شماره مقاله:226
آشْتياني، حاجي ميرزامحمّدحسن (1248-1319ق/1832-1901م)، از فقهاي بزرگ و برجستة
شيعة امامي، در آشتيان زاده شد. سه ساله بود که پدرش درگذشت. پس از آموزش خواندن و
نوشتن، در 13 سالگي به بروجرد رفت و مدت 4 سال در آن شهر به تحصيل ادبيّات پرداخت.
آنگاه به نجف رفت و در نزد عالمان آنجا تلمذ کرد. وي به زودي چنان در تحصيل پيش رفت
که از خاصّان درس شيخمرتضي انصاري (1214-1281ق/1799-1864م) به شمار آمد. آشتياني
پس از وفات شيخ، به تهران آمد (1282ق/1865م). وي نخستين فقيهي بود که تحقيقات و
انديشههاي تازة شيخانصاري را بهويژه در فنّ اصول، در تهران نشر داد و به همين
سبب طالبان علم از هرگوشه به سوي او روي آوردند. در تهران مسؤوليّت رهبري روحاني به
دوش وي افتاد و او بر ديگر فقها تفوّق يافت. او را به حُسن تقرير و لطف تعبير
ستودهاند.
در رجب 1307ق/فورية 1890م که ناصرالدّينشاه (1247-1313ق/1831-1895م) امتياز انحصار
خريد و فروش توتون و تنباکو را به يک شرکت انگليسي داد، ميرزاحسن همراه علماي معتبر
ديگر به مخالفت برخاست. وي با شاه و صدراعظم گفتوگو کرد و زيانهاي ناشي از اعطاي
امتياز را برشمرد، امّا آنان براي شنيدن چنين سخناني گوش شنوا نداشتند. پس مخالفت
ادامه يافت و کار به صدور حکم تحريم استعمال توتون و تنباکو از طرف ميرزاي شيرازي
کشيد (ربيعالثاني 1309ق/نوامبر 1891م). آشتياني حکم ميرزا را در ميان مردم منتشر
ساخت و در تشويق آنان به مخالفت با دخالت کافران در کارهاي مسلمانان، تلاش فراوان
به کار برد. چون کار پايداري بالا گرفت، شاهنامهاي به آشتياني نوشت و به خشونت از
او خواست که براي لغو حکم تحريم ميرزاي شيرازي اقدام کند. آشتياني در پاسخي که براي
شاه فرستاد، به زيرکي به او فهماند که اين کار از او ساخته نيست و حکم ميرزاي
شيرازي، تا زماني که امتياز به کلي لغو نشود، به قوت خود باقي خواهد ماند؛ و نيز
شاه را متوجه کرد که مردم از دخالت بيگانگان در امور کشور، منزجر شدهاند.
ناصرالدينشاه نخست از درِ ملايمت درآمد، اما کمي بعد به خشونت گراييد و از آشتياني
خواست که ميان خروج از تهران و کشيدن علني قليان، يکي را برگزيند و او خروج از
تهران را برگزيد. همة علماي بزرگ تهران خود را آماده ساختند تا همراه آشتياني
پايتخت را ترک کنند. مردم آگاه شدند و شوريدند و به کاخ سلطنتي حمله بردند که
درنتيجه 30 تن از آنان کشته و زخمي شدند؛ اما توانستند از خروج آشتياني از شهر
جلوگيري کنند. سرانجام ناصرالدينشاه تسليم شد و امتياز لغو گرديد.
آشتياني در 1311ق/1893م به سفر حج رفت. به سامره نيز سفر کرد و ميرزاي شيرازي و
طلاب سامره از او به گرمي استقبال کردند. وي در 28 جماديالاولي 1319ق/سپتامبر
1901م در تهران وفات يافت و در آرامگاه شيخجعفر شوشتري در نجف دفن گرديد. پس از او
فرزندش شيخمرتضي آشتياني که او نيز فقيهي بزرگوار بود، مرجعيت روحاني يافت. از
فرزندان ديگر او ميتوان شيخمصطفي آشتياني ملقب به «افتخارالعلماء» (مقـ
1327ق/1909م) و حاجميرزاهاشم آشتياني (د 1328ق/1910م) نمايندة دورههاي سوم، پنجم،
ششم، هفتم و هشتم مجلس شورا را نام برد. از تأليفات اوست:
1. بحرالفوائدفيشرحالفرائد، که از بهترين حواشي بر رسائل شيخانصاري به شمار
ميرود؛ 2. مباحثالالفاظ، از تقريرات شيخانصاري که نسخةخطّي آن گم شده است؛ 3.
کتابالخِلَلفيالفقه؛ 4. کتابالقضاء؛ 5. کتابالوقف و احياءالمواتوالاجاره؛ 6.
ازاحهالشکوکعنحکماللباسالمشکوک؛ 7. رسالهفيالحرج؛ 8.
رسالهفياوانيالذَّهبوالفضّه.
مآخذ: آدميت، فريدون، شورش بر امتياز نامة رژي، تهران، پيام، 1360ش، صص 137 به بعد؛
آقابزرگ، طبقاتاعلامالشيعهفيالقرنالرابععشر، مشهد، دارالمرتضي،
1404ق،1/389-390؛ امين، محسن، اعيانالشيعه، بيروت، دارالتعارف، 1403ق، 5/37؛
بامداد، مهدي، تاريخ رجال ايران، تهران، زوار، 1347-1353ش، 1/316؛ تيموري، ابراهيم،
تحريم تنباکو، تهران، جيبي، 1361ش، صص 83-151؛ دانشنامة ايران و اسلام؛ کحاله،
عمررضا، معجمالمؤلفين، بيروت، داراحياءالتراثالعربي، 5/186؛ مدرّس محمدعلي،
ريحانهالادب، تبريز، 1346ش، 1/49.
محمدعلي مولوي