شماره مقاله:293
آقادَرْبَنْدي، آخوند ملّاآقابنعابدبن رمضان عليبن زاهد شرواني، معروف به «فاضل
دربندي حايري» (د 1286ق/1869م)، فقيه، اصولي، رجالي، محدّث، متکلّم و واعظ شيعي
امامي. در جواني براي ادامة تحصيل به نجف و کربلا رفت. فقه را در نجف نزذ شيخعلي
فرزند شيخجعفر کاشفالغطاء و اصول فقه را در کربلا نزد شريفالعلماي مازندراني
خواند. مدت درازي در کربلا زيست و در آنجا جمعي از طلاب نزد وي درس خواندند، اما
گاه به دليل تندخويي و کجخلقي حوزة درسش برهم ميخورد. وي چنان در پي بحث و جدل
بود که برخي اوقات، استاد وي شريفالعلماء از کثرت اشکالاتي که ضمن تدريس وارد
ميکرد با تبحّري که در دانشهاي گوناگون داشت و با کمک حافظة قوي در همة بحثها
حريفي پرتوان به شمار ميرفت. در اخلاص و دوستي نسبت به اهل بيت پيامبر(ص) و
بهويژه نسبت به امامحسين(ع) شهرت بسياري داشت، چنانکه در ايام عاشوراي حسيني بر
بالاي منبر عمامه بر زمين ميزد و گريبان ميدريد و از شدت اندوه از هوش ميرفت. در
روز دهم محرم، لباس خود را ميکند و لنگي بر خود ميبست و خاک بر سر ميريخت و گِل
بر بدن ميماليد و بدين هيأت بر منبر ميرفت. دربارة عشق او به امام حسين(ع) روايات
بسياري نقل شده است. آقا دربندي در مبارزه با بابيها سرسخت بود. وقتي بابيها در
کربلا سر برآوردند، وي به شدت به نبرد با آنان برخاست چنانکه آنان به قصد کشتن او
در خانهاش به وي حملهور شدند. در اين واقعه، زخمي به چهرة او وارد شد که اثر آن
تا پايان عمر باقي ماند. پس از مراجعت به ايران و ورود به تهران، بسيار مورد علاقه
و توجّه مردم قرار گرفت و حتّي ناصرالدينشاه قاجار به ديدن وي آمد، اما او که در
امر به معروف و نهي از منکر اصرار و بيباکي ويژهاي داشت، شاه را به سبب شارب
بلندش سرزنش کرد و شاه نيز فيالمجلس دستور داد تا کمي شاربش را کوتاه کنند.
آقادربندي در تهران سکونت گزيد و در همانجا درگذشت و جنازهاش را پس از 6 ماه به
کربلا حمل کردند و در صحن کوچک امامحسين(ع) در مقبرهاي در جوار تعدادي از علماي
شيعه به خاک سپردند. از او تنها يک دختر به جاي ماند. از آثار اوست: 1.
خزائنالاحکام، که آن را در 1267ق/1851م نوشت و در 1317ق/1899م در تهران چاپ شد.
اين کتاب، شرحي است بر منظومة فقهي سرودة بحرالعلوم در باب طهارت و کمي هم در باب
نماز که متضمن فروع بسياري است؛ 2. خزائنالاصول، در 2 جلد که در 1267ق/1851م در
تهران چاپ شده است؛ 3. عناوينالادله، در علم اصول، سيدمحسن امين گفته که نسخهاي
از آن را در کرمانشاه ديده است؛ 4. قواميسالقواعد، کتابي دربارة رجال و درايه است؛
5. جوهرالصناعه، يا به گفتة آقابزرگ، الجوهره، در اسطرلاب که براي شاگرش
ميرزاعليجاه بهادرخان نوشته است. گفتهاند که اين کتاب در نوع خود کمنظير است، در
1280ق/1863م در لکهنو به چاپ رسيده است؛ 6. جواهرالايقان، دربارة شهادت
امامحسين(ع)؛ 7. درايهالحديث والرجال، خطي است و موسوي اصفهاني گفته که نسخهاي
از آن را در اختيار داشته است؛ 8. فنّالتّمرينات، در فقه؛ 9. الفنّالاعلي، در
اعتقادات؛ 10. اکسيرالعبادات في اسرارالشهادات، دربارة شهادت امامحسين که در
1272ق/1856م از نوشتن آن فراغت يافته است. در اين کتاب برخي مطالب و روايات ضعيف و
گاه بيپايه هست که از اعتبار علمي آن کاسته است. با اينهمه بارها و از جمله در
1319ق/1901م در تهران چاپ شده است. گاه آن را اسرارالشهاده نيز ميگويند. اين کتاب
را حاجميرزاحسين شريعتمدار تبريزي (د 1331ق/1913م) به نام انوارالسّعاده في
اسرارالشّهاده به فارسي برگردانده است. 11. السّعاداتالنّاصريّه
والاقواتالروحانيه، ترجمة مختصر اسرارالشهادات است که به خواست ناصرالدينشاه
انجام شده است.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 5/291، 7/152-153؛ همو، طبقات اعلامالشيعه
فيالقرنالثالث بعدالعشره، مشهد، دارالمرتضي، 1404ق، صص 152-153؛ اعتمادالسلطنه،
محمدحسن، المآثروالآثار، به کوشش ايرج افشار، تهران، اساطير،1363ش، 1/189؛ امين،
حسن، الموسوعهالاسلاميه، بيروت، 1975م، 1/157-158؛ امين، محسن، اعيانالشيعه،
بيروت، دارالتعارف، 1403ق، 2/87-88؛ بروکلمان (آلماني)، ذيل، 2/831؛ تنکابني، محمد،
قصصالعلماء، تهران، اسلاميه، 1396ق، صص 107-109؛ سرکيس، يوسفاليان،
معجمالمطبوعاتالعربيه، 2/1789؛ فاضل قائني، علي، معجمالرضويه، تهران، 1327ش، ص
54؛ همو، الکني والالقاب، تهران، 1397ق، 2/228-229؛ همو، هديهالاحباب، تهران،
اميرکبير، 1363ش، ص 153؛ مشار، خانبابا، فهرست چاپي فارسي، 1/581؛ موسوي اصفهاني،
محمدمهدي، احسنالوديعه، بغداد، صص 59-63.
کاظم موسويبجنوردي