شماره مقاله:225
آشْتياني، اسماعيل (1310ق-1349ش/1892-1970م)، نگارگر، شاعر و اديب معاصر ايراني، در
يک خانوادة روحاني در تهران زاده شد. پدر او شيخمرتضي و نيايش ميرزاحسن آشتياني از
مبارزان نام اور جنبش تنباکو بود. وي آموزش خود را در مدرسههاي اسلام و دارالفنون
به انجام رسانيد. دلبستگي به نگارگري و استعداد در آن، از کودکي در وي آشکار گرديد.
نخستين کارهاي او نسخهبرداري از نگارههاي شاهنامة فردوسي بود که بر هرچه در دسترس
قرار ميگرفت، ترسيم ميکرد (بنياحمد، 27-28). استادان نقاشي او در دارالفنون
مصوّرالممالک ذوالفقاري، ميرزاحاجآقانقتشباشي و شيخالمشايخ بودند. آشتياني در
جستوجوي هدفي والاتر بود و سرانجام آن را در «مدرسة صنايع مستظرفه» يافت که در
1329ق/1911م به سرپرستي کمالالملک بنياد نهاده شده بود. کمالالملک پس از ديدن
نمونة کارهاي او، آموزش وي را نپذيرفت، امّا آن را مشروط بدان کرد که آشتياني «تا
پايان دورة مدرسه فقط هنر نقاشي را راه و طريق خود بداند» (يادي از استاد). اسماعيل
اين شرط را پذيرفت و به آن مدرسه راه يافت؛ اما پيوستن به عالم هنر براي وي آسان
نبود. چون او در يک خاندان روحانيزاده شده بود، انتخاب نگارگري و پيوستن به جرگة
هنرمندان گونهاي سنتشکني به شمار ميآمد، از اينرو با مخالفتهاي سخت روبهرو
گرديد تا جايي که به گفتة خودش ورود به مدرسه امري «غيرممکن» مينمود (ميزبان، 16).
بروز استعداد در خور توجه و پايداري او در رسيدن به هدف. سبب کاهش مخالفتها شد و او
سرانجام به عالم هنر پيوست. پشتکار و دلبستگي و توانايي آشتياني در فراگيري به
پايهاي بود که توانست دورة پنج سالة مدرسه را در 3 سال به پايان برد و شاگرد اول
مدرسه شود.
کمالالملک که در آشتياني افزون بر توانايي هنري، نيکانديشي و راست رَوي را ديده
او راهرو راستين مکتب خود يافته بود، وي را به معلمي مدرسه برگزيد. ظاهراً در همين
زمان آشتياني برآن شد که تحصيلات خود را در رشتة ديگري جز نگارنگري ادامه دهد. در
نامهاي که در اين هنگام به استاد خود کمالالملک نوشت، از وي اجازه خواست که مدرسة
صنايع مستظرفه را رها سازد، امّا کمالالملک در ديداري که با او داشت، وي را از اين
کار بازداشت. آشتياني که به استاد خويش به ديدة مراد مينگريست، ماندن در کنار او
را از ادامة تحصيل برتر شمرد و اندکي پس از آن به معاونت مدرسه برگزيده شد
(1335ق/1916م). پس از بازنشستگي کمالالملک، آشتياني در 1307ش به رياست مدرسه
انتخاب گرديد. در سالهاي مديريت او آموزش درسهاي تازهاي چون مينياتورسازي، تذهيب،
کالبدشناسي، تاريخ هنر، رياضيات و قواعد مناظر و مرايا به درسهاي مدرسه افزوده
گرديد و کتابخانهاي براي مدرسه بنياد نهاده شد.
مديريت او در مدرسة صنايع مستظرفه چندان به درازا نکشيد و او در 1309ش به اروپا سفر
کرد. در اين سفر که بيشتر به قصد بررسي و کسب تجربه انجام گرفت، به درخواست شرکت
فيلمبرداري «اوفا» در آلمان از برخي هنرپيشگان معروف آن شرکت تک چهرههايي تهيّه
کرد که بسيار مورد توجّه قرار گرفت و به او پيشنهاد استخدام در آن شرکت و ماندن
هميشگي در آلمان شد. آشتياني نپذيرفت و به ايران بازآمد. پس از بازگشت به تهران، در
مدرسة دارالفنون، دانشکدة ادبيات و دانشسراي عالي به تدريس پرداخت. خدمات آشتياني
در مديريت مدرسة صنايع مستظرفه و استادي دارالفنون و دانشسراي عالي و کوششهاي او در
ترويج فرهنگ و هنر، سبب گرديد که در 1325ش از سوي شوراي عالي فرهنگ به او عنوان
دکتراي افتخاري و نشان درجة اول هنر داده شود. وي در 1326ش به استادي دانشکدة فنّي
برگزيده شد. در 1328ش با آنکه بيش از 57 سال نداشت، به سبب خستگي جسمي و روحي به
درخواست خود بازنشسته شد؛ اما کوشش هنري و فرهنگي وي پايان نپذيرفت و عضويت او در
شوراي عالي فرهنگ و هنرهاي زيبا و انجمن ادبي فرهنگستان ادامه يافت.
وي در اين دوره در کارگاه شخصي خود به پديد آوردن آثار تازه پرداخت. تابلوهاي تک
چهرة خودِ وي، نامهنويس، بهلول در خواب، پرندههاي تيرخورده، نوازندة آکوردئون و
جز آن، از اين آثار بود. آشتياني در نگارگري پيرو مکتب کمالالملک يعني طبيعتگرا
بود و بيشتر آثار خود را مستقيماً از روي طبيعت نقاشي ميکرد. گرچه بيشتر تابلوهاي
او رنگ روغني است، اما در کار آبرنگ و سياه قلم نيز توانا بود. دقّتِ ديدِ هنري،
قدرت طراحي، رنگگذاري متناسب و بکار گرفتن ذوق شاعرانه از ويژگيهاي نگارگري اوست.
برجستهترين کارهاي او رؤياي حافظ، قهوهخانة سر راه، تک چهرههاي خود وي و
نامهنويس است. تأثير کمالالملک بر آشتياني چنان بود که وي گاه در انتخاب موضوع
تابلوها از او پيروي ميکرد و از دريچة چشم او به جهان نگريست. همانندي ديدگاه
موضوع تابلوهاي فالگير و ميرزاهادي خوشنويسِ کمالالملک را با تابلوهاي قهوهخانه و
نامهنويسِ آشتياني نميتوان اتّفاقي دانست. شمار تابلوهاي آشتياني به يک صد ميرسد
که بخشي از آنها به وسيلة خود وي به کتابخانة مجلس شوراي ملي واگذار گرديده است و
شماري در موزهها و مجموعههاي خصوصي و نزد خانوادة او نگاهداري ميشود.
آثار وي در دوران زندگي و پس از درگذشت او در چندين نمايشگاه به تماشا گذاشته شده
است. از آن ميان ميتوان اينها را نام برد: نمايشگاه هنرهاي زيباي ايران به کوشش
انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي (16 بهمن 1324ش تا 10 فروردين 1325ش)، نمايشگاه
آثار آشتياني در انجمن ايران و امريکا (آبان 1333ش و اسفند 1349ش)، نمايشگاه آثار
نقاشان ايراني در باشگاه مهرگان (آبان 1333ش) و نمايشگاه آثار نقاشان نخبة معاصر
ايران در مجلس شوراي ملي (اسفند 1351ش).
آشتياني شعر نيز ميسرود و «شعله» تخلّص ميکرد. ديوان اشعار او به چاپ رسيده است.
آثار او عبارت است از: سفرنامة اروپا، اختراع الفبايي بر مبناي حروف فارسي براي
اصلاح خط، مناظر و مرايا، ادعية قرآن يا احسنالأدعيه، تصحيح ديوانهاي منوچهري
دامغاني و اميرخسرو دهلوي، نماز در اسلام، منتخبات رباعيّات خيّام، ترانههاي
باباطاهر، صائب، حافظ و شرح حال و تاريخ حيات کمالالملک. واپسين اثر نقّاشي او تک
چهرة همسرش است که ناتمام مانده. آشتياني در 10 ارديبهشت 1349ش در تهران درگذشت.
مآخذ: آشتياني، اسماعيل، «شرح حال و تاريخ حيات کمالالملک»، هنر و مردم، شمـ 7
(ارديبهشت 1342ش)، صص 8-19؛ «آشتياني»، هنر و مردم، شمـ 94 (مرداد 1349ش)، صص 6-12؛
بنياحمد، حسين، «نقاشان پهلوان»، اطلاعات ماهانه، س 8، شمـ 5 (1344ش)، ص 29؛
«پيوستگان به خاموشي»، فرهنگ و زندگي، س 1، شمـ 2 (خرداد 1349ش)، ص 264؛ «در
نمايشگاههاي نقاشي»، سخن، س 20، شمـ 9-10 (اسفند 1349ش)، ص 957؛ سادات ناصري، حسن،
سرآمدان فرهنگ و تاريخ ايران، تهران، شوراي عالي فرهنگ و هنر، 1353ش، صص 16، 17؛
سپهرم، مسعود، تاريخ برگزيدگان، تهران، زوّار، 1341، صص 501-503؛ سيّاح، فاطمه،
«نظري به نمايشگاه هنرهاي زيباي ايران»، پيامنو، س 2، شمـ 10 (مرداد 1325ش)، صص
1-15؛ مکتب کمالالملک، تهران، نشر آبگينه، 1364ش، صص 15، 16؛ ميزبان، جلال
«گفتوگويي با استاد اسماعيل آشتياني»، اميد ايران، شمـ 810 (نوروز 1349ش)، ص 17؛
«نمايشگاه نقشي مجلس و خاطرهاي از استاد آشتياني»، وحيد، س 10، شمـ 6 (فروردين ـ
ارديبهشت 1351ش)، صص 109، 110؛ «نمايشگاه هنرهاي زيباي ايران»، سخن، س 2، شمـ 1
(فروردين 1325ش)، صص 24-31؛ «نمونههايي از ذوق و هنر ايراني در دو نمايشگاه»،
اطلاعات ماهانه، شمـ 80 (آذر 1333ش)، صص 26، 27؛ يادي از استاداسماعيل آشتياني،
تهران، 1349ش، جمـ .
محمدحسن سمسار