در 940ق/1533م به روزگار شاهطهماسب
اول نگاشته شده است (هدايتي، 28؛ مصطفوي، 1/159). نيز مجموعة اسناد و فرامين و
وقفنامههاي آستانه که به همت احمد هدايتي گردآوري شده، در کتابخانه نگاهداري
ميشود. کهنترين سند رسمي، فرمان شاهطهماسب دربارة اوقاف و توليت آستانة
عبدالعظيم است. کتابخانة آستانه هماکنون نزديک به 000‘6 جلد کتاب چاپي و خطي دارد.
بخش دوم ـ توليت
توليت بقاع متبرکه و املاک و رقبات وابسته به آنها، اساساً بر طبق شرع، وابسته به
نظر واقف است و از همين روي متوليان مختلف از سوي واقفان املاک و رقبات عهدهدار
ادارة امور مربوط به توليت خود بودهاند. ولي براي جلوگيري از تصرفات نامشروع و
هماهنگ کردن امور مربوط به موقوفات، از روزگاران گذشته چنين مرسوم شده که توليت
واحدي با تأييد سلطان وقت تعيين گردد که کارگزاران دولت نيز در امور مربوط به آن از
دستورهاي او پيروي کنند.
دربارة متوليان آستانة عبدالعظيم پيش از روزگار صفويه، سندي مکتوب ديده نشده است.
کهنترين اثري که در اين باب به دست آمده، فرمان شاهطهماسب صفوي است که طي آن
توليت مزرعهاي به نام مبارکآباد درخوارري را که طغرل سلجوقي وقف آستانه کرده بود،
به سيدشزفالدين واگذاشته است (هدايتي، 909. از روي فرمانهاي دولتي که از عهد
صفويّه تاکنون به جاي مانده است ميتوان سلسلة متوليان آستانه را که نوادگان آنها
تا چند سال پيش عهدهدار توليت اين آستانه بودند، شناخت. در روزگار شاهطهماسب،
ميرزاحبيبالله، فرزند بزرگ ميرسيدحسين خاتمالمجتهدين و نوادة دختري محقق ثاني، به
توليت آستانه گمارده شد. سپس جاي او را ميرزاابراهيم شيخالاسلام نوادة
خاتمالمجتهدين گرفت و توليت آستانه در خانوادة او ادامه يافت (ايرانشهر، 2/1337).
در 1330ق/1912م چندي پس از تشکيل وزارت معارف و اوقاف، توليتميرزا هدايتالله از
همان سلسله، از سوي کساني که مأمور نظارت و رسيدگي به موقوفات آستانه شده بودند،
تأييد شد (همانجا) و فرزندان او نيز تا چند سال پيش ادارة آستانه را به عهده
داشتند. نام اين متوليان در فرامين شاهان صفوي و کتاب تحفة سامي اثر سامميرزا
فرزند شاهاسماعيل صفوي آمده است. از شاهعباس و شاهطهماسب دوم و اشرف افغان و
کريمخان زند و شاهان قاجار نيز فراميني دربارة توليت در دست است.
بخش سوم ـ موقوفات:
همگام با افزايش اهميت و توسعة آستانة حضرت عبدالظيم، از ديرباز کساني مزارع و
املاک و رقبات و اشيائي، غالباً با تعيين مورد مصرف آنها، وقف آستانه کردهاند و
فرمانهايي نيز از سوي حاکمان وقف دربارة موقوفات صادر شده که هماکنون پارهاي از
آنها در دست است. کهنترين خبري که دربارة اوقاف آستانه ديده شد، روايت قزويني رازي
(ص 220) است که ميگويد مجدالملک براوستاني اوقافي براي حضرت عبدالعظيم مقرر داشته
است. کهنترين فرمان دولتي در اين باره، فرمان مورخ 960ق/1553م شاهطهماسب است که
صورت موقوفات غيرمنقول آستانه با مشخصات کامل در آن ذکر شده است.
براساس اين فرمان، 16 رقبه مزرعه و باغچه در ري و شميران و شهريار، از جمله املاک
وقفي آستانه بوده که امروزه 5 رقبه از آن باقي و در تصرف آستانه است (ايرانشهر،
2/1335) و بقيه در طي روزگار به علت نابسامانيهاي سياسي و سوءاداره آستانه، توسط
کساني تصرف شده است کهنترين رقبة وقفي مشخص، مزرعة مبارکآباد معروف به خيرآباد
واقع در ناحية خوار شهر ري بوده که طغرل سلجوقي وقف آستانه کرده است (هدايتي، 90،
«فرمان شاهطهماسب»). به جز فرمان شاهطهماسب، فرامين ديگري از سلاطين صفويه و
زنديه و قاجاريه در دست است. موقوفات آستانه شامل زمينهاي کشاورزي، روستا، قنات آب،
ساختمان و اشياي گوناگون ات (براي ساير موقوفات، نکـ کتابخانة مرکزي و مرکز اسناد،
فهرست ميکروفيلمها، 1/10-12).
مآخذ: ابناسفنديار، محمدبن حسن، تاريخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلالة
خاور، 1320ش، ص 120؛ اصطخري، ابواسحاق ابراهيم، مسالک و ممالک، به کوشش ايرج افشار،
تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش، ص 170؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسخان،
مرآتالبلدان، به کوشش پرتو نوري علاء و محمدعلي سپانلو، تهران، اسفار، 1364ش،
1/513؛ ايرانشهر (ذيل اوقاف)، 2/1331-1332؛ بهبهاني، محمدباقر، تعليقات علي
منهجالمقال، تهران، 1306ق، ص 196؛ پيرنيا، محمدکريم، «درگاه و کتيبة آستانة حضرت
عبدالعظيم»، مجلة باستانشناسيو هنر ايران، س 2، شمـ 2 (بهار 1348ش)، صص 4-6؛
جواهرکلام، عبدالعزيز، تاريخ تهران، تهران، منوچهري، 1357ش، صص 18، 30؛ حلي، حسنبن
يوسف، خلاصهالاقوال في معرفهالرجال، تهران، 1310ق، ص 64؛ شوشتري، قاضي نورالله،
مجالسالمؤمنين، تهران، اسلاميه، 1375ق، 2/458، 460؛ عبدالرزاق سمرقندي، مطلع
سعدبن، به کوشش محمدشفيع، لاهور، 1365ق، 2 (1)/321، 322؛ عطاردي قوچاني، عزيزالله،
عبدالعظيمالحسني حياته و مسنده، تهران، 1343ش، صص 295، 296؛ فصيحي خوافي، احمدبن
محمد، مجمل، به کوشش محمودفرخ، مشهد، باستان، 1339ش، 3/264؛ قزويني رازي،
عبدالجليل، النقض، به کوشش جلالالدين محدث، تهران، انجمن آثار ملي، 1358ش، صص 220،
577؛ کاشفي، ملاحسين واعظ، روضهالشهداء، به کوشش ابوالحسن شعراني، تهران، اسلاميه،
1349ش، صص 253، 401؛ کتابخانة مرکزي، فهرست خطي، 3/64؛ کتابخانة مرکزي و مرکز
اسناد، فهرست ميکروفيلمها، 1/10-12؛ کجوري، محمدباقر، جنهالنعيم، تهران، 1296ق، صص
444، 450؛ کربلايي تبريزي، حافظحسين، روضاتالجنات، به کوشش جعفرسلطان قرايي،
تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349ش، 2/660 حاشيه؛ کريمان، حسين، ري باستان،
تهران، انجمن آثار ملي، 1345ش، 1، 2، جمـ ؛ مرعشي، محمدباقر، الرواشحالمساويه، قم،
کتابخانة آيتالله مرعشي، 1405ق، ص 50؛ مستوفي، حمدالله، نزههالقلوب، به کوشش گاي
لسترنج، ليدن، 1331ق، ص 54؛ مصطفوي، محمدتقي، آثار تاريخي تهران، تهران، انجمن آثار
ملي، 1361ش، جمـ ؛ نجاشي، احمد، رجال، بمبئي، 1317ق، ص 173؛ نوري طبرسي، حسين،
مستدرکالوسائل، تهران، اسلاميه، 1382ق، 3/614؛ هدايت، رضاقليخان، روضهالصفاي
ناصري، تهران، خيام، 1339ش، 10/106، 811؛ هدايتي، محمدعلي، آستانة ري، مجموعة اسناد
و فرامين، تهران، 1344ش، جمـ ؛ نيز: تحقيقات محلي نگارندة مقاله، زمستان 1365ش.
صادق سجادي