دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آستانه حضرت عبدالعظيمجلد: 1نويسنده: صادق سجادي 
 
 
شماره مقاله:202
















آسْتانة حَضْرَتِ عَبْدُالْعَظيم، عنواني که بر مرقد حضرت عبدالعظيم‎بن عبداله از
نوادگان امام حسن‎مجتبي(ع) و بناهاي وابسته و پيوسته به آن در شهر ري اطلاق مي‎شود.

زمينة تاريخي: ابوالقاسم عبدالعظيم‎بن عبدالله‎بن علي‎بن حسن‎بن زيدبن حسن‎بن
علي‎بن ابي‎طالب(ع) در روزگار امام‎هادي(ع) به قصد زيارت مرقد امام‎رضا(ع)، و به
قولي به دستور امام هادي، خانوادة خود را در مدينه گذارد (هدايتي، 17) و از سامرا
وارد ري شد (بهبهاني، 196) و در محلة ساريانان و کوي موالي، محل برخورد سه محلة
ويژة حنفيان و شافعيان و شيعيان (کريمان، 1/229)، در خانة يکي از شيعيان جاي گرفت
(نوري، 3/614). عبدالعظيم در همان شهر بيمار شد و چندي بعد درگذشت. تاريخ دقيق
درگذشت او دانسته نيست. اما چون امام‎هادي ميان سالهاي 250-254ق/864-768م در سامرا
بود و از همانجا عبدالعظيم را به ري فرستاد، نيز چون عبدالعظيم پس از امام‎هادي
درگذشت، تاريخ فوت او مي‎بايست پس از 254ق/868م باشد. چندي پيش از مرگ عبدالعظيم،
مردي به نام عبدالجباربن عبدالوهاب رازي، که از گفتة قزويني رازي (ص 577) مي‎توان
دريافت که مذهب تسنن داشته است (کريمان، 1/388)، در پي خوابي که ديده بود باغ خود
را براي دفن عبدالعظيم و شيعيان ديگر وقف کرد. پس از درگذشت عبدالعظيم جنازة او را
در آن باغ نزديک درخت سيبي به خاک سپردند (بهبهاني، 196). به همين سبب آرامگاه
عبدالعظيم به مشهدالشجره معروف گشت (مرعشي، 50). حضرت عبدالعظيم مردي به پرهيزکار و
دانشمند و از جملة محدثانِ «مرضي» بود (نوري، 3/614). او رواياتي از امامن معاصر
خود بي‎واسطه نقل کرده است. نيز محدثان بزرگي چون احمدبن ابي‎عبدالله برقي و
ابوتراب روياني از او سماع حديث کرده‎اند. کتابهايي همچون خُطَب اميرالمؤمنين (حلي،
64؛ نجاشي، 173) و يوم و ليله (نوري، 3/614) به او نسبت داده شده است.
بخش يکم ـ ساختمانها
باغي که پيکر حضرت عبدالعظيم را در آن به خاک سپردند، در دروازة باطان يا باب طاق
(اصطخري، 170) يا ماطاق، بيرون از باروي ري عهد اسلامي واقع بود و اين وضع تا حدود
يک سدة پيش دوام داشت، چنانکه ملاحسين کاشفي (د 906ق/1500م) به اين معني تصريح کرده
است (ص 401). نيز نقشه‎اي که کرپورتر جهانگرد انگليسي در روزگار فتحعلي‎شاه از ري
کشيده، مرقد عبدالعظيم را در بيرون شهر نشان داده است (کريمان، 1/394). اما شگفت
است که بيشتر منابع جغرافياي کهنتر به اين مرقد اشاره‎اي نکرده‎اند. حتي مستوفي با
آنکه از مقبرة امامزاده حسن و ابراهيم خواص و يکي از نوادگان امام‎موسي که ظاهراً
همان حضرت حمزه است، در ري ياد کرده (ص 54)، نامي از عبدالعظيم نبرده است.
مرقد حضرت عبدالعظيم همانند ديگر زيارتگاههاي بزرگ در آغاز شامل بناي حرم يعني هستة
مرکزي و اصلي آستانه بود که به تدريج بناهاي ديگري پيرامون آن احداث شد و به شکل
مجموعه‎اي شامل ايوانها و صحنها و رواقها درآمد. بقعة امامزاده حمزه و امامزاده
طاهر در جنب حرم عبدالعظيم نيز جزو بناهاي آستانه به شمار مي‎رود.
از نخستين بناي بقعه آگاهي دقيقي در دست نيست. کهنترين مأخذ مستندي که در باب بناي
حرم تاکنون ديده شده است، سر در آجري درگاه اصلي حرم است که در آن به باني سر در
مذکور يعني مجدالملک قمي بر اوستاني وزير برکيارق سلجوقي (اواخر سدة 5ق/11م) اشاره
شده است. اما در کتيبه‎اي که در سالهاي اخير در ديوار سمت چپ همان درگاه تعبيه
کرده‎اند، يادآور شده‎اند که در نيمة دوم قرن سوم هجري بناي بقعه توسط محمدبن زيد
داعي علوي (د 287ق/900م) تعمير اساسي شده است. اگر اين مطلب درست باشد، بايد گفت که
داعي زيدي اندکي پس از درگذشت عبدالعظيم، بقعة وي را که قبلاً بنا شده بود، تعمير
کرد و شايد هم بناي اصلي آن را ساخت.
گذشته از اين، متخصصان پس از پژوهش در اطراف ديوار آجري درگاه اصلي حرم که داراي
کتيبة سابق ‎الذکر روزگار سلجوقي است، يادآور شده‎اند که پاره‎هايي از زير و کنار
ديوارهاي آن کتيبه در اطراف درگاه وردي، از آثار روزگار آل‎بويه است (کريمان،
2/419، حاشيه). از اين‎رو مي‎توان گمان کرد که دست کم همة اين بخش از حرم ساختة
آل‎بويه بوده و سپس در روزگار سلجوقيان به دست مجدالملک قمي نوسازي شده است. با اين
همه، برخي گفته‎اند که همة اين سردر از آثار مجدالملک قمي و متعلّق به 495-498ق است
(مصطفوي، 1/146) که اين تاريخ نادرست به نظر مي‎آيد.
از روزگار سلجوقيان تا صفويان آگاهي درست و چنداني در باب تعمير يا توسعه و احداث
بناهاي تازه در آستانه در دست نيست، ولي آشکار است که اين بقعه در طي روزگار مورد
توجه اميران و سلاطين ايران، خاصه حاکمان شيعي مذهب بوده است، چنان که حسام‎الدوله
اردشير، امير آل‎باوند در طبرستان سالانه 200 دينار به آن بقعه اختصاص داده بود
(ابن‎اسفنديار، 120). اين بقعه در روزگار تيموريان نيز مورد توجه بوده و آثاري از
آن دوره برجاي است. شاهرخ تيموري خود به زيارت آنجا رفته است (عبدالرزاق سمرقندي،
2/321).
آستانة حضرت عبدالعظيم در روزگار صفويان که نسب خويش را به امامزاده حمزه فرزند
امام‎موسي کاظم مي‎رساندند، بسيار مورد توجه واقع شد و آثار و ابنيه‎اي در اطراف
حرم بنياد گرديد، و اهميت اين بقعه همواره فزوني يافت تا در روزگار قاجار که به سبب
نزديکي شهر ري به پايتخت، سخت مورد توجه واقع شد و بيشتر بناهاي وابسته به حرم
عبدالعظيم و امامزاده حمزه در همين روزگار ساخته يا تکميل و تزيين گشت. در نيم سدة
اخير نيز آستانة حضرت عبدالعظيم، مانند ديگر بقاع متبرکه و معروف ايران، رو به
توسعه نهاد و با کشف آثار کهن و بسيار گرانبهايي از روزگار بويهيان به اين سوي، بر
اهميت تاريخي آن بسي افزوده گشت و متوليان وقت به توسعه و تکميل و تزيين هرچه بيشتر
آستانه و تعميرات بنيادي بخشهاي کهن و پرارزش آن چون ضريح و صندوق همت گماشتند.
ابنية آستانة حضرت عبدالعظيم به شرح زير است:
1. حرم: همان‎طور که اشاره شد حرم هستة مرکزي و اصلي آستانه است و کهن‎ترين آثار
تاريخي آستانه در همين بخش مشاهده مي‎شود. حرم متشکل از چند بخش است:
ساختمان اصلي حرم: در باب ساختمان حرم، پيش از روزگار سلجوقيان، آگاهي مستندي در
دست نيست. براساس کهنترين مأخذي که به نظر رسيد، مجدالملک ابوالفضل اسعدبن محمد بر
اوستاني (مقـ 492ق/1099م) وزير شيعي مذهب برکيارق سلجوقي، «مشهد سيدعبدالعظيم حسني
به شهر ري و و بسي از مَشاهدسادات علوي و اشراف فاطمي(ع) فرموده يا آلت و عدّت و
شمع و اوقاف» (قزويني رازي، 220). در 1347ش که تغييراتي در مجموعة آستانه پديد آمد
مطلب فوق به اثبات رسيد، بدين‎گونه که در تعمير مسجد بالاسر که در سمت غربي حرم
واقع است، پس از برداشتن بخشي از اندودِ ديوار، رگ چين آجريِ آراسته‎اي هويدا شد.
کارشناسان با آشکار شدن اين ديوار براي دستيابي به مدارک قطعي در باب تاريخ ساختمان
حرم، در پيرامون درگاه اصلي حرم نيز به کاوش پرداختند. پس از برداشتن اندود آن قسمت
نيز، خشتهاي پختة زيبا و سفالهاي عالي با نقشهاي دلپذير و ستونها کوچکي روي ديوار،
با حاشيه‎اي در پيرامون درگاه حاوي کتيبه‎اي زيبا نمايان شد که نام مجدالملک
براوستاني را آشکارا به عنواني باني حرم ياد کرده بود (پيرنيا، 5؛ مشاهدات نگارنده،
زمستان 1365ش). از سوي ديگر بر رويِ درِ آهنيِ کهنِ حرم، تاريخ 945ق/1538م يعني
روزگار شاه‎طهماسب اول نقش شده است، ولي به نظر کارشناسان، اين در و کتيبه‎هاي کوفي
آن بايد مربوط به روزگار سلجوقيان باشد که سپس در روزگار صفويان بازسازي شده است
(هدايتي، 24). بناي کنوني حرم، غير از بخشهاي کهنتري که به آن اشاره شد، بيشتر از
آثار روزگار صفويان است.
حرم، بنايي 4 ضلعي است و مانند بيشتر بناهاي روزگار سلجوقيان بر فراز 4 گوشة آن، 4
فيل‎گوش پديد آورده‎اند که در بالا شکل 8 ضلعي به خود مي‎گيرد. بالاتر از آن نيز به
سبب طاقبنديهاي کوچک، 16 ضلعي به نظر مي‎رسد (مصطفوي، 1/291). حرم در هر ضلع به
وسيلة دري به رواقهاي مجاور گشوده مي‎شود. درگاه اصلي حرم در شمال آن و رو به سوي
ايوان بزرگ و ايوان شمالي، مدخل اصلي حرم در سوي مشرق بوده است (هدايتي، 27). دو
مصراع (لنگة) در اصلي حرم زرّين است و احاديثي از پيامبر(ص) و امام‎رضا(ع) و
امام‎هادي(ع) بر آن نقش شده است. سطح دولنگة در را براي محافظت خطوط و نقش و
نگارهاي آن و نيز ديوار آجري کهن کنار درگاه را از زمين به ارتفاع 2 متر با حفاظتي
از شيشه پوشانيده‎اند.
درِ جنوبي حرم که از چوب است و بسيار زيبا منبت‎کاري شده و اشعاري بر ان حک گشته،
به راهروِ جنوبي حرم در شرق امامزاده حمزه گشوده مي‎شود. درب شرقي نيز به راهروِ
شرقي حرم، و درِ غربي به مسجد بالاسر راه مي‎يابد.
گرداگرد ديوارهاي درون حرم، از پايين يا ازاره‎اي از سنگ مرمر سياه و سفيد به
ارتفاع 65/1 متر پوشيده شده است. از بالاي ازاره تا سقف و خود سقف به گونة زيبايي
آينه‎کاري شده است. اين آينه‎کاري در 1273ق/1857م به به فرمان ناصرالدين‎شاه انجام
يافته است (مصطفوي، 1/161). زير سقف، فيل‎گوشها زيبايي پوشيده از آينه ديده مي‎شود.
بر فراز اين طاقها و گرداگرد حرم، بر کتيبه‎اي احاديثي نقش شده است.
ظاهراً دو بقعة امامزاده، حمزه و حضرت عبدالعظيم در قديم از يکديگر جدا بوده است.
در سدة 9ق/15م همراه با ساختمانهاي اطراف، اين دو بقعه به صورت يک مجموعه درآمده
است. اين معني از 2 کتيبة چوبي مورخ 848ق/1444م بر روي درِ منبت‎کاري کهني که پيشتر
ميان مسجد بالاسر و مقبرة ناصرالدين‎شاه بوده و سپس آن را در دهانة راهروي که به
شمال ايوان امامزاده حمزه منتهي مي‎گردد کار گذاردند، هويداست (مصطفوي، 1/373،
374). در ديوار جنوبي حرم به سمت غرب، به احتمال ثوي محرابي بوده که مبدل به دالاني
شده که اکنون به ايوان بقعة امامزاده حمزه مربوط شده است (پيرنيا، 6).
ضريح: کهن‎ترين مأخذ در باب ضريح مرقد حضرت عبدالعظيم، فرمان مورخ 950ق/1543م
شاه‎طهماسب صفوي دربارة متولي و موقوفات آستانه است. از فرمان ياد شده برمي‎آيد که
تا آن زمان بر گرد مزار، ضريحي نبوده است. طهماسب صفوي در اين فرمان، براي جلوگيري
از دست رساندن زايران به صندوق مزار، دستور داد که ضريحي چوبي بر گرد مزار نصب شود
(هدايتي، 79). چنين مي‎نمايد که اين ضريح تا روزگار فتحعلي‎شاه بر جاي بوده است
زيرا هيچ اطلاعي در باب مرمت يا تغيير ضريح طهماسبي تا روزگار قاجار، به دست نيامده
است. فتحعلي‎شاه قاجار آن ضريح را با ضريحي از نقره تعويض کرده است (ميرخواند،
10/106). اين ضريح در روزگار ناصرالدين‎شاه تعمير شد (ايرانشهر، 2/1332؛ مصطفوي،
1/151). با اينهمه در 1328ش به سبب لرزش سخت و سستيِ بنِ آن، پاره‎اي از بخشهاي
ضريح را تعويض کردند (همو، 1/150، 151) و آن را بر پايه‎اي از سنگ مرمر به ارتفاع
35 سانتي‎متر بر پاي داشتند: اما بخش بالاي ضريح شامل کتيبه‎ها و اشعار بر جاي
ماند. درازاي ضريح 87/3 و پهناي آن 95/2 و ارتفاعش 40/2 متر است. در گرداگرد ضريح
جمعاً 14 دهانة مشبک ديده مي‎شود. در پشت اين دهانه‎ها به استثناي دهانة مياني جبهة
شرقي ضريح که درب ورودي آن به شمار مي‎رود، صفحات شيشه‎اي بزرگي براي جلوگيري از
دست رساندن زايران به صندوق تعبيه کرده‎اند. بر حاشية بالاي ضريح و گرداگرد آن
کتيبه‎اي است که سورة الرحمن به خط ثلث بر آن نقش شده و در زير، بر کتيبة ديگري
اشعاري به فارسي رقم خورده است. در اين اشعار، نام فتحعلي‎شاه، باني ضريح نقره و
امين‎السلطان، مجري تعمير آن در روزگار ناصرالدين‎شاه خوانده مي‎شود. بر فراز و
گرداگرد ضريح، جمعاً 64 گلدان زرين زيبا ـ در هر طول 20 عدد و در هر عرض 12 عدد ـ و
افزون بر اين، در 4 گوشة ضريح، 4 گلدان زرين بزرگتر نصب شده است.
صندوق مزار: يکي از نفيس‎ترين آثار تاريخي آستانة عبدالعظيم، صندوق چوبي روي مزار
است که در 4 سوي آن، زيارت‎نامه و آيات قرآني به خط نسخ و ثلث برجسته، توسط يحيي‎بن
محمد اصفهاني (مصطفوي، 1/149) حکاکي شده است و تاريخ 725ق/1325م بر روي آن قابل
خواندن است. اين صندوق به تصريح کتيبة روي آن، به دستور خواجه نجم‎الدين محمد،
مقارن روزگار ابوسعيد ايلخانِ مغول ساخته شده است. به تصريح کتيبة مذکور، بناي مرقد
نيز از هموست (هدايتي، 23). اما خواجه‎نجم‎الدين مي‎بايست مرقد را تعمير کرده باشد،
زيرا چنان که اشاره شد، تجديد بناي اصلي حرم در روزگار سلجوقيان و به فرمان
مجدالملک انجام يافت. صندوق ياد شده که در اثر مرور زمان فرسوده شده بود، در 1329ش
توسط حاج‎محمد صنيع خاتم، هنرمند مشهور عصر، به گونة زيبايي مرمت شد (مصطفوي،
1/150؛ هدايتي، 24) و اکنون به درازاي 58/2 و پهناي يک و ارتفاع 20/1 متر بر جاي
است.
2. گنبد و گلدسته‎ها: گنبد زراندود حضرت عبدالعظيم، خود از جمله آثار کهن آستانه
است. اين گنبد نيز نخستين‎بار توسط مجدالملک براوستاني، آنگاه که بقعه را تجديد بنا
مي‎کرد، ساخته شد، گنبد مانند ديگر گنبدهاي بقاع متبرکة درجة اول داراي 2 جدار است.
پوشش دروني، سشامل طاق ضربي مدور و پوشش بيروني مخروطي شکل بود که در روزگار
شاه‎طهماسب تغيير شکل يافت 0مصطفوي، 1/291) و در 1270ق/1854م به فرمان
ناصرالدين‎شاه طلاکاري شد (کريمان، 1/391). ارتفاع گنبد از رأس تا سطح بام به صورت
عمودي حدود 12 متر و به صورت محدب حدود 18 متر است. بر گرداگرد گنبد، 2 رديف کتيبه
نصب شده است. بر کتيبه‎هاي بالايي، اشعاري با خطوط زرين بر متن لاجوردي رنگ حاکي از
طلاکاري گنبد به فرمان ناصرالدين‎شاه است. بر کتيبة زيرين که عريض‎تر از کتيبة
بالاي است، آية «انا فَتَحْنالَکَ فَتْحاً مُبيناً» نقش بسته است. پوشش دروني گنبد،
همراه با ديوارهاي حرم آينه‎کاري شده است. گلدسته‎هاي حرم برخلاف گنبد، از آثار
نيمة دوم سدة 13ق/19م است و به فرمان ناصرالدين‎شاه، همراه با طلاکاري گنبد، بنا
گشت (مصطفوي، 1/161). ارتفاع مناره‎ها از رأس تا سطح بام حدود 24 متر و قطر ميلة
گلدسته‎ها يا بخش استوانه‎اي آن 2 متر است. از هر مناره به وسيلة 2 پلکان داخلي به
بالاي آن مي‎توان رفت. اين مناره‎ها بر پايه‎هاي مربع‎شکل آجري به درازاي هر ضلع
20/4 متر استوار شده است.
3. صحنها و ايوانها: در اطراف حرم، صحنها و ايوانهايي است که بيشتر در روزگار
صفويان و قاجاريان ساخته يا تعمير و تزيين شده است. مهمترين صحن و ايوان فعلي، صحن
و ايوان بزرگ آستانه در شمال حرم است. اين بنا در روزگار ناصرالدين‎شاه ساخته شد.
ساختمان ايوان بزرگ آينه در اين صحن که اکنون در دو سوي آن کفش‎کنها واقع است، به
دستور ميرزاابراهيم‎خان امين‎السلطان آغاز شد و در زمان فرزندش ميرزاعلي‎اصغرخان
در1309ق/1891م م به پايان رسيد (مصطفوي، 1/151). اين ديوان داراي 10 ستون سنگي بلند
و بسيار زيباست. ازارة ايوان از سنگ مرمر سياه و سفيد است. در بالاي مدخل ايوان به
سوي حرم، کتيبه‎اي بر کاشي نقش گشته که از نام باني آن حکايت دارد. برخي حدس
زده‎اند که سابقاً به جاي رواق و ايوان شمالي، مسجدي بوده که بخش آستانه محسوب
مي‎شده است. کتيبه‎هاي 2 جفت درِ منبت‎کاري که در خزانه است، نام جنت‎سرا را اد
مي‎کند و اين احتمال هست که مسجدي در بخش شمالي حرم به نام جنت‎سرا وجود داشته است
(همو، 1/157). در سالهاي اخير اين صحن سنگفرش شد و آينه‎کاري ايوان آن تجديد گشت.
در شرق صحن بزرگ، بناي امامزاده‎طاهر جاي دارد. ايوان جنوبي حرم در 944ق/1537م به
فرمان شاه‎طهماسب اول ساخته شد (ايرانشهر، 2/1331؛ هدايتي، 26) و در 1270ق/1854م به
فرمان ناصرالدين‎شاه توسط ميرزاآقاخان نوري آينه‎کاري و تزيين شد (کريمان، 1/391).
صحنهاي ديگر آستانه در گرداگرد حرم عبارتند از: 1. صحن باغ طوطي يا مدرسة
امين‎السلطان در شمال غربي حرم؛ 2. صحن ناصرالدين‎شاه، يا صحن وليعهدي که اکنون به
صحن کاشاني معروف است، در غرب حرم؛ 3. صحن باغ علي‎جان در شرق حرم؛ 4. صحن جنوبي که
به صحن امامزاده حمزه معروف است.
4. رواقها و مسجدها: مسجد و رواق بالاسر، در غرب حرم، از ساخته‎هاي روزگار صفويان،
محوطه‎اي بزرگ است که به وسيلة راهرو و پنجره‎هايي در غرب آن به صحن ناصرالدين‎شاه
مربوط مي‎شود. ازارة اين مسجد از سنگ مرمر سياه و سفيد است. از بالاي ازاره تا سقف
و خود سقف آينه‎کاري است. اين رواق داراي محرابي بسيار زيبا از کاشيهاي معرق
رنگارنگ است که بر روي آنها و گرداگرد محراب آيات قرآني نقش شده است.
ميان مسجد بالاسر و حرم عبدالعظيم از سوي شرق، دري زيبا و منبت‎کاري است که به
شهادت کتيبة روي آن، در 1271ق/1855م به دستور اعتمادالدوله و توسط ميرزامحمدحسين
شيرازي ساخته شده است. بر بالاي اين در، پنجره‎هاي مشبک واقع است که گرداگرد آن
مانند ساير بخشهاي ديوار رواق آينه‎کاري است.
در جنوب مسجد بالاسر رواق ديگري است که از جنوب به حرم امامزاده حمزه و از شرق به
حرم عبدالعظيم مي‎پيوندد. اين رواق نيز داراي ازاره‎اي از سنگ مرمر سياه و سفيد و
از بالاي آن تا سقف و خود سقف آينه‎کاري است (مشاهدات نگارنده).
در شرق حرم عبدالعظيم، مسجد زنانه يا پايين پا، از ساخته‎هاي روزگار صفويان
(مصطفوي، 1/293)، واقع است که پيش از احداث صحن و ايوان شمالي، مدخل اصلي حرم بود.
ولي سپس آن مدخل را مسدود و دهليز آن را به مسجد زنانه تبديل کردند (هدايتي، 272).
همان سان که اشاره شد، از کتيبه‎هاي درهاي منبت‎کاري که اکنون ر خزانة آستانه است،
مي‎تواند حدس زد که مسجدي به نام مسجد جنت‎سرا در بخش شمالي حرم بوده است (مصطفوي،
1/157؛ هدايتي، 27). دور نيست که آن مسجد، همان رواق کوچکي باشد که اکنون ميان
ايوان بزرگ شمالي و حرم عبدالعظيم واقع است. اين رواق از سوي جنوب به وسيلة 2 در
زرين بزرگ به حرم مي‎پيوندد. ازارة رواق از کاشي معرق و رنگارنگ است و از بالاي آن
تا سقف و همة سقف آينه‎کاري است. ميان اين رواق و مسجد زنانه يا مسجد پايين پا در
شرق حرم، درِ بزرگ چوبي زيبايي جاي دارد که کتيبه‎اي حاوي آيات قرآن مجيد بر حاشية
آن حکاکي شده و بر بالاي آن تاريخ 904ق/1499م ـ روزگار تيموريان ـ قابل مشاهده است.

5. امامزاده: الف ـ بقعة امامزاده حمزه (هـ م)، فرزند امام موسي‎کاظم(ع) از بقاع
متبرکة معروف و در طرف جنوب غربي حرم عبدالعظيم واقع است. امامزاده حمه از 4 سوي به
بيونات اطراف مي‎پيوندد. درِ شمالي به رواق ميان مسجد بالاسر و حرم امامزاده حمزه،
درِ جنوبي به مسجد زنانه و درِ شرقي به راهروِ جنوبي حرم عبدالعظيم متصل است. درِ
غربي را اکنون با ديوار مسدود ساخته‎اند؛ ب ـ بقعة امامزاده طاهر (هـ م) از فرزندان
امام زين‎العابدين(ع)، نيز از بقاع متبرکة جنب آستانة عبدالعظيم و در سوي شرقي صحن
بزرگ، ميان اين صحن و باغ علي‎جان واقع است.
6. موزه و خزانه: چنان که اشاره شد، حرم حضرت عبدالعظيم از ديرباز مورد توجه بوده
است و از همان روزگاري که نخستين بناي بقعه پي افکنده شد، به تدريج آثاري در اطراف
حرم پديد آمده و اشيايي از سوي اميران و وزيران و مردم به حرم اهدا شده که هريک
نسبت به قدمت و نفاست خود از جمله ارزشمندترين آثار هنري اسلامي به شمار مي‎روند.
پاره‎اي از اين آثار براي جلوگيري از فرسودگي و ويراني، در تعميرات متعدد آستانه،
به خزانه منتقل گشته، و برخي هم مانند کاشيها و رگ‎چينهاي آجري اطراف حرم، در جاي
خو با پوششهاي شيشه‎اي محافظت شده‎اند. کهنترين خبر مستند در باب خزانة آستانة
عبدالعظيم را در فرمان مورخ 950ق/1543م شاه‎طهماسب صفوي مي‎توان يافت که وي طي آن
دستور داده در ميان منازل اطراف آستانه، محلي مناسب براي خزانة جديد بيابند
(هدايتي، 79). از اين فرمان آشکارا برمي‎آيد که پيش از آن هم در آستانة عبدالعظيم
محلي براي خزانه بوده که لابد اشياي نفيس و هداياي زايران و احياناً نقدينه‎ها را
در آنجا نگه مي‎داشته‎اند. در سالهاي اخير نيز تعدادي از آثار نفيس آستانه را به
خزانه منتقل ساخته‎اند که از آن ميان مي‎توان به اشياء زير اشاره کرد:
الف ـ دو در آهني با کتيبه‎هايي به خط کوفي به ابعاد 70 و 120 سانتيمتر که به نظر
مي‎رسد ازجمله کهنترين آثار اين بنا و متعلق به روزگار سلجوقيان باشد. با آنکه بر
روي کتيبه‎ها تاريخ 945ق/1538م دورة سلطنت شاه‎طهماسب اول صفوي ديده مي‎شود، به
عقيدة کارشناسان اين خط کوفي مربوط به خطوط دورة سلاجقه (سدة 5 و 6ق/11 و 12م) است
و حتي نمي‎تواند مربوط به سدة 7ق/13م باشد چه رسد به سده‎هاي 9 و 10ق/15 و 16م
(مصطفوي، 1/154، 155). اگر قدمت اين کتيبه‎ها به ثبوت رسد، مي‎توان حدس زد که اين 2
کتيبه بر درهايي مربوط به روزگار سلاجقه نصب بوده و در روزگار صفويه آن درها را به
سبب فرسودگي تعويض يا مرمت و همان کتيبه‎هاي قديم را با تغييراتي بر درهاي جديد نصب
کرده‎اند. اين 2 در بعدها در انتهاي معبر جنوب غربي امامزاده حمزه نصب شده است
(همانجا) و سپس به سبب نفاست، آنها را به خزانه منتقل ساخته‎اند.
ب ـ دو درِ منبت‎کاري بسيار کهن و زيبا به ابعاد 77/1 و 94/0 متر مربوط به روزگار
شاه‎اسماعيل اول صفوي که اشعاري به خط ثلث برجسته بر آن نقش بسته است (هدايتي، 26،
27). از اين اشعار تاريخ 918ق/1512م به دست مي‎آيد که مربوط به روزگار حکومت
شاه‎اسماعيل اول صفوي است. حدس زده‎اند که اين درها پيش از احداث صحن بزرگ و ايوان
شمالي، مدخل اصلي حرم از سوي مشرق، يعني مسجد زنانة فعلي بوده است (مصطفوي، 1/156،
157).
ج ـ يک در منبت‎کاري نفيس که مدتها پيش از آن را از گوشة جنوب شرقي مسجد بالاسر حرم
برداشتند و در شمال ايوان امامزاده حمزه نصب کردند و سپس به خزانة آستانه منتقل
ساختند.
گفته‎اند که اين در قبلاً در مسجد هولاکو که بعداً به آرامگاه ناصرالدين‎شاه تبديل
شد جاي داشته است. بر روي اين در 2 کتيبه به خط ثلث برجسته هست که مي‎گويند. بر روي
دري کهن‎تر بوده و پس از تعويض آن، کتيبه‎هاي مذکور را بر روي در جديد نصب
کرده‎اند. بر اين کتيبه‎ها تاريخ 848ق/1444م ديده مي‎شود. از اين‎رو اين کتيبه‎ها و
احتمالاً درِ اصلي، از ساخته‎هاي روزگار شاهرخ تيموري است (مصطفوي، 1/156).
د ـ يک پنجره از کاشي مشبک بسيار نفيس به ابعاد 58/1 و 56/1 متر، مرکب از 12 خشت
کاشي. اين پنجره بر فراز در مياني ايوان بزرگ شمالي نصب بوده و به استناد کتيبه‎اي
که مربوط به آخرين آينه‎کاري عصر قاجار در ايوان مذکور است، در عهد ناصرالدين‎شاه
به دستور امين‎السلطان در 1309ق/1891م ساخته شده است (همو، 1/160).
هـ ـ چيزهايي از قبيل پرده‎هاي بسيار نفيس، قرآنهاي خطي، فرشهاي متعدد، شمعدانهاي
قديمي و پرارزش و تابلوهاي نقاشي و روپوش زري و کهن صندوق مزار مربوط به روزگار
صفويه.
هم‎اکنون براي گردآوري و طبقهظبندي اين اشياءِ نفيس به گونه‎اي که در معرض بازديد
علاقه‎مندان قرار گيرد، ساختماني ويژة موزة آستانه در غرب صحن ناصرالدين‎شاه در دست
ساختمان است. درِ غربي اين موزه متشکل از سر در کاشي بسيار کهن و زيباي حرم است که
قبلاً براي جلوگيري از فرسودگي و انهدام به خزانه منتقل گشته بود. با آغاز بناي
موزه، اين سردر و کتيبه‎هاي بسيار کهن و زيباي آن توسط استادان فن، در غرب موزه نصب
شده است.
7. کتابخانه: همراه با اشياي گرانبهايي که در طي روزگار به آستانة حضرت عبدالعظيم
اهدا يا وقف شده، کتابها و قرآنهاي خطي نفيسي هم بوده است، چنانکه شاه‎عباس صفوي در
1037ق/1627م تعداد 119 جلد کتاب وقف آستانه کرده که 3 جلد از آنها هنوز باقي است
(کتابخانة مرکزي، 3/64).
لابد کتابخانه‎اي در آستانه بوده است که ميرزامحمدتقي نوري در حدود 1230ق/1814م از
آن استفاده کرده است. اما از محل و چگونگي در محل فعلي کفش‎کن ايوان بزرگ بوده
(مصطفوي، 1/158)، ظاهراً مي‎بايست مربوط به روزگار قاجار باشد که طي آن ابنيه و
بيوتات آستانه توسعه يافته است. در 1324ش داير بوده است. در ارديبهشت آن سال در
جنوب امامزاده حمزه، کتابخانه‎اي در 2 طبقه ساخته شده که تاکنون نيز برجاي است.
کهن‎ترين قرآن خطي آستانه که در فهرست راهنماي گنجينة قرآن موزة ايران باستان ثبت
شده، قرآني است بسيار نفيس به خط نسخ و ثلث که در 940ق/1533م به روزگار شاه‎طهماسب
اول نگاشته شده است (هدايتي، 28؛ مصطفوي، 1/159). نيز مجموعة اسناد و فرامين و
وقفنامه‎هاي آستانه که به همت احمد هدايتي گردآوري شده، در کتابخانه نگاهداري
مي‎شود. کهن‎ترين سند رسمي، فرمان شاه‎طهماسب دربارة اوقاف و توليت آستانة
عبدالعظيم است. کتابخانة آستانه هم‎اکنون نزديک به 000‘6 جلد کتاب چاپي و خطي دارد.

بخش دوم ـ توليت
توليت بقاع متبرکه و املاک و رقبات وابسته به آنها، اساساً بر طبق شرع، وابسته به
نظر واقف است و از همين روي متوليان مختلف از سوي واقفان املاک و رقبات عهده‎دار
ادارة امور مربوط به توليت خود بوده‎اند. ولي براي جلوگيري از تصرفات نامشروع و
هماهنگ کردن امور مربوط به موقوفات، از روزگاران گذشته چنين مرسوم شده که توليت
واحدي با تأييد سلطان وقت تعيين گردد که کارگزاران دولت نيز در امور مربوط به آن از
دستورهاي او پيروي کنند.
دربارة متوليان آستانة عبدالعظيم پيش از روزگار صفويه، سندي مکتوب ديده نشده است.
کهن‎ترين اثري که در اين باب به دست آمده، فرمان شاه‎طهماسب صفوي است که طي آن
توليت مزرعه‎اي به نام مبارک‎آباد درخوارري را که طغرل سلجوقي وقف آستانه کرده بود،
به سيدشزف‎الدين واگذاشته است (هدايتي، 909. از روي فرمانهاي دولتي که از عهد
صفويّه تاکنون به جاي مانده است مي‎توان سلسلة متوليان آستانه را که نوادگان آنها
تا چند سال پيش عهده‎دار توليت اين آستانه بودند، شناخت. در روزگار شاه‎طهماسب،
ميرزاحبيب‎الله، فرزند بزرگ ميرسيدحسين خاتم‎المجتهدين و نوادة دختري محقق ثاني، به
توليت آستانه گمارده شد. سپس جاي او را ميرزاابراهيم شيخ‎الاسلام نوادة
خاتم‎المجتهدين گرفت و توليت آستانه در خانوادة او ادامه يافت (ايرانشهر، 2/1337).
در 1330ق/1912م چندي پس از تشکيل وزارت معارف و اوقاف، توليت‎ميرزا هدايت‎الله از
همان سلسله، از سوي کساني که مأمور نظارت و رسيدگي به موقوفات آستانه شده بودند،
تأييد شد (همانجا) و فرزندان او نيز تا چند سال پيش ادارة آستانه را به عهده
داشتند. نام اين متوليان در فرامين شاهان صفوي و کتاب تحفة سامي اثر سام‎ميرزا
فرزند شاه‎اسماعيل صفوي آمده است. از شاه‎عباس و شاه‎طهماسب دوم و اشرف افغان و
کريم‎خان زند و شاهان قاجار نيز فراميني دربارة توليت در دست است.
بخش سوم ـ موقوفات:
همگام با افزايش اهميت و توسعة آستانة حضرت عبدالظيم، از ديرباز کساني مزارع و
املاک و رقبات و اشيائي، غالباً با تعيين مورد مصرف آنها، وقف آستانه کرده‎اند و
فرمانهايي نيز از سوي حاکمان وقف دربارة موقوفات صادر شده که هم‎اکنون پاره‎اي از
آنها در دست است. کهن‎ترين خبري که دربارة اوقاف آستانه ديده شد، روايت قزويني رازي
(ص 220) است که مي‎گويد مجدالملک براوستاني اوقافي براي حضرت عبدالعظيم مقرر داشته
است. کهن‎ترين فرمان دولتي در اين باره، فرمان مورخ 960ق/1553م شاه‎طهماسب است که
صورت موقوفات غيرمنقول آستانه با مشخصات کامل در آن ذکر شده است.
براساس اين فرمان، 16 رقبه مزرعه و باغچه در ري و شميران و شهريار، از جمله املاک
وقفي آستانه بوده که امروزه 5 رقبه از آن باقي و در تصرف آستانه است (ايرانشهر،
2/1335) و بقيه در طي روزگار به علت نابسامانيهاي سياسي و سوءاداره آستانه، توسط
کساني تصرف شده است کهن‎ترين رقبة وقفي مشخص، مزرعة مبارک‎آباد معروف به خيرآباد
واقع در ناحية خوار شهر ري بوده که طغرل سلجوقي وقف آستانه کرده است (هدايتي، 90،
«فرمان شاه‎طهماسب»). به جز فرمان شاه‎طهماسب، فرامين ديگري از سلاطين صفويه و
زنديه و قاجاريه در دست است. موقوفات آستانه شامل زمينهاي کشاورزي، روستا، قنات آب،
ساختمان و اشياي گوناگون ات (براي ساير موقوفات، نکـ کتابخانة مرکزي و مرکز اسناد،
فهرست ميکروفيلمها، 1/10-12).

مآخذ: ابن‎اسفنديار، محمدبن حسن، تاريخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلالة
خاور، 1320ش، ص 120؛ اصطخري، ابواسحاق ابراهيم، مسالک و ممالک، به کوشش ايرج افشار،
تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش، ص 170؛ اعتمادالسلطنه، محمدحس‎خان،
مرآت‎البلدان، به کوشش پرتو نوري علاء و محمدعلي سپانلو، تهران، اسفار، 1364ش،
1/513؛ ايرانشهر (ذيل اوقاف)، 2/1331-1332؛ بهبهاني، محمدباقر، تعليقات علي
منهج‎المقال، تهران، 1306ق، ص 196؛ پيرنيا، محمدکريم، «درگاه و کتيبة آستانة حضرت
عبدالعظيم»، مجلة باستانشناسيو هنر ايران، س 2، شمـ 2 (بهار 1348ش)، صص 4-6؛
جواهرکلام، عبدالعزيز، تاريخ تهران، تهران، منوچهري، 1357ش، صص 18، 30؛ حلي، حسن‎بن
يوسف، خلاصه‎الاقوال في معرفه‎الرجال، تهران، 1310ق، ص 64؛ شوشتري، قاضي نورالله،
مجالس‎المؤمنين، تهران، اسلاميه، 1375ق، 2/458، 460؛ عبدالرزاق سمرقندي، مطلع
سعدبن، به کوشش محمدشفيع، لاهور، 1365ق، 2 (1)/321، 322؛ عطاردي قوچاني، عزيزالله،
عبدالعظيم‎الحسني حياته و مسنده، تهران، 1343ش، صص 295، 296؛ فصيحي خوافي، احمدبن
محمد، مجمل، به کوشش محمودفرخ، مشهد، باستان، 1339ش، 3/264؛ قزويني رازي،
عبدالجليل، النقض، به کوشش جلال‎الدين محدث، تهران، انجمن آثار ملي، 1358ش، صص 220،
577؛ کاشفي، ملاحسين واعظ، روضه‎الشهداء، به کوشش ابوالحسن شعراني، تهران، اسلاميه،
1349ش، صص 253، 401؛ کتابخانة مرکزي، فهرست خطي، 3/64؛ کتابخانة مرکزي و مرکز
اسناد، فهرست ميکروفيلمها، 1/10-12؛ کجوري، محمدباقر، جنه‎النعيم، تهران، 1296ق، صص
444، 450؛ کربلايي تبريزي، حافظ‎حسين، روضات‎الجنات، به کوشش جعفرسلطان قرايي،
تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349ش، 2/660 حاشيه؛ کريمان، حسين، ري باستان،
تهران، انجمن آثار ملي، 1345ش، 1، 2، جمـ ؛ مرعشي، محمدباقر، الرواشح‎المساويه، قم،
کتابخانة آيت‎الله مرعشي، 1405ق، ص 50؛ مستوفي، حمدالله، نزهه‎القلوب، به کوشش گاي
لسترنج، ليدن، 1331ق، ص 54؛ مصطفوي، محمدتقي، آثار تاريخي تهران، تهران، انجمن آثار
ملي، 1361ش، جمـ ؛ نجاشي، احمد، رجال، بمبئي، 1317ق، ص 173؛ نوري طبرسي، حسين،
مستدرک‎الوسائل، تهران، اسلاميه، 1382ق، 3/614؛ هدايت، رضاقليخان، روضه‎الصفاي
ناصري، تهران، خيام، 1339ش، 10/106، 811؛ هدايتي، محمدعلي، آستانة ري، مجموعة اسناد
و فرامين، تهران، 1344ش، جمـ ؛ نيز: تحقيقات محلي نگارندة مقاله، زمستان 1365ش.
صادق سجادي

 





/ 415