دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آصف خان، ابوالحسنجلد: 1نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:240
















آصِفْ خان، ابوالحسن فرزند اعتمادالدوله غياث‎بيگ و برادر بزرگ‎تر نور جهان همسر
جهانگير (د 1051ق/1641م)، از درباريان قدرتمند و متنفذ روزگار پادشاهي جهانگير (د
1037ق/1628م) و پسرش شاهجهان (د 1069ق/1659م). آصِفْ‎خان از خانواده‎اي ثروتمند و
با نفوذ بود. پدرش غياث‎بيگ تهراني در 1014ق/1605م از جهانگير لقب اعتمادالدوله
گرفت و ازدواج دختر او، خواهر ابوالحسن‎آصف‎خان ـ نور جهان ـ با جهانگير در
1020ق/1611م، قدرت و نفوذ خانواده‎اش را افزوني بخشيد. در همين زمان دختر ابوالحسن
خان، ارجمند بانو ممتاز محل (د 1040ق/1630م)، با شاهزاده خرّم، وليعهد جهانگير
(شاهجهان)، ازدواج کرد و در پي آن ابوالحسن‎خان نخست لقب اعتقادخان و مقام
«خانْساماني» گرفت و سپس در 1023ق/1614م عنوان «آصف خان» و منصب ششهزاري به او داده
شد (صمصام‎الدوله، 1/152).
در دوران سلطنت جهانگير، قدرت واقعي ميان آصف‎خان و خواهرش نور جهان تقسيم شده بود،
اما بر سر جانشيني جهانگير ميان وي و بَيْگُمِ جاه‎طلب و قدرتمند اختلاف نظر پيدا
شد (1031ق/1622م) و سعايت اطرافيان بدان دامن مي‎زد (خافي خان، 332). در اين منازعه
آصف‎خان جانب شاهزاده خرم (شاهجهان)، پسر جهانگير و داماد خود را گرفت و بيگم نور
جهان به سلطنت شهريار، پسر کوچک‎تر جهانگير که دامادش (شوهر دختر او از شوهر اولش)
بود تمايل داشت، اما اين رقابت تا زمان مرگ جهانگير به مرحلة حاد و دشمنيِ علني
منجر نشد. آصف‎خان در 1025ق/1616م به سرپرستي شاهزاده خسرو، بزرگترين پسر و فرزندِ
مغضوب جهانگير که همان سال از زندان پدر آزاد شده بود، منصوب شد و در 1031ق/1622م
استانداري بنگاله به او محوبل گرديد. در 1035ق/1625م فرماندهي سپاه جهانگير را در
نبرد با مهابت خان، بر کنارة رود بْهَتْ، به عهده گرفت. اين ماجرا که ذکر آن در
کتابهاي تاريخي اين دوره به تفصيل آمده است، در نتيجة بي‎تدبيري و تفتين آصف‎خان رخ
داد و به سبب سهل انگاري او به شکست لشکريانش و اسارت جهانگير انجاميد (جهانگير
گورکاني، 485-495؛ خافي خان، 360-373؛ صمصام‎الدوله، 1/153). پس از اين شکست، نور
جهان از اردوگاه گريخت و به برادر خود، آصف خان، پيوست و به رغم توصية شاهِ اسير،
همراه آصف‎خان از رود بهت گذشت و براي آزاد کردن جهانگير به مقابلة مهابت‎خان آمد،
ولي اين لشکرکشي هم به شکست انجاميد (29 جمادي‎الثاني 1036ق/8 مارس 1627م) و
آصف‎خان با پسر خود ابوطالب و 000‘250 سوار به قلعة اَتَک گريخت. بهروز، پسر مهابت
خان، به تعقيب وي پرداخت و پس از محاصرة قلعة اتک، آصف‎خان در اين واقعه کشته شدند
(خافي خان، 372). چندي بعد لشکريان جهانگير به چاره‎انديشي نور جهان، راجپو نهايي
را که مهابت‎خان در اطراف جايگاه جهانگير گماشته بود، غافلگير کرده، با درهم شکستن
پايداري آنان شاه را از اسارت بيرون آوردند. چون آصف خان، زندانيِ مهابت‎خان بود،
براي آنکه آسيبي به او نرسد، جهانگير و نور جهان با مهابت‎خان از در مسالمت درآمدند
و در نتيجه اصف‎خان نيز آزاد شد، ولي پسرش ابوطالب مدتي در اسارت درآمدند و درنتيجه
آصف‎خان نيز آزاد شد، ولي پسرش ابوطالب مدتي در اسارت باقي بود تا جهانگير
مهابت‎خان را از جانب خود آسوده خاطر ساخت و ابوطالب در پي آن خلاص گرديد (جهانگير
گورکاني، 497). پس از اين واقعه آصف‎خان به حکومت پنجاب و منصب والاي وکالت و منصب
هفت هزاري منصوب شد (جهانگير گورکاني، 498؛ صمصام‎الدوله، 153؛ خافي خان، 383). با
مرگ جهانگير، آصف‎خان با زبردستي و چالاکيِ تمام بر اوضاع مسلط شد و براي آنکه تا
رسيدن شاهزاده خرم (شاهجهان) از دَکَن، تخت شاهي خالي نماند، شاهزاده داوربخش نوة
جهانگير و پسر خسرو را بر تخت پادشاهي نشاند. اين شاهزادة نگون بخت که خود مي‎دانست
«گوسفند قرباني» است (صمصام‎الدوله، 154)، از قبول اين مقام سرباز زد. آصف‎خان وي
را با سوگند آسوده خاطر گرداند، اما او در باطن راه را براي حکومت شاهجهان هموار
ساخته بود. چون نور جهان مراسم تدفين جهاتگير را در لاهور به پايان رساند، اصف‎خان
با زيرکي ارتباط او را با امرا قطع و دست او را از توطئه‎هاي درباري و دخالت در
امور کوتاه کرد (جهانگير گورکاني، 510؛ فدايي، 461). آنگاه سپاه را براي مقابله با
شاهزاده شهريار که رقيب شاهجهان و مدعي سلطنت بود، آماده ساخت و در کنار لاهور
لشکري را که او با شتابزدگي گرد آورده بود، شکست داد. شهريار به قلعة ارک گريخت
(خافي‎خان، 390)، اما در اين محل به محاصره افتاد و اسير شد. آصف‎خان به اشارة
شاهجهان قبل از رسيدن او به پايتخت، شهريار راکور کرد (جهانگير گورکاني، 511؛
صمصام‎الدوله، 155) و در 22 ربيع‎الثاني 1037ق/21 دسامبر 1627م داوربخش را دستگير
کرد و به نام شاهجهان خطبه خواند (جهانگير گورکاني. 514؛ صمصام‎الدوله، 156) و
سرانجام در جمادي‎الاول 1037ق/ژانوية 1628م (صمصام‎الدوله، 156؛ خافي‎خان، 394) هر
دو شاهزاده ـ داوربخش و شهريار ـ را به قتل رساند.
شاهجهان به پاس اين خدمات او را به «يمين‎الدوله آصف‎خان» ملقب ساخت و در مجاورت او
را «عمو» خطاب کرد و در 2 رجب 103ق/27 فورية 1628م منصب هشت هزاري و مقام وکالت و
مهر اوزک (مهر انگشتري شاه) را بدو تفويض کرد (صمصام‎الدوله، 1/156؛ عبدالحميد،
1/406) و در همين سال حکومت پنجاب و ميلتان به فرمان شاهجهان به نام منصوبان او
مسلم گرديد (خافي‎خان، 398).
در دوران سلطنت شاهجهان، آصف‎خان به اقتداري بيش از پيش دست يافت، گرچه گاهي
سعايتهاي اطرافيان کدورتهايي در روابط آن دو فراهم مي‎آورد (صمصام‎الدوله، 157). در
1040ق/1630م به به فرمان شاهجهان براي مقابله با شورش محمدعادلشاه به سوي قلعة
بيجاپور لشکر کشيد (خافي‎خان، 464؛ فدايي اصفهان، 453-483). عدلشاهية بيجاپور و قطب
شاهية گلکنده هر دو دولتهايي شيعي بودند که خود را وابسته به دربار شاهان صفوي
ايران مي‎دانستند و اين امر از موجبات تعارض آنان با حکومت دهلي شده بود. در جنگي
که در گرفت، محمد عادلشاه شکست خورد و در قلعة بيجاپور به محاصره درآمد. وي به قصد
دفع وقت و فرسوده کردن قواي آصف‎خان، پيامهاي صلح مي‎فرستاد و کساني را مأمور
مي‎کرد که با او از در سازش درآيند و اظهار همدستي کنند. سرانجام در 1041ق/1631م،
سپاه آصف‎خان چنان به تنگي آزوقه افتاد که ناگزير دست از محاصره برداشت و در راه
بازگشت به دهلي، به رغم قحطي شديد آن نواحي، به چپاول و غارت فراوان و تخريب مزارع
و آباديها پرداخت (خافي‎خان، 464-467؛ صمصام‎الدوله، 1/157؛ فدايي اصفهاني، 2/483).
پس از وفات مهابت‎خان در سال هشتم سلطنت شاه‎جهان (1044ق/1634م)، لقب خانخاني و
سپهسالاري نيز به آصف‎خان رسيد. آصف‎خان روز پنجشنبه 17 شعبان 1051ق/11 نوامبر
1641م به بيماري استسقاء در لاهور درگذشت و در کنار آرانگاه خواهرش نور جهان به خاک
سپرده شد. عبارت «زهي افسوس آصف‎خان» مادة تاريخ مرگ اوست (صمصام‎الدوله، 1/158؛
عبدالحميد، 1/257).
وي در دولتمداري و حکومت استعداد فراوان داشت و از ثروت سرشاري که اندوخته بود،
براي کسب قدرت و نفوذ سياسي بهره مي‎گرفت (عبدالحميد، 1/184، 186، 189، 193، 204،
230). در شاعري صاحب ذوق بود (صبا، 10) و خطي خوش داشت. در علوم عقلي حکمت اشراق و
مشاء دست داشت (صمصام‎الدوله، 1/158). با وجود مشاغل ديواني و حکومت فراوان، در
ادارة املاک وسيع خود محتاج پيشکار و محاسب نبود و خود به انتظام امور شخصي
مي‎پرداخت. وي به معماري توجه خاص داشت و ذوق هنري و اطلاع وي در اين زمينه در طرح
ريزي و ساختمان بسياري از بناهاي آن دوره آشکار است.

مآخذ: جهانگير گورکاني، نورالدين محمد، جهانگيرنامه (توزک جهانگيري)، به کوشش
محمدهاشم، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1359ش؛ خافي‎‎خان‎نظام‎الملکي، محمدهاشم،
منتخب‎اللباب، کلکته، کالج پرس، 1869م؛ صاعد شيرازي، نظام‎الدين احمدبن‎عبدالله،
حديقه‎السلاطين، به کوشش علي‎اصغر بلگرامي، حيدرآباد دکن، ادارة ادبيات اردو،
1961م، صص 73، 74، 118-122؛ صبا، محمدمظفر، تذکرة روز روشن، تهران، رازي، 1343ش؛
صمصام‎الدوله، شاه‎نوازخان، مآثرالامراء، کلکته، 1888م؛ فدايي اصفهاني، نصرالله،
داستان ترکتازان هند، بمبئي، 1310ق؛ قانع تتوي، ميرعلي شير، تحفه‎الکرام، به کوشش
سيدحسام‎الدين راشدي، حيدرآباد، انجمن ادبي سن، 1971م، ص 413؛ گنبو، محمدصالح،
شاهجهان‎نامه، 1966م، 1/162-163، 173-176؛ ملاعبدالحميد لاهوري، پادشاه‎نامه،
کلکته، 1867م.
بخش ادبيات

 





/ 415