شماره مقاله:256
آغاجاري، بخشي از شهرستان بهبهان (در استان خوزستان ايران)، با 850‘48 نفر جمعيت
(برآورد سال 1362ش/1984م، گروه جغرافياي دفتر تحقيقات، 23؛ فرهنگ جغرافيايي ايران،
6/17). آغاجاري در ميان ْ30 و َ40، و ْ31 عرض شمالي و ْ49 و َ35 و ْ49 و َ55 طول
شرقي (نقشة عمليات مشترک) واقع شده و محدود است از شمال به رودخانة مارون، از خاور
به بخش حومة بهبهان، از جنوب به هنديجان و از باختر به دهستان اسياب (از شهرستان
ماه شهر). نامش از آغاجَري (آقاجري)، نام عمومي چند تيره از ايلات ترک، فارس و
لُرکوه گيلويه، مأخوذ است که در اطراف بهبهان، زيدون، قلعة گلاب و 2 کنرة رودخانة
خيرآباد و مارون ساکنند و در گذشته براي قشلاق به اين ناحيه که نامي خاص نداشته
ميآمده و نام خود را به آن دادهاند. رشيدالدين فضلالله در وجه تسمية آنان نوشته:
«اين نام در قديمالايام نبوده، به وقت آنکه اقوام اوغوز بدين ممالک ]ماوراءالنهر و
ايران [آمدهاند. طايفهاي از ايشان که يورت در حدود بيشهها داشته بدين اسم اغاج
ايري موسوم گردانيدهاند، يعني مرد بيشه» (رشيدالدين، 35؛ نيز نکـ اقبال، 137-140؛
اقتداري، 400؛ نظري به مناطق نفت خيز، 34).
سيماي طبيعي: بخش آغاجاري از نظر طبيعي شامل 2 ناحية کوهستاني و جلگهاي است. 2
رشته کوه کم ارتفاع، عَرْبون و مُوَيْلحه، که به موازات يکديگر از شمال غربي به
جنوب شرقي کشيده شده، تقريباً سراسر اين بخش را پوشانده است. 2 نقطه از رشتة شمالي
تر، يعني کوه عربون، با 458 و 451 متر ارتفاع از سطح دريا، بلندترين نقاط بخش
اغاجاري است 0گروه جغرافياي دفتر تحقيقات، 23؛ نقشة عمليات مشترک). اين بخش آب و
هواي بسيار گرم و خشک و يکي از گرمترين نقاط ايران است؛ دما در تابستان گاه به 50
درجة سانتيگراد ميرسد (گروه جغرافياي دفتر تحقيقات، 23؛ فرهنگ جغرافيايي ايران،
6/18). بخش آغاجاري خود فاقد رودخانه، قنات و چاه آب است (جهادسازندگي، فرهنگ
اقتصادي، 4/72)؛ آب مصرفي آن از رودخانة مارون تأمين ميشود؛ بدين گونه که آب با
لوله از روستاي سرجولکي، واقع در کنارة مارون، به مخازن واقع در سربند برده ميشود
و از آنجا پس از تصفيه، به وسيلة شبکة لولهکشي، در مرکز بخش و ديگر آباديها توزيع
ميگردد (عمليات شرکت اکتشاف، نمودار 6؛ نقشة عمليات مشترک).
پيشينة تاريخي: بخش آغاجاري تا 1305ش جز در ايامي از سال که ايل آغاجاري براي قشلاق
بدان جا ميآمدند. آبادي و سکنه، و نيز نامي خاص نداشت. اين بينامي، پژوهش در
پيشينة تاريخي آن را دشوار ميسازد بهويژه که تقسيمات تازة کشوري که بارها در
سالهاي نزديک به روزگار ما دگرگون گرديده، مرزهاي مذکور در مآخذ کهن را برهم زده و
تطبيق حدود فرمانداريها، شهرستانها و بخشهاي کنوني را با مناطق شناخته شدة قديم
دشوارتر ساخته است. از اين روي، از پژوهشهايي هم که دربارة جغرافياي تاريخي اين
نواحي انجام گرفته، نکتهاي که کاملاً روشنگر وضع گذشتة ناحية آغاجاري فعلي باشد،
به دست نميآيد (اقتداري، فصل 6 و 7؛ امام شوشتري، جمـ). با توجه به اينکه بخش
آغاجاري قمتي از ناحية بزرگتري است که ميان 2 رود طاب (= تاب که کردستان، ماران يا
مارون نيز ناميده ميشود و به جراحي ميپيوندد) در شمال و رود زهره (متشکل از رود
خيرآباد و شوس عرب) در جنوب واقع است (نقشة عمليات مشترک؛ اقتداري. 898). شايد
بتوان حدس زد که بخش آغاجاري در درازاي تاريخ گاه جزء بهبهان (از پارس) بوده است و
گاه جزء رامهرمز (از خوزستان). ولايت بهبهان که در روزگار پيشين به نام حاکمنشين
آن «اَبَزْقُباد» (بِه از آمِد قباد)، «قبادخُره، اَرَّگان» (اَرَّجان، اَرَّغان)
نانيده ميشد، ولايتي بس مهم و اباد بوده است (اصطخري، 128؛ حدودالعالم، 133؛
مقدسي، 425؛ ناصرخسرو، 164؛ مستئفي، 155؛ اقتداري، 221). از روزگاران بسيار پيش، در
شمال غربي ارجان (حدوداً در مرزهاي فعلي آغاجاري و نزديک به ناحية رامهُرمز،
(لسترنج، 40، نقشة 2) ناحيهاي اباد به نام سَنيبل (سمبيل، سَنبِل) بود که قصبة آن
را «بيران» (سوق سنبيل، بازار سنبيل) ميناميدند. اصطخري مينويسد: «سنبيل ناحيتي
است نزديک پارس کهاز روزگار محمدبنواصل تا پايان روزگار سجزيان ]= سيستانيان، يعني
صفاريان[ در شمار پاريس بود. سپس تحويل با خوزستان کردند» (ص 94؛ ترجمة فارسي
اصطخري، 93). اين حوقل (ص 227) و حدودالعالم «بازار سمبيل» را ناحيهاي از خوزستان
به شمار آوردهاند (صص 137، 138). مقدسي ني در ذيل «اقليم خوزستان» دربارة رامهرمز
نوشته است: «ناحيهاي است خرم و آباد ... نزديک به فارس، از شهرهاي آن سَنبِل و
ايذج». و در ذيل «اقليم فارس» افزوده: بيران شهر سَنْبَل در گذشته جزء خوزستان بود
(صص 407، 426؛ نيز نکـ ياقوت، 3/261). اما برپاية اين معلومات و مقايسة آن با
نقشههاي جغرافيايي ميتوان احتمال قوي داد که اين ناحية بينام (آغاجاري فعلي) در
دورههاي بعدتر اسلامي از مضافات رامهرمز بوده است. اين احتمال را روستاها و
اباديهاي چند ز رامهرمز مانند اَرْمِش (آرميش)، جايزان، جايزان کهنه، سرجولکي،
سولکي، شه ابوت قاسم (شاه ابوالقاسم)، عليآباد، قلعه نو که تا امروز در مجاورت
مرزهاي بخش اغاجاري فعلي به جاست، تقويت ميکند (اقتداري، 177؛ نقشة عمليات مشترک).
با پاي گرفتن صنعت نفت و پديد امدن آباديها و شهرهايي چند در نقاط نفت خيز، آغاجاري
نيز از 1305ش، حيات شهري خويش را آغاز کرد. هستة اصلي آن ناحيهاي به نام «ميدان
جعفر» بود و انجام عمليات اکتشاف و استخراج نفت، احداث جادهها و فرودگاه و برپا
کردن اردوگاهها جهت گروههاي کارشناسان و کارگران در همين ميدان جعفر صورت گرفت. سپس
دنبالة اين تأسيسات به ناحية ميانکوه، اميديه (صنعتي) و سربند کشيده شد. با اين
حال. هنوز تا حدود سالهاي 1310ش ذکري از جايي بدين نام در ميان نيست و تنها به آمد
و شد ايل آغاجاري در اين ناحيه اشاره شده است (امام شوشتري، 43؛ کيهان، 889. با
انکه عمليات حفاري در 1305ش در آغاجاري آغاز گرديد، چاه شمارة 3 آن در 1323ش به
وسيلة خط لوله به آبادان فرستاده شد (کرونولوژي، 369؛ شوادران ، 143؛ نظري به مناطق
نفت خيز، 34). در 1329ش، آغاجاري يکي از 80 ده دهستان هنديجان از شهر شادگان
(فلاحية سبق، از استان ششم، خوزستان) بوده است (ادارة کل آمار، 2/173، 219). در
همين سال آغاجاري با توليد تقريباً نيمي از حجم فرآوردة نفتي ايران از 16 چاه،
عنوان بزرگترين حوزة نفتي کشور را به دست آورد. در همين ايّام با 977‘5 کارمند که
175 نفر آنان انگليسي بودند و با امکاناتي رفاهي از قبيل يک بيمارستان 50 تختخوابي،
3 درمانگاه، 7 مدرسه و ديگر تأسيسات عمومي، ناحيهاي آباد بوده است (شوادران، 145،
146). با اين حال، آغاجاري در سالهاي 1328-1332ش بخشي «فاقد دهستان و اباديهاي
تابعه» توصيف شده است (فرهنگ جغرافيايي ايران، 6/17). در 1336ش با بهره برداري از
23 چاه آغاجاري و استخراج 5/18 تا 19 ميليون تن نفت در سال (450 هزار بشکه در روز)
همچنان از بزرگترين مراکز نفتي ايران به شمار ميآمد (تهران مصور، 37). در 1337ش
مقدار نفت خامي که از آغاجاري به دست آمده بود، به يک ميليارد بشکه رسيد. در 1339ش
64 ? نفت توليدي، ايران از حوزة آغاجاري استخراج ميگرديد. در 1344ش تأسيسات
بزرگترين خط لولة زميني، به قطر 107 سانتيمتر، از آغاجاري به گناوه براي صدو نفت از
جزيره خارک آغاز به کار کرد (کرونولوژي، 376، 381). در 1345ش مقدار نفت استخراج شده
از آغاجاري به 3 ميليارد بشکه رسيد و بدين ترتيب آغاجاري به حد نصاب جديدي دست يافت
(کرونولوژي، 383؛ دايرهالمعارف بزرگ شوروي).
وضع كنوني: بخش أغاجاري اكنون مشتمل بر يك دهستان (أغاجاري) که بر روي هم 15 آبادي
4 ده، 2 مکان تابع، 8 مکان مستقل و يک مکان آمارگيري نشده) را در برميگيرد. در اين
آباديها 896 خانوار در 835 خانة مسکوني که عمدتاً از سنگ و آهن ساخته شده، سکونت
دارند (جهادسازندگي فرهنگ اجتماعي، 1/72، 2/72). مراکز فعاليتهاي صنعتي، تأسيسات و
منازل کارکنان که نخست در ميدان جعفر (مجاور مرکز آغاجاري) ايجاد گرديده بود، به
تدريج به اميديه و ميانکوه منتقل گرديده است و از حدود 1345ش اين 2 نقطه مرکزيت
يافته و از کارکنان دگر کسي در ميدان جعفر نيست (گزارش عمليات، بخش 4). مذهب اهال
شيعه و زبانشان فارسي، ترکي و عربي محلي است (دانشنامة ايران و اسلام). تأسيسات
آموزشي، مذهبي و بهداشتي اين بخش اينهاست: درمانگاه 1، دبستان 3، مدرسة راهنمايي 2،
مسجد وحسينيه 3، کتابخانه 1، (جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، 1/72، 2/72؛ عمليات شرکت
اکتشاف، نمودار 7). آمار سالهاي پيشتر (1344ش) از شکوفايي بيشتر حکايت دارد:
دبيرستان پسرانه 2، دخترانه 1، دبستان پسرانه 3، دخترانه 3، مختلط 4، آموزشگاه
حرفهاي 1، بيمارستان 2 (با 72 تخت)، درمانگاه 7، پزشک 20، دندانپزشک 1، داروساز 1،
پرستار 50، ماما 3، راديولوژي 2، آزمايشگاه 2، بانک خون 1، مرکز تزريقات و اندرزگاه
3، مهمانسراي اميديه، سردخانه، ميدان ورزشي، و استخر شنا (مناطق نفت خيز، 34، 68؛
گزارش عمليات، نمودار 4).
منابع درآمد مردم اين بخش عمدتاً از کارگري ساده، خدمات در صنايع نفت و گاز و به
ميزاني بسيار اندک از کشاورزي، دامداري و صنايع دستي تأمين ميشود. از 84 چاه در
ميدان نفتي آغاجاري 41 چاه قابل بهره برداري است و روزانه يک ميليون و 123 هزار
بشکه نفت از آنها استخراج ميگردد. همچنين روزانه تقريباً 800 ميليون فوت مکعب گاز
توليد توليد ميگردد و بخشي عمده از شبکة جمع آوري گاز و دستگاهها، ژنراتورهاي بزرگ
برق و ايستگاههاي کمپرسور شاه لولة گاز ايران، به طول 106‘1 کيلو.متر و قطر 42 و 40
اينچ (از بيد بلند تا آستارا) در آغاجاري برپا گرديده است (جهادسازندگي، فرهنگ
اقتصادي، 2/72، 72؛ عمليات شرکت اکتشاف، نمودار 2؛ شاه لولة گاز ايران، 8، 10، 16).
از 849 هکتار زمينهاي قابل کشت ديم که همه در ده اميدية سُفلي است، 400 هکتار گندم
و 125 هکتار جو کشت ميشود. يک تيلر، يک کمباين و يک تراکتور تنها وسايل مدرن
کشاورزي اين بخش است.
اجراي طرحهاي آبرساني رود زهره به اراضي کشاورزي هنديجان و اميدية صنعتي که در
سالهاي گذشته نيمه تمام مانده بود، با فعاليت جهادسازندگي مجدداً آغاز شده است.
اتمام اين طرح در کشاورزي آغاجاري تأثيري بسيار خواهد داشت. پرورش دام تنها در
اميدية سفلي معمول است: 331 گاو و گوساله، 800‘1 گوسفند و بره، 009‘1 بز و بزغاله.
يک کارگاه گليم بافي، 2 کارگاه ريسندگي و 3 کارگاه جاجيم بافي همة صنايع دستي اين
بخش است (جهادسازندگي، فرهنگ اقتصادي، 5، 4/72، 72، گروه جغرافياي دفتر تحقيقات،
23). بخش آغاجاري به وسيلة ره اسفالته به بهبهان، ماههر و اهواز ميپيوندد. ارتباط
بيشتر مراکز صنعتي و تأسيساتي داخل بخش نيز با راه آسفالته است. راه اهن آبادان،
بندر ماهشهر، آغاجاري، که به طول 104 کمـ و عرض 760 ميليمتر، توسط شرکت نفت ايجاد
شده بود متروک شده است (ايرانشهر، 2/1477؛ نقشة عمليات مشترک).
مآخذ: ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورهالارض، بيروت، دارمکتبهالحياه؛ ادارة کل
آمار و ثبت احوال، کتاب جغرافيا و اسامي دهات کشور، تهران 1329ش؛ اصطخري، ابواسحق
ابراهيم، مسالک و ممالک، ترجمة فارسي، به کوشش ايرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و
نشر کتاب، 1347ش؛ همو، مسالکالممالک، ليدن، 1927م؛ اقبال، عباس، «چند غلط لغوي و
املايي نوظهور»، يغما، س 6، شمـ 4 (تير 1332ش)؛ امام شوشتري، محمدعلي، تاريخ
جغرافيايي خوزستان، تهران، اميرکبير، 1331ش، صص 44، 45، 187، همو، «منابع اقتصادي
خليجفارس»، سمينا خليجفارس، تهران، ادارة کل انتشارات و راديو، ص 43، ايرانهشر؛
تهرانشهر؛ تهران، مصور، «محصول نفت آغاجاري دو برابر خواهد شد»، تهران مصور، شمـ
715 (20 ارديبهشت، 1336ش)؛ جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي دهات و مزارع استان خوزستان،
تهران، چاپخانة وزارت ارشاد اسلامي،1363ش؛ همان، فرهنگ اقتصادي دهات و مزارع استان
خوزستان، تهران، چاپخانة وزارت ارشاد اسلامي، 1363ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر
ستوده، تهران، طهوري، 1362ش؛ دانشنامة ايران و اسلامي؛ دايرهالمعارف بزرگ شوروي؛
رشيدالدين فضلالله، جامعالتواريخ، به کوشش بهمن کريمي، تهران، اقبال، 1338ش؛
سازمان جغرافيايي کشور، نقشة عمليات مشترک (زميني)، قطعة بهبهان، (NH 39-6)، تهران،
1351ش؛ شرکت ملي نفت ايران، شاه لولة گاز ايران، کتاب شمارة 71؛ همان، عمليات شرکت
اکتشاف و توليد نفت ايران، کتاب شمارة 40، نمودار 6؛ همان، مناطق نفت خيز، کتاب
شمارة 58؛ همان، نظري به مناطق نفت خيز، کتاب شمارة 25، تهران، 1343ش؛ شوادران،
بنجامين، خاورميانه، نفت و قدرتهاي بزرگ، ترجمة عبدالحسين، شريفيان، تهران، جيبي،
1354ش؛ فرهنگ آباديهاي کشور، 16/65 و نقشههاي ضميمه؛ فرهنگ جغرافيايي ايران:
«کرونولوژي يکصد و هيجده سالة نفت ايران»، بررسيهاي تاريخي، س 8، شمـ 1، 2 (فروردين
و ارديبهشت 1352ش)؛ کيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران، تهران، ابنسينا،
1310-1311ش، 2/88؛ گروه جغرافياي دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي، جغرافياي استان
خوزستان (ضميمة جغرافياي ايران)، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1362ش؛ لسترنج، گاي،
بلدانالخلافهالشرقيه، ترجمة بشير فرنسيس و کورکيس عواد، بيروت، موسسهالرساله،
1985م؛ مستوفي، حمدالله، نزههالقلوب، به کوشش محمددبير سياقي، تهران، طهوري،
1336ش، صص 133، 155؛ مقدسي، محمدبناحمد، احسنالتقاسيم، به کوشش دخويه، ليدن،
1906م؛ ناصرخسرو، ابومعين، سفرنامه، به کوشش محمددبير سياقي، تهران، زوار، 1356ش؛
وزارت کشور، دفتر تقسيمات کشوري، تهران، 1365ش، ص 11؛ ياقوت حموي، ابوعبدالله،
معجمالبلدان، بيروت، دارصادر، 1957م.
هادي عالم زاده