دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آشتيان (شهرستان)جلد: 1نويسنده: هادي عالم زاده 
 
 
شماره مقاله:224















آشتيان، کوچکترين شهرستان استان مرکزي ايران، واقع در مرکز جغرافيايي استان ميان
مدارات ْ34 و َ22، و ْ34 و َ34 شمالي و نصف‎النهارات ْ49 و َ48 و ْ50 و َ16 شرقي
(نقشة عمليات مشترک، قم) با 1920 کمـ 2 وسعت و 20718 نفر جمعيت (سرشماري عمومي نفوس
و مسکن، نتايج مقدماتي کل کشور، 4). اين شهرستان از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از
شرق به شهرستان قم و از جنوب به شهرستان اراک (مرکز استان) و محلات محدود است
(شناسنامة شهرها، 7) نام پيشين آن وَرشه يا وَرَّه بوده است. دربارة وجه تسمية آن
نکـ آشتيان، شهر.
سيماي طبيعي: حد شمالي شهرستان آشتيان از دامنة جنوبي مرتفع‎ترين کوه اين ناحيه،
کوه کلاهه (به زبان محلي کوه‎کله) آغاز و در جنوب به زمينهاي هموارِ مجاورِ کوير
ميقان (در شمال خاوري اراک) منتهي مي‎شود. کوه کلاهه با ارتفاع 084‘3 متر، اين
شهرستان را از تفرش، و کوههاي شمال شرقي، زيرگان، با 640‘2 متر بلندي آن را از بخش
دستجرد (از شهرستان قم) جدا مي‎سازد (نقشة عمليات مشترک). بر اثر بالا آمدن کوه
کلاهه و فرو نشستن بخش جنوبي آن، تندان پرشيبي نزديک به قائم و نيز کوههايي که از
متفرعات کوه کلاهه به شمار مي‎آيد، پديد آمده است. اين کوهها هريک نامي دارد: ميراب
(فيلکوه)، وريانان، دَسْتِزما، توتستان (پونستان) و ديدگاه. کوه ديدگاه در پي
آتشفشاني زيردريايي شکل يافته و قلة 200‘2 متري آن را توفها و گدازه‎هاي آتشفشاني
پوشانده است (از اين توفها به جاي سنگ پا استفاده مي‎شود). در اين کوهها و
دامنه‎هاي جنوبي آنها، آثاري از آهکهاي نوموليت‎دار، توفهاي سبز، توفهاي بازالتي،
جوش سنگها، سنگواره‎هاي اسکوتلا، لايه‎هاي ماسه‎سنگ از دوره‎هاي اوليگوسِن و
بورديگالين و نيز نشانه‎هايي از کنارة دريايي از دوران سوم ديده مي‎شود. در دامنة
اين مرتفعات، دره‎ها و مسيلهاي بسياري پديد آمده که هريک را به نامي مي‎خوانند.
سيلابهاي اين دره‎ها و مسيلها همه به سوي جنوب روان مي‎گردد و به کوير ميقان
مي‎ريزد و در مسير خود آبرفتهايي از آهکرس (مارن)، رس خالص، شن و انواع ديگر تشکيل
مي‎دهد که در همه‎جا يکسان نيست (قريب، 9-10، 13-15). ارتفاع مناطق شمالي شهرستان
از سطح دريا تقريباً 000‘2 متر است؛ اين ارتفاع از شمال به سوي جنوب کاهش مي‎يابد.
آب و هواي آن خشک و سرد است. بارندگي معمولاً از اواخر آبان و اوايل آذر آغاز
مي‎گردد و تا اواسط بهار ادامه مي‎يابد؛ ميزان بارندگي سالانه در نواحي کوهستاني از
200 تا 250 ميلي‎متر در سال تغيير مي‎کند. اين ميزان در نواحي کويري تا 100
ميلي‎متر پائين مي‎آيد (آمارنامه، د؛ قريب، 9، 15). فصل سرما در بخش شمالي از اول
تا آذر آغاز مي‎گردد و تا اواسط فروردين و گاه تا پايان آن ادامه مي‎يابد. گاهي
زمستانها در اين بخش از شهرستان به قدري سرد و طولاني مي‎شود که در اوايل بهار براي
بيرون آوردن کشتزارهاي گندم و جو از زير برف ناگزيرند بر آنها خاکستر بيفشانند و
گاه سرما و يخ‎بندان شديد موجب يخ‎زدگي و فساد ريشة گندم و جو مي‎گردد (قريب، 15).

بيشتر نواحي شهرستان به علت واقع شدن ميان کوهها (در شمال) و کوير ميقان (در جنوب)
تقريباً پيوسته در معرض وزش باد است. جهت بادها روزها از کوير به سوي کوه و شبها از
کوه به سوي کوير است. علاوه بر بادهاي شبانه روزي، گاهي نيز بادهايي از جنوب غربي
به شمال شرقي مي‎وزد که غالباً همراه با باران است (قريب، 16؛ فووريه، 390).
پيشينة تاريخي: ناحيه‎اي که امروز شهرستان آشتيان به شمار مي‎آيد، تقريباً همان
سرزميني است که در متون کهن «وَرَه» (وَرَّه) ناميده شده است. البلدان يعقوبي
(کهنترين مأخذ در اين باب، حدود 280ق/893م) در ذيل «قم و مضافات آن» نوشته است:
«... و سپس به کوههاي آن مي‎رسد، که از آنهاست کوهي معروف به روستاي سرداب و کوهي
معروف به مَلاحه و آن را دوازده روستاست: ... و روستاي فراهان و روستاي وَرَه و
روستاي طبرس ...» (ص 49، 50). مؤلف تاريخ قم از کتاب اصفهان نقل کرده است که:
«تکوير قم بر چهار رستاق است از جمله رساتيق اصفهان ... رستاقهاي چهارگانة اصفهاني
]کذا[، رستاق کميدان، رستاق اناربار، رستاق ورَّه ...» (قمي، 57) وي مي‎افزايد:
«عدد ديههاي اين رساتيق چهارگانه به قم بر وجهي که مثبت است در کتاب ريوع و در
ديوان فارسي و در دستورات قديمه سيصد و چهل و سه ديه‎اند و بيست و سه طسوج: ...
رستاق ورَّه پنج طسوج ]و[ هفتاد و نه قريه» است (صص 57، 58). در فصل سوم از باب
دوم، پس از بحث مفصل در باب خراج قم، به ذکر اسامي «ضَيْعتها و ديههاي» رساتيق،
«مجرد از مال و خراج» آنها پرداخته و 36 موضع و ديه رستاق وره را برشمرده است (صص
122، 135، 138). مؤلف تاريخ اراک کوشيده تا نام آباديهاي ناحية آشتيان امروز را با
نام 35 موضع و ديه مذکور در تاريخ قم تطبيق دهد. وي 23 آبادي موجود را همان «مواضع
و ديههاي» رستاق وره دانسته که از آن ميان اشتجان است (دهگان، 142، 143؛ نيز نکـ
آشتيان، شهر).
اين ناحيه در گذشته‎هاي دور جزء سرزمين کوهستاني پهناوري بوده است که يونانيان آن
را مِديا (لسترنج، 200؛ افضل‎الملک، افضل‎التواريخ، 299) و جغرافي‎نويسان اسلامي،
الجبال (ابن‎حوقل، 304)، ناحيت جبال (حدودالعالم، 139)، اقليم‎الجبال (مقدسي، 384)،
قهستان عراق (بکران، 56)، جبال و عراق (ياقوت، 2/99)، کوهستان (اصطخري، 161) و
ولايت عراق عجم (مستوفي، 51) ناميده‎اند. ياقوت به کار بردن نام «عراق» را براي
سرزمين جبال غلط و اصطلاحي نو مي‎داند و مي‎نويسد وجه تسمية آن معلوم نيست و آنگاه
به حدس، وجهي براي اين نامگذاري بيان مي‎کند (2/99).
باتوجه به روايات مربوط به آتشکده‎هاي واقع در رستاق وره و فراهان و جز آن
(ابن‎فقيه، 75، 77؛ قمي، 88-90؛ دهگان، تاريخ اراک، 11، 14)، مي‎توان حدس زد که اين
ناحيه در دورة پيش از اسلام از اهميتي مذهبي برخوردار بوده است و با آنکه اين ناحيه
و نواحي مجاور آن: قم، کاشان، اصفهان، قزوين، زنجان و ري در سالهاي 21 تا 24ق/642
تا 645م به تصرف مسلمانان درآمد (ابن‎اثير، 3/18-24؛ بلاذري، 308)، آتشکدة قرية
فردجان «تا آنگاه که بيرون ]ابن‎فقيه: برون[ ترکي امير قم بدين ديه رسيد ... و آن
را در سنة ثمان و ثمانين و مأتين ]288ق/901؛ ابن‎فقيه: 282ق/895م[ گرفت ... و
آتشکده را زير و زبر گردانيد و آتش را بنشاند» به جاي بوده است (قمي، 89؛ ابن‎فقيه،
77).
اجمالاً اين قدر مي‎دانيم که فتح وره، طبرس و فراهان در 23 و 24ق/644 و 645م، در
روزگار خلافت عمربن‎خطاب انجام گرفته. ولي تعيين تاريخ دقيق و نيز نام سرداري که
نخستين‎بار به اين سرزمين گام نهاد، مشکل است، زيرا متون در اين نکته که آيا اين
ناحيه با فتح قم، اصفهان يا همدان به صرف مسلمانان درآمده، خموش‎اند. قم را ابوموسي
عبدالله‎بن‎قيس اشعري در 23ق/644م گشود. اصفهان در همين سال توسط عبدالله‎بن
‎بُدَيْل‎بن‎ وَرْقاء خُزاعي فتح شد و همدان در 23 يا 24ق/644 يا 645م به دست
جريربن‎عبدالله بَجْلي گشوده شد (بلاذري، 306، 308؛ ابن‎اثير، 3/18-24). تاريخ قم
اندکي دقيق‎تر در اين‎باره سخن گفته: «ملک ]مالک[‎بن‎عامر اشعري با پسر‎عمّ خود
ابي‎موسي اشعري از کوفه به ناحيت بصره و اهواز و اصفهان آمده بود و او با ابوموسي
اشعري آن نواحي را فتح کرد. بعد از ابوموسي او را به ناحيت جبل فرستاد و ملک ]مالک[
بعضي از ناحيت جبل آنچ فرا پيش ساوه بود فتح کرد» (صص 260، 261). باتوجه به برخي
قراين نظير رواج تاريخ هلاک شدن يزدگرد به عنوان مبدأ تقويم تا اواخر سدة 2ق/اوايل
سدة 9م (که بنا بر گفتة بيروني «بيشترين گبرکان و مغان تاريخ از هلاک شدن يزدگرد
دارند»)، به جاي ماندن آتشکده‎هايي فروزان تا اواخر سدة 3ق/اواخر سدة 9م، بقاياي
دخمه‎ها و قبور سفالين، تداوم برخي سنتهاي زردشتي (قمي، 28، 89؛ بيروني، 238؛
اعتمادالسلطنه، مرآه، 546؛ سيفي، 15، 18، 89؛ قريب، 24)، مي‎توان احتمال داد که
پذيرش و گسترش اسلام در اين سرزمين به کندي صورت گرفته باشد، ولي به نظر مي‎رسد که
از همان آغازِ گسترش اسلام در ناحية وره، احتمالاً به علت مجاورت و ارتباط با قم،
تشيع بدان‎جا راه يافته باشد، زيرا آشتيان پيوسته از سرزمينهاي شيعه‎نشين به شمار
مي‎آمده است (راوندي، 395؛ مستوفي، 75، 76). در 189ق/805م، به فرمان هارون‎الرشيد،
وره و رستاقهاي مجاور، همراه با قم از اصفهان جدا گرديد (قمي، 28-31). يعقوبي نيز
قم و مضافات آن (مشتمل بر دوازده رستاق و از آن ميان وره) را جدا از اصفهان و ديگر
بلاد آورده است (صص 49، 51). ابن‎فقيه (د 290ق/903م) در گفتگو از بخشهاي قم که جدا
از اصفهان بدان پرداخته، سختي از وره به ميان نياورده، ولي نام برخي از رساتيق
مجاور آشتيان چون فراهان را جزء 24 رستاق همدان ذکر کرده است (صص 66، 98-100). از
زمان تأليف تاريخ قم (378ق/988م) تا روزگار قاجار (1193-1344ق/1779-1925م) ديگر به
ندرت نامي از وره يا آشتيان در کتب تاريخي و جغرافيايي به ميان آمده (سيفي، 19-32)
ولي در برخي از متون از رساتيق مجاور وره خاصه تفرش (طبرش، طبرس)، فراهان و ساروق
سخن رفته است. در راحه‎الصدور (تأليف 599ق/1203م) از قم، کاشان، آبه، طبرش، فراهان
و مصلحگاه به عنوان نجاي باطنيان» و رافضيان نام برده شده است (ص 395). ياقوت از
ساروق واقع در ولايت فراهان ياد کرده و آن را از توابع همدان دانسته است (3/170).
مستوفي پس از گفت‎و‎گو در باب تفرش دربارة فراهان نوشته: «ولايتي است و درو ديههاي
معتبر بُوَد و ديه ساروق دارالملک‎آنجاست»؛ سپس راجع به نمکزار فراهان مي‎افزايد:
«در آن ولايت بحيره‎اي است که آن را مغول ناوور خوانند» (ص 75). از اين سخن مي‎توان
احتمال داد که مغولان به اين نواحي نيز راه يافته و بر اثر اقامت ممتد در پيرامون
اين نمکزار آن را به اين نام خوانده‎اند. امين‎احمد رازي پس از توصيف تفرش، بي‎آنکه
بگويد جزء کدام ولايت است، دربارة فراهان نوشته: «ولايتي آبادان است و در زمان سابق
از مثوبات ]مضافات[ قم بوده، الحال سر خود است» (2/488، 490). از اين عبارات
نمي‎توان چيزي در باب وره دريافت. در کتاب خلاصه‎البلدان که باب چهارم آن «در ذکر
احوال دارالمؤمنين قم» است (و اين باب هم بيشتر گزيده و تلخيص شدة تاريخ قم است)،
ذکري از اشتجان يا آشتيان در ميان نيست و ذيل «رستاق وره و اروندجرد» نيز نام
هيچ‎يک از ديه‎هاي وره نيامده است (حسيني قمي، 202-211). پيش از آنکه سلطان‎آباد
(عراق يا اراک فعلي) در روزگار فتحعلي‎شاه قاجار توسط يوسف‎خان‎گرجي در 1240ق/1825م
بنا و آباد گردد، ناحية تفرش «در تحت حکومت قم بود و از کوهستان آن ولايت محسوب
مي‎شد» (سيفي، 33-35، به نقل از ميرزازين‎العابدين شيرازي، مقدمة ديوان سرخوش؛
معين، ذيل اراک). در سالهاي 1313-1317ق/1893-1899م آشتيان، تفرش، گرکان، فراهان و
سلطان‎آباد از اعمال حکومت عراق به شمار مي‎آمده است (افضل‎الملک، 298). نيامدن نام
وره، آشتيان و ديگر بهبهان اين شهرستان در اين مدت‎دراز در متون تاريخي و
جغرافيايي، مي‎تواند حاکي از عدم اهميت اين ناحيه باشد. در سالهاي حدود 1311ش
سلطان‎آباد و حومه، فراهان، کشزاز، سربند، آشتيان و گَرَکان و تفرش، رودبار،
بُزچَلّو و وَفس، شَراه و مشک‎آباد و لاخور از تقسيمات حکومتي عراق (اراک) بوده است
(کيهان، 2/386). در 1316ش که ايران به 10 استان تقسيم گرديد. سلطان‎آبادِ عراق با
شمول بر 4 بخش سربند، طَرخوران (مشتمل بر دهستانهاي آشتيان، تفرش، رودبار)،
فَرمَهين و کُميجان، شهرستان اراک را نشکيل داد (فرهنگ جغرافيايي ايران، 15). چندي
نيز بخش آشتيان با بخشهاي حومه، خلجستان و فراهان جزء شهرستان تفرش، از استان مرکزي
(به مرکزيت تهران) گرديد (معين، 5/393؛ سيفي، 45-46). در 8 اسفند 1356ش با تصويب
هيأت وزيران، اراک مرکز استان مرکزي گشت و بخشهاي آشتيان و خلجستان مشتمل بر
دهستانهاي آشتيان، دستگرد، راهجرد و قاهان به شهرستان آشتيان بدل گرديد. سرانجام با
تصويب شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران، در 22 دي 1358ش بخش خلجستان به مرکزيت
دستجرد غربي بجز دهستان راهجرد غربي از شهرستان آشتيان جدا شد و به شهرستان قم
الحاق گرديد و دهستان راهجرد غربي نيز به بخش مرکزي شهرستان آشتيان پيوست (سيفي،
46، 47، 76).
وضع امروزي: شهرستان اشتيان امروز با 1920کمـ 2 وسعت و 718‘20 نفر جمعيت (سرشماري
1365ش) مشتمل بر شهر آشتيان و بخش مرکزي مرکب از دهستان آشتيان (حومه) و دهستان
راهجرد غربي که بر روي هم 68 آبادي (34 ده، 21 مزرعة تابع، 9 مزرعة مستقل و 4 مکان
مستقل) را در بر مي‎گيرد (جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، هـ، 20 مکرر 1؛ دفتر تقسيمات
کشوري، 3؛ نيز نکـ آبادي). در اين آباديها 984‘3 خانوار در 873‘2 واحد مسکوني
(غالباً از خشت و چوب) سکونت دارند (جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، 2/20). زبان غالب
مردم فارسي و در برخي دهکده‎ها خلجي و ترکي است. در نواحي شمال شهرستان (آشتيان و
گرکان) علاوه بر فارسي، گويش آشتياني (معروف به بوربَشه يا بوربَستي) کمابيش رايج
است (کيا، يک؛ قريب 98؛ فرهنگ جغرافيايي ايران، 29، 159، 295؛ مغدم، 17، 122-128.
نيز نکـ آشتياني، گويش). مشهور است که منطقة آشتيان، گرکان و تفرش، خاصه شهر
آشتيان، از فرهنگ و آموزش و پرورش پيشرفته‎اي برخوردارند. اين شهرستان، امروز داراي
43 دبستان، 12 مدرسة راهنمايي، 2 دبيرستان، 23 کتابخانة عمومي و 34 مسجد و حسينيه
است. مذهب غالب مردم (احتمالاً جز اندکي نزديک به يک درصد) شيعة امامي است
(جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، 20-22؛ سيفي، 89، 133).
آمار ديگر امکانات خدماتي و رفاهي در آباديهاي اين شهرستان بدين شرح است: آب
لوله‎کشي در 10 آبادي، برق 21، پست (ادارة مرکزي، يک دفتر پست، 5 نمايندگي پست و 12
صندوق پستي)، يک مرکز تلفن خودکار شهري، 5 مرکز کارير تلفن بين شهري، يک بيمارستان
25 تختخوابي، 3 درمانگاه، يک آزمايشگاه، 5 داروخانه، 8 پزشک (7 پزشک عمومي و يک
دندان‎پزشک)، 45 حمام، 20 غسالخانه (آمارنامه، 24-26، 138، 143، 144؛ جهادسازندگي،
فرهنگ اجتماعي، 20-22؛ شناسنامة شهرهاي کشور، 2/جمـ).
وضع اقتصادي: درآمد مردم اين شهرستان به ترتيب اهميت از کشاورزي، دامداري و
صنايع‎دستي تأمين مي‎گردد:
الف ـ کشاورزي: از 27 رودخانه و مسيل اين شهرستان تنها يکي پيوسته داراي آب است. 26
رودخانة ديگر جز در هنگام بارندگيهاي شديد خشک است. آب کشاورزي آشتيان بيشتر از 163
قنات، 37 چشمة دايمي، 18 چشمة فصلي، 9 چاه نيمه عميق و 10 چاه دستي فراهم مي‎شود
(جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 20 مکرر 4). آمارهاي موجود از زمينهاي زير کشت و
فرآورده‎هاي کشاورزي آشکارا نشان مي‎دهد که منابع آب شهرستان نسبت به زمينهاي زير
کشت بسيار اندک است، زيرا بخش بزرگي از فرآورده‎هاي اصلي کشاورزي اين شهرستان به
شيوة کشت ديم به دست مي‎آيد: گندم 375 هکتار آبي، 321‘25 ]؟[ هکتار ديم، جو 295
هکتار ديم (جهدسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 20 مکرر 2، 3). وسعت زمينهاي زير کشت اين 3
فرآوردة اصلي و ميزان برداشت آنها در 1363ش چنين گزارش شده است: گندم 400 هکتار آبي
(440 تن)، 000‘11 هکتار ديم (400‘4 تن)، جو 500 هکتار آبي (650 تن)، 800‘6 هکتار
ديم (584‘2 تن)، حبوبات 8 هکتار آبي، 100‘2 هکتار ديم، بر روي هم 218 تن (آمارنامه،
78-94؛ آمارنامة کشاورزي، 237-241). چند نوع فرآوردة ديگر فقط با شيوة کشت آبي به
دست مي‎آيد: نباتات علوفه‎اي 675 هکتار (222‘4 تن)، سيب‎زميني 53 هکتار، پياز 11
هکتار، پنبه 10 هکتار، پنج محصول مهم ديگر اين شهرستان به ترتيب ميزان زمينهاي زير
کشت اينهاست: 1. نباتات جاليزي، 2. انگور، 3. گوجه‎فرنگي، 4. سيب درختي، 5. بادام.
آمار ماشينهاي کشاورزي نشان مي‎دهد که هنوز کشاورزي در اين شهرستان کمابيش به شيوة
گذشته انجام مي‎گيرد: تراکتور 123، موتور پمپ 13، کمباين 7، تيلر 1 (جهدسازندگي،
فرهنگ اقتصادي، 20 مکرر 2، 4؛ آمارنامه، 78-94).
ب ـ دامداري: جز دو مرغداري صنعتي در شهرستان آشتيان، نگهداري و پرورش دام همچنان
به شيوة کهن جريان دارد و بيشتر از چراگاههاي طبيعي استفاده مي‎شود. از آنجا که
دامنه‎هاي جنوبي کوه کلاهه در سطوح مختلفي از ارتفاع قرار گرفته، چراگاههاي اين
دامنه‎ها از نظر درجة حرارت با يکديگر اختلاف دارد و به همين علت اين مراتع به
تدريج از جنوب به شمال براي چراي دامها آماده مي‎گردد؛ يعني هنگامي که دامها در
چراگاههاي جنوبي‎تر مي‎چرند چراگاههاي شمالي‎تر هنوز پوشيده از برف است. اين ويژگي
موقعيتي ممتاز براي دامداران فراهم آورده است. از اين ميان دشت بلند «همواه‎بان» در
جنوب کوه کلاهه باز ارتفاع تقريبي 700‘2 متر از سطح دريا و چشمه‎هاي متعدد و
چمنزارهايش مرتعي بسيار مناسب براي دامداري است. آمار دامهاي عمدة اين شهرستان بدين
شرح است: گاو و گوساله 183‘2 سر، گوسفند و بره 100‘70 سر، بز و بزغاله 405‘32 سر
(قريب، 22: جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 20 مکرر 5).
ج ـ صنايع دستي: صنعت قالي‎بافي (با 32 کارگاه) در آباديهاي آشتيان بيش از ديگر
کارهاي دستي رواج دارد. بافندگي الياف (7 کارگاه)، زيلو و جاجيم (3 کارگاه) و
گليم‎بافي (2 کارگاه) از ديگر صنايع اين ناحيه است (جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 20
مکرر 5).
د ـ مبادلات اقتصادي و راههاي ارتباطي: هرچند فروشگاهها و کارگاههايي کوچک در برخي
از آباديها ايجاد گرديده است، اما هنوز نيازمنديهاي مردم شهرستان مرتفع نمي‎گردد و
اهالي ناگزير از ارتباط با شهرها و مراکز بخشها هستند. 42 آبادي از 68 آبادي اين
شهرسان با شهر آشتيان، 9 آبادي با اراک، 8 آبادي با قم، و چند آبادي ديگر با راهجرد
و سلفچگان ارتباط دارند. بر روي هم 189 کمـ راه آسفالته، شوسه، خاکي، جيپ‎رو
(روستايي) اين آباديها را به هم مي‎پيوندد: 32 آبادي از طريق راه آسفالته، 23 آبادي
با راه خاکي و 9 آبادي با راه جيپ‎رو. راه اصلي دو خطه 20 کمـ، راه درجه يک آسفالته
45 کمـ، راه شوسه 22 کمـ و راه روستايي 102 کمـ (آمارنامه، 147؛ جهادسازندگي، فرهنگ
اجتماعي، 20-22).

مآخذ: ابن‎اثير، عزالدين، الکامل، بيروت، دارصادر، 1402ق/1982م، 3/18-24؛ ابن‎حوقل،
ابوالقاسم محمد، صوره‎الارض، بيروت، منشورات دارمکتبه‎الحياه، 1979م، صص 304-317؛
ابن‎فقيه، احمد، مختصرالبلدان (بخش مربوط به ايران)، ترجمة ح. مسعود، تهران، بنياد
فرهنگ ايران، 1349ش، صص 66، 77، 98، 100؛ ابوالفداء، اسماعيل، تقويم‎البلدان، به
کوشش رنو و دوسلان، پاريس، 1840م، صص 408، 410؛ ادارة جغرافيايي ستاد ارتش، فرهنگ
جغرافيايي ايران، «نقشة شهرستانهاي قم و محلات»، تهران، سازمان جغرافيايي کشور،
1335ش، ضميمة؛ ادارة کل آمار و اطلاعات کشاورزي، آمارنامة کشاورزي، تهران، وزارت
کشاورزي، 1363ش، شمـ 35، صص 237-241؛ اصطخري، ابواسحق‎ابراهيم، مسالک و ممالک، به
کوشش ايرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش، صص 161، 164؛
اعتمادالسلطنه، محمدحسن‎خان، صدرالتواريخ، به کوشش محمدمشيري، تهران، روزبهان،
1357ش، صص 282، 284، 286؛ همو، مرآه‎البلادان، به کوشش پرتو نوري علاء و محمدعلي
يپانلو، تهران، اسفار، 1364ش، صص 544-546؛ افضل‎الملک، غلامحسين، افضل‎التواريخ، به
کوشش منصورة اتحاديه و سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361ش، صص 298،
299؛ همو، «کتابچة تفصيل و حالات دارالايمان قم». راهنماي جغرافياي تاريخي قم، به
کوشش حسين مدرسي‎طباطبايي، قم، حکمت، 1355ش، 1/79-83؛ بکران، محمدبن‎نجيب،
جهان‎نامه، به کوشش محمدامين رياحي، تهران، ابن‎سينا، 1342ش، صص 56-57؛ بلاذري،
احمدبن‎يحيي، فتوح‎البلدان، به کوشش رضوان‎محمد رضوان، بيروت، دارالکتاب‎العلميه،
1398ق/1978م، صص 306، 308؛ بيروني، ابوريحان، التفهيم، به کوشش جلال همايي، تهران،
انجمن آثار ملي، 1353ش، ص 238؛ جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي دهات و مزارع استان
مرکزي، تهران، 1363ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوري، 1362ش، صص
139، 142؛ حسيني قمي، صفي‎الدين محمد، خلاصه‎البلدان، به کوشش حسين مدرسي‎طباطبايي،
قم، 1396ق، صص 202-211؛ خورموجي، محمدجعفر، حقايق‎الاخبار ناصري، به کوشش حسين
خديوجم، تهران، نشر ني، 1363ش، صص 229، 238، 241؛ دانشنامة ايران و اسلام؛ دفتر
تقسيمات کشوري. تهران، وزارت کشور، 1365ش، ص 3؛ دولت‎آبادي، يحيي، حيات يحيي،
تهران، فردوسي، 1362ش، 2/7، 16، 30؛ دهگان، ابراهيم، تاريخ اراک، فرهنگ اراک،
1329ش، صص 11-14، 142-144؛ همو، گزارشنامه، اراک، 1342ش، ص 63؛ رازي، امين‎احمد،
هفت‎اقليم، به کوشش جواد فاضل، تهران، علمي، 1340ش، 2/488، 490؛ راوندي، محمد،
راحه‎الصدور، به کوشش محمداقبال، ليدن، 1921م، ص 395؛ سازمان برنامه و بودجة استان
مرکزي، آمارنامه، تهران، 1364ش، جمـ ؛ سازمان جغرافيايي کشور، نقشة عمليات مشترک
(زميني)، قطعة قم (N139.6)، تهران، 1335ش؛ سديدالسلطنه، محمدعلي، سفرنامه، به کوشش
احمد اقتداري، تهران، بِهْنشر، 1362ش، ص 304؛ سيفي‎فمي تفرشي، مرتضي، سيري کوتاه در
جغرافياي تاريخي تفرش و آشتيان، تهران، اميرکبير، 1361ش. جمـ ؛ شيرواني،
زين‎العابدين، حدائق‎السياحه، سازمان چاپ دانشگاه، 1348ش، ص 56؛ همو،
بستان‎السياحه، تهران، 1315ق، صص 41، 42؛ عربگل، مسيب، «سيري کوتاه در جغرافياي
تاريخي تفرش و آشتيان»، آينده، س 11، شمـ 8 (آبان 1364ش)، ص 596؛ فرهنگ جغرافيايي
ايران، (استان يکم)، تهران، سازمان جغرافيايي کشور، 1328-1333ش، 2/15، 29، 159،
295، فرهنگ فارسي (ذيل، آشتيان، آشتياني، اراک، اقبال، تفرش)؛ فووريه، ژان، سه سال
در دربار اسران، ترجمة عباس اقبال، به کوشش همايون شهيدي، تهران، دنياي کتاب، صص
389، 390؛ قريب، عبدالکريم، گرکان، تهران، 1363ش، جمـ ؛ قمي، حسن‎بن‎محمد، تاريخ
قم، ترجمة حسن‎بن‎علي قمي، به کوشش جلال‎الدين طهراني، تهران، توس، 1361ش، جمـ ؛
کسروي، احمد، کاروند، به کوشش يحيي‎ذکاء، تهران، جيبي، 1356ش، ص 304؛ کيا، صادق،
گويش آشتيان، دانشگاه تهران، 1335ش، صص يک، دو؛ کيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران،
تهران، ابن‎سينا، 1311ش، 2/386؛ لسترنج، گاي، سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمة محمود
عرفان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1337ش، ص 200؛ مرکز آمار ايران، شناسنامة
شهرهاي کشور، استان مرکزي، تهران، 1365ش، ج 2 جمـ ؛ همان، سرشماري عمومي نفوس و
مسکن، نتايج مقدماتي کل کشور، 1365ش، 4؛ مستوفي، حمدالله، نزهه‎القلوب، به کوشش
محمددبير سياقي، تهران، طهوري، 1336ش، صص 51، 73، 75، 76؛ مُقدم، مَهمد گويشهاي
وَفْس و آشتيان و نفرش، ايران کوده، تهران، انجمن ايرانويچ، 1318، يزدگردي، شمـ 11،
صص 17، 122-128؛ مقدسي، محمدبن‎احمد، احسن‎التقاسيم، به کوشش ميخائيل‎يان دخويه،
ليدن، 1906م، ص 384؛ ناصرالدين‎شاه، سفرنامة عتبات، به کوشش ايرج افشار، تهران،
فردوسي، 1363ش، صص 195-196؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله، معجم‎البلدان، بيروت،
داراحياءالتراث‎العربي، 1979م، 2/99؛ يعقوبي، ابن‎واضح، البلدان، ترجمة محمدابراهيم
آيتي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش، صص 49، 50.
هادي عالم‎زاده

 





/ 415