شماره مقاله:309
آقْدَرْبَند، دهي از دهستان مزدورانِ بخش سرخسِ شهرستان مشهد، استان خراسان، با 38
خانوار سکنه (سرشماري آبان 1360ش، جهاد سازندگي). در 85 کيلومتري جنوب باختري سرخس
و بر سر راه شوسه عمومي آقدربند، با ْ60 و َ50 طول شرقي و ْ36 عرض شمالي. اين محل
از آن روي که بر تنگهاي که رنگ خاک و سنگ آن اندکي سفيد است بنا شده، به آقدربند
شهرت يافته است.
سيماي طبيعي: آقدربند در منطقهاي کوهستاني و گرمسير بر کنار کَشَف رود بنا شده
است. اين رودخانه موجب آباداني روستاهاي مجاور، ازجمله آقدربند شده است. حداقل آبي
که در فصل تابستان از کشف رود به آباديهاي کرانة آن ميرسد 6 يا 7 سنگ است. اين آب
در فصل زمستان به 300 سنگ افزايش مييابد. در حاشية کشف رود و نزديک آقدربند جنگلي
از درختان پسته، انجير وحشي و گز وجود دارد. چند رشته قنات و چشمة آب شيرين نيز از
منابع آبي آقدربند به شمار ميروند (حکيمالممالک، 138-139، 209-210؛ لشکرنويس،
83-84؛ فرهنگ جغرافيايي ايران، 9/25؛ جهاد سازندگي، فرهنگ اجتماعي، استان خراسان،
420).
سابقة تاريخي: نخستين باري که در منابع تاريخي از آقدربند سخن به ميان آمده در
زمان نادرشاه افشار (د 1160ق/1747م) است. در اين زمان نادر به هنگام بازگشت به مشهد
از يکي از لشکرکشيهايش، در يک منزلي آقدربند فرود آمد (مروي، 3/1119). در
1241ق/1825م و در زمان فرمانروايي شاهزاده حسنعلي ميرزا بر مرزبانان خراسان، به
دستور رحمان قليطوره، فرزند محمدرحيمخان والي خوارزم، جمعي از ازبکها به آقدربند
و مزدوران حمله کردند، اما با مقاومت مدافعان آقدربند و مزدوران روبهظرو شدند و
شکست خوردند (دُنبلي، 391). در دورة ناصرالدينشاه قاجار (د 1313ق/1895م) آقدربند
شهرت بسياري پيدا کرد. در 1268ق/1851م حسامالسلطنه فرمانفرماي خراسان دستور داد در
مزدوران و آقدربند دژهاي مستحکمي بنا کنند و در هريک از آنها جمعي تفنگچي و نگهبان
بگمارند (خورموجي، 118). برخي گفتهاند که سنگرها و برجهاي آقدربند از بناهاي
نادرشاه افشار است (منشي، 68). در 1271ق/1854م، محمدامينخان حاکم خوارزم (خيوه) که
از گرفتاري نيروهاي دولتي در فتنة سالار در خراسان آگهي داشت، از فرصت استفاده کرد
و مقدمات حملة گستردهاي به سرخس، و مرو و مشهد را فراهم آورد و تا نزديکيهاي سرخس
نيز پيشروي کرد، اما فريدونميرزا والي خراسان از جانب ناصرالدينشاه مأمور سرکوب
وي و ازبکها و ترکمنها شد و سپاهي به فرماندهي حسامالسلطنه به آقدربند گسيل داشت
و خود نيز به آنان پيوت. در آقدربند جنگ سختي آغاز د که 2 شبانهروز به درازا کشيد
و به شکست سپاه خوارم و فرار آنان انجاميد و محمدامينخان حاکم خوارزم با 270 تن از
فرماندهانش کشته شد. اين جنگ در تاريخ به جنگ آقدربند شهرت يافت (هدايت، 142-146؛
خورموجي، 142-145؛ مستوفي، 81-82؛ شميم، 128-129). در گزارشي که در 1311ق/1893م به
وسيلة محمدحسين مهندس از وضع منطقة سرخس و آقدربند نقطة مهم و محلي است که بايد
چند خانوار به رسم قراول در آنجا سکني داشته باشند، تا هم ]اينجا[ صورت ابادي بگيرد
و هم ]آنان[ مستحفظ راه باشند ولي فعلاً آبادي ندارد، ]اما[ قلعهاش برجاست» (گلبن،
141). حکيمالممالک نوشته که آقدربند تنها محل دژي مستحکم و قراولخانهاي براي
محافظت از راه بوده است (منشي، 67-68؛ لشکرنويس، 84؛ گلبن، 141). به قراولان و
نگهبانان آن حقوقي نيز پرداخت ميشده است (منشي، 86). جمعيت آن در 1329ش 20 نفر
بوده است (فرهنگ جغرافيايي ايران، 9/25). راه معمول آقدربند در گذشته راهي بوده که
از اسماعيلآباد در حاشية کشف رود امتداد داشته و پس از گذشتن از آقدربند، به سرخس
منتهي ميشده است (گلبن، 140-141).
وضع کنوني: در فرهنگ آباديهاي کشور (سرشماري آبان 1355ش)، نامي از آقدربند برده
نشده است، اما از دهي نزديک آقدربند به نام ده معدن (در بعضي از منابع به عنوان
معدن آقدربند) که روستاي کاملاً جواني است نام برده شده است که ايجاد و پيشرفت آن
مرهون استخراج زغالسنگ در 1324ش است و به همين جهت، جمعيت آن که در 1330ش، 274 نفر
بوده، در 1345ش به 421 و در 1353ش به 006‘1 نفر بالغ شده است. قريب 30? ساکنان آن
بيرجندي و 20? کلاتي و بقيه، از روستاهاي تا شعاع 50 کيلومتري اطراف معدن به آنجا
روي آوردهاند (سعيدي، 179-180). در سرشماري آبان 1355ش، جمعيت اين روستا 214
خانوار و 884 نفر بوده است (فرهنگ آباديهاي کشور، سرشماري 1355ش، ج 21). اهالي
آقدربند پيرو مذهب تشيعند و به زبان فارسي سخن ميگويند. زندگي آنان از راه
دامداري، کشاورزي و کار در معدن زغالسنگ تأمين ميشود. سطح کل زمينهاي زير کشت
آقدربند 400 هکتار است که 200 هکتار آن ه کشت حبوبات اختصاص يافته است. در گذشته
خشخاش نيز در آقدربند کشت ميشد. صنايع دستي آقدربند ريسندگي و بافندگي الياف،
زيلو، جاجيم و قاليبافي و نمدمالي است (فرهنگ جغرافيايي ايران، 9/25؛ جهاد
سازندگي، فهنگ اجتماعي، استان خراسان، 420؛ همان، فرهنگ اقتصادي، استان خراسان 420؛
فرهنگ آباديهاي کشور، 21/288-289).
مآخذ: جهادسازندگي، فرهنگ اجتماعي، استان خراسان، 420؛ همان، فرهنگ اقتصادي، استان
خراسان، 420؛ حکيمالممالک، علينقي، روزنامة سفر خراسان، تهران، فرهنگ ايرانزمين،
1356ش، صص 209، 210، 213؛ خورموجي، محمدجعفر، حقايقالاخبار ناصري، به کوشش حسين
خديوجم، تهران، نشر ني، 1363ش، صص 118، 142-145؛ دُنُبلي، عدالرزاق، مآثرالسلطانيه،
به کوشش غلامحسين صدري افشار، تهران، ابنسينا، 1351ش، ص 391؛ سعيدي، عباس، سرخس
ديروز و امروز، تهران، توس، 1354ش، صص 179-18؛ شميم، علياصغر، ايران در دورة
قاجار، تهران، ابنسينا، 1342ش، صص 128-129؛ فرهنگ اباديهاي کشور، سرشماري آبان
ماه، 1355ش، استان خراسان، 21/288-289؛ فرهنگ جغرافيايي ايران، تهران، سازمان
جغرافيايي کشور، 1329ش، 9/25؛ گلبن، محمد، «نمايي از سرخس در دوره قاجار»، بررسيهاي
تاريخي، س 8، شمـ 5 (آذر – دي 1352ش)، صص 138، 139، 140، 141؛ لشکرنويس، محمد،
«سفرنامة مرو»، سه سفرنامه، به کوشش قدرتالله روشني، دانشگاه تهران، 1347ش، صص
83-84؛ مروي، محمدکاظم، عالمآراي نادري، به کوشش محمدامين رياحي، تهران، زوار،
1364ش، 3/1119؛ مستوفي، عبدالله، شرح زندگاني من، تهران، زوار، 1341ش، 1/81-82؛
منشي، محمدعلي، سفرنامة رکنالدوله، به کوشش محمد گلبن، تهران، سحر، 1356ش، صص 67،
68، 86؛ هدايت، رضاقليخان، سفارتنامة خوارزم، به کوشش علي حصوري، تهران، طهوري،
1356ش، صص 142-146.
علي رفيعي