دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل برهانجلد: 1نويسنده:  
 
 
شماره مقاله:383
















آل برهان، يا بنب‎مازه، خانداني روحاني و سياسي در ماوراءالنهر و بخارا در سده 6 و
7ق/12 و 13م. از اين‎رو اينان را «آل برهان» خوانده‎اند که نزديک به همه
پيشوايانشان عنوان «برهان‎الدين» يا «برهان‎الملة والدين» داشته‎اند. شهرت «بني
مازه» را از نياي بزرگ خود عُمَربن‎مازه گرفته‎اند. اينان، هم رياست ديني منطقه خود
را داشتند و هم به علت داشتن ثروت و مکنت فراوان، از رياست دنيوي برخوردار بودند.
آل برهان از مرو برخاسته بودند، ولي از نژاد عربهاي مهاجر بودند و نسبت خود را به
خليفه دوم عمربن‎الخطاب مي‎رساندند. چنين مي‎نمايد که نهاد ديانت اسلام و سازمان
ديني مسلمانان در ماوراءالنهر و شهرهاي ترکستان لااقل در دوران قَراختاييان و
جانشينان آنها، از اهميت اجتماعي و سياسي ويژه و از بنياد مستحکم تري در برابر
قدرتهاي غيرديني آن روزگار، برخوردار بوده است. شخصيتهاي شناخته شده آل برهان،
امامت مسلمانان حنفي مذهب ماوراءالنهر را که در آن سامان اکثريت و قدرت قابل توجهي
بودند، با امارت سياسي بخارا توأماً داشتند و بدين لحاظ بود که از اينان گاه با
عنوان «امام» و گاه «سلطان» ياد مي‎شد، ولي عنوان «صدر» بر ديگر عناوين ايشان غلبه
داشت. گاه نيز در بخارا به عناويني چون «صدر جهان» و «صدر شريعت» برمي‎خوريم.
معمولاً اين گونه خاندانها از املاک وسيع و پردرآمد و نفوذ اجتماعي بسيار برخوردار
مي‎بودند و از اين‎رو مي‎توانستند بيرون از حوزه اقتدار ديني نيز اعمال قدرت و
کمابيش مانند حاکمان مستقل شهرها رفتار کنند و با قواي غيرديني ترکان حاکم کشمکش
داشته باشند.
آل برهان به دنبال چند سلسله از صدور وابسته به خاندانهاي صفاري و اسماعيلي در
بخارا، به منصب صدارت رسيدند. بنيادگذار اين خاندان، عبدالعزيز عمربن‎مازه است.
نويسندگان، به همه افراد برهان، جزآل برهان به دنبال سلسله از صدور وابسته به
خاندانهاي صفاري و اسماعِيلي در بخارا، به منصب صدارت رسيدند. بنيانگذار اين
خاندان، عبدالعزيز عمربن‎مازه است. نويسندگان، به همه افراد برهان، جز عبدالعزيز
اول، عنوان شهيد داده‎اند. دليل اين اطلاق ظاهراً اين است که برجسته‎ترين چهره آل
برهان، حسام‎الدين عمر و شماري بسيار از افراد آن بدست قراخانان و قراختاييان کشته
شدند. گرچه اطلاعاتي از برهانيان حنفي بخارا در گزارشهاي تاريخي و ادبي آمده است،
اما نمي‎توان چهره روشني از همه اعضاي آن به دست داد يا سلسله نسب قابل اعتمادي
براي ايشان تهيه کرد. چهره‎هاي مشهور آل برهان، که بيش و کم شناخته شده‎اند، به اين
شرحند:
1.برهان‎الدين، صدرکبير، امام عبدالعزيزبن‎عمربن‎مازه بخاري، فقيه و عالم. او
نخستين فرد شناخته شده اين خاندان است. عبدالعزيز مردي دانشمند، فقيه و مرجع ديني
مردم بود. در فقه چنان نسلطي داشت که او را «ابوحنيفه ثاني» و «بحر‎العلوم» لقب
دادند. عنوانهاي ديني «امام» و «برهان‎الدين» پس از وي به فرزندان و جانشينانش داده
شد. لقب «صدر» را، سنجربن‎ملکشاه سلجوقي که در 495ق/1102م براي تحميل سيطره خويش
برقراخانان به ماوراءالنهر و بخارا آمده بود، به عبدالعزيز داد و او را به جاي يکي
از پيشوايان مذهبي صفاري به عنوان حاکم بخارا برگماشت؛ وي همچنين، خواهر خود را به
عقد عبدالعزيز درآورد. اين عنوان و «صدر جهان» و «صدرُالصَدور» نيز پش از او، بر
بيشتر جانشينانش اطلاق گرديد. او را به سبب پايه‎گذاري اين خاندان، صدر کبير، صدر
ماضيو ابوالصدور نيز گفتها ند. اين فُندُق وي را به عنوان يکي از همدرسان پدر خود
معرفي کرده است.
2.عمربن‎عبدالعزيز: (مقـ 536ق/1142م)، فقيه، محقق، منطقي و پيشواي ديني، مشهور به
«حسام‎الدين عمر شهيد» بود و پس از پدر جانشين وي شد و ضمن احراز مقام فقاهت و
فتوا، حاکم بخارا گرديد. عمر از عالمان و فقيهان مشهور آل برهان است؛ او را از
دانشمندان بزرگ اين خاندان شمرده و گفته‎اند که در علم منطق نيز مهارت داشته و
آثاري در اين زمينه از خود به جاي گذاشته است. در زمان او حادثه بزرگي در
ماوراءالنهر و ترکستان روي داد و ان حمله قراختاييان از سوي چين به سمرقند و بخارا
بود. در جنگ ميان سلطان سنجر و گورخان ختايي، معروف به جنگ قَطَوان،
عمربن‎عبدالعزيز کشته شد؛ از اين‎رو او را «حسام‎الدين شهيد» گويند. پس از استيلاي
قراختاييان، آل برهان با تسليم شدن در برابر حاکمان جديد و قبول باجگذاري آنان،
همچنان بر مسند قدرت روحاني و سياسي باقي ماندند. قراختاييان از اينان به عنوان
نمايندگي خود استفاده مي‎کردند.
3.تاج‎الدين والاسلام احمدبن‎عبدالعزيز، فقيه. وي برادر حسام‎الدين عمر است و پس از
کشته شدن برادر، از سوي گورخان، به عنوان ناظر بر اعمال آلپتَکين، حاکم بخارا،
برگزيده شد تا هر کاري که او کند به اشا رت و رأي تارج‎الاسلام باشد.
4. برهان‎الدين، صدر جهان، شمس‎الدين محمدبن‎عمر، فقيه و پيشواي ديني. او پس از
درگذشت عمويش احمد، به مقام پيشوايي حنفيان ماوراءالنهر دست يافت. وي در 559ق/1164م
که حاکم بخارا بود، مدتي از حمله ترکان قَرلُق به بخارا جلوگيري کرد تا
چَغري‎خان‎بن‎حسين تگين حاکم ختايي در رسيد و به دفع آنان پرداخت. سوزنيِ شاعر او
را مدح گفته است.
5. برهان‎الدين، صدرجهان، صدرالصدور عبدالعزيزبن‎عمر، فقيه و پيشواي ديني و سياسي.
وي از برجسته‎ترين افراد آل برهان است و پس از برادرش محمد به پيشوايي رسيد.
گفته‎اند که علم فقه را از سَرَخسي و حُلُواني آموخته است. او از قدرت سياسي و ديني
برخوردار بود و از اين‎رو نفوذ اجتماعي فراوان داشت. نويسندگان از او با عنوان
سلطانِ دستاوردارانِ جهان ياد کرده و گفته‎اند از ثروتمندترين افراد روزگار خود
بوده است. عوفي از او حکايت مي‎کند که: وقتي دانشمندي غريب که به تعلّم به سمرقند
آمده بود، خيانتي عظيم کرد، سلطان سمرقند او را بگرفت و خواست که برنجاند و گفت
اگرچه بدين خيانت مستوجب کشتن است، اما چون دانشمند و غريب است، او را 30 تازيانه
بزنند. صدر جهان گفت: اگر پادشاه هر تازيانه‎اي را به 000‘1 دينار زر سرخ بفروشد،
خزانه را توفيري تمام باشد و دانشمند را از آن ورطه بيرون اورد؛ و اين واقعه در
ماواءالنهر مشهور است. گفته‎اند که وي در اواخر عمر بر اثر کتاب خواندن بسيار،
بينايي خود را از دست داد. وي همان کسي است که محمدبن‎زُفَرِبن‎عمر، تاريخ بخارا
تأليف ابوبکربن‎محمدبن‎جعفر نَرشَخي را در 574ق/1178م به نام تلخيص کرد.
6.سيف‎الدين محمدبن‎عبدالعزيز: (زنده ح 617ق/12201م). از عالمان و فقيهان آل برهان
است. از زندگي او چندان چيزي دانسته نيست. چنين مي‎نمايد که يو نويسنده کتاب
تعليقة‎في‎الخلاف باشد.
7.برهان‎الدين محمودبن‎احمد: (د 570ق/1174م)، فقيه، محقق و پيشواي ديني و سياسي. وي
از نظر علمي از پرآوازه‎ترين افراد اين خاندان است. محمودبن‎احمد مانند ديگر
پيشوايان ديني و سياسي آل برهان برکشيده قراختاييان به مقام سياسي و مذهبي
ماوراءالنهر و بخارا بود و بدين جهت او نيز براي قراختاييان ماليات گرد مي‎آورد و
خود با جگزار آنان بود. با اينکه داراي مقام سياسي بود. جايگاه بلند علمي ويژه‎اي
داشت چنانکه او را «درياي متلاطم دانش» مي‎خواندند.
محمود را آثار ارزنده‎اي نيز بود که برخي را بدين گونه بر شمرده‎اند: 1. محيط
برهاني، در فقه؛ 2. ذخيرةالفتاوي مشهور به الذخيرةالبرهانية، مجموعه‎اي است از
فتاواي حسام‎الدين عمر و خود وي؛ 3. التجريد؛ 4. تتمةالفتاوي؛ 5.
شرح‎الجامع‎الصغير؛ 6. شرح‎الزيادات؛ 7. شرح ادب‎القضا؛ 8. الفتاوي؛ 9. الواقعات؛
10. الطريقةالبرهانيه.
8. صدر جهان محمدبن‎احمد، (د 616ق/1219م). از عالمان بنام و پيشوايان ماوراءالنهر و
فرمانرواي بخارا بود. قدرت سياسي و شوکت اجتماعي فراوان داشت و به عناون حاکم دست
نشانده و باجگزار قراختاييان کار مي‎کرد. محمدبن‎احمد به شيوه نياکان خود، ضمن
اينکه بالاترين مرجع مذهبي حنفيان بخارا در روزگار خود بود، ديگر فقيهان و عالمان
ديني ماوراءالنهر را نيز تحت فرماندهي و نظارت عالي خود مي‎داشت. سازمان روحاني
قدرتمندي پديد آورد که گفته شده حدود 000‘6 فقيه در آن عضويت داشتند و او هزينه
زندگي آنان را مي‎پرداخت. صدر جهان در 603ق/1207م حج گزارد و در اين سفر چنان
رفتاري از وي ديده شد که حاجيان او را «صدر جهنم» خواندند، زيرا شکوه شاهانه او را
شايان يک دانشمند نمي‎شمردند. گويند بيش از 100 شتر بار و بنه سفر او را حمل
مي‎کردند؛ او مراسم حج را در حالي که بر تخت رواني نشسته بود و ديگران آن را حمل
مي‎کردند، انجام داد. گفت و گوي او با درويش گرسنه و برهنه‎اي به او برخورد و پرسيد
که آيا نزد خداوند اجر حج مرد مستمندي که با اين همه دشواري حج به جاي آورده با حج
صدر که با آنهمه شکوه ادا شده، بربار خواهد بود. صدر پاسخ داد که البته هر دو يکسان
نخاوهد بود، زيرا که من فرمان خدا مي‎برم و تو بر خلاف عمل مي‎کني. خداوند به من
گفته است: «اگر امکانت هست حج ادا کن» و به تو گفته: «خود را به دست خويش هلاک
مساز». بدين قرار مرا دعوت کرده و تو را از زيارت مکه معاف داشته است؛ من مهمانم و
تو طفيلي، و هرگز طفيلي را حرمت مهمان نيست. در 613 يا 614ق/1216 يا 1217م، که
سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه آهنگ جنگ با خليفه عباسي الناصر‎الدين‎الله کرد و
رهسپار عراق شد، محمد و برادرش لفتخار جهان و دو فرزندش ملک‎الاسلام و عزيزالاسلام
را به خوارزم تبعيد کردف ولي اينان همگي در 616ق/1219م هنگام فرار ترکان خاتون مادر
خوارزمشاه، به امر او کشته شدند. از افتخار جهان و دو پسر ياد شده محمدبن‎احمد چيزي
دانسته نيست، جز اينکه گفته‎اند که آن 3 نيز از عالمان و فقيهاي آل برهانند.
9.برهان‎الدين، تاج‎الاسلام عمربن‎مسعود. وي از عالمان مشهور اين خاندان است. از
زندگاني وي اطلاع روشني در دست نيست، همين قدر گفته شده است که او معاصر «قليج
طمغاج‎خان‎ابراهيم‎بن‎حسين» و پسرش «قليج‎خان‎عثماني» بوده و در 609ق/1212م کشته
شده است؛ وي استاد عوفي بوده است. احتمال داده شده است که ابوالقاسم
محمودبن‎احمدبن‎ابوالحسن فارياني (د 607ق/1210م) کتاب خالصةالحقايق را در اخلاق و
حِکَم در 597ق/1201م، به نام او تأليف کرده باشد.
10.نظام‎الدين محمدبن‎عمر. وي از عالمان صاحب نام آل برهان به شمار آمده است، اما
از احوال او چندان چيزي دانسته نيست. عوفي که معاصر وي بوده و او را ديده است،
آگاهي روشنتري بدست مي‎دهد و مي‎گويد: محمد به دليل اختلافات خانوادگي ترک ديار
کرده به خراسان آمده و مدتي در اين سامان اقامت گزيده است. عوفي در 600ق/1204م
هنگام سفر از خراسان به بخارا، او را در «آموي» ديده و چند روزي نزد او مانده و
نامه‎اي از وي براي پدرش عمربن‎مسعود برده است. وي محمد را چنين مي‎شناساند: «جواني
که چرخ پير در هنر، چو آن جوان نياورده بود و ايام در اثناي دوران از ابناي خود مثل
او نپرورده. در دقايق فتوي بر مشايخ کبار فايق آمده بود و در ميدان فضايل بر سواران
افاضل سابق؛ و در غوامض علوم حساب و هندسه و جبر و مقابله کس با او مقابله نتوانستي
کرد و در حل مشکلات اقليدس، افلاطون پيش او زبون بودي». سال درگذشت او دانسته نيست.

آل برهان علاوه بر نقش علمي و سياسي در ماوراءالنهر و بخارا، نقش ادبي و ادب‎پروري
نيز داشتند. بيشتر عالمان اين خاندان، افزون بر تخصصهاي ويژه در علوم ديني و مذهبي،
در ادبيات به‎ويژه ادبيات فارسي دست داشتند و عده‎اي از آنان به زبان پارسي شعر
مي‎سرودند. در دوران فرمانروايي اينان، به دليل دانشمندي و دانش‎پروري عالمان اين
سلسله، ماوراءالنهر و بخارا کانون دانش و دانشمندان و مرکز نشر علوم رايج آن روزگار
بود و از اين‎رو در سده 6 و 7ق/12 و 13م، عالمان و فقيهان و اديباني بس نام آور در
اين سامان پرورده شدند.
آل برهان، با همه رنجهايي که در کشاکش قدرتهاي قراختاييان و خوارزمشاهيان تحمل
کردند، همچنان بر مسند قدرت سياسي و فرمانروايي بخارا و رهبري ديني ماوراءالنهر
ماندند. آنان در آغاز به وسيله خوارزمشاهيان به قدرت رسيدند و سپس سلطه قراخانان و
قراختاييان را پذيرا شدند و بدين لحاظ خشم سلاطين خوارزمشاهي را به زبان خود
برانگيختند، اما سرانجام در 638ق/1240م قيامي مردمي با رهبري شخصي به نام محمود
تارابي آهنگر و غربال ساز (يا سپرساز) در برابر سلطه قراختاييان روي داد که منجر به
سقوط قدرت ايشان گرديد. به دنبال سقوط قراختاييان، فرمانروايي سياسي و صدارت مذهبي
آل برهان نيز، که وابسته به آنان بودند، سقوط کرد و بدين جهت با استقرار قدرت جديد
تارابي، فقيه حنفي محمدبن‎احمد محبوبي به جاي فقيهان حنفي برهاني پيشواي حنفيان
ماوراءالنهر شد و پس از آن، سلسله فقيهان محبوبي رياست و رهبري مردم را عهده‎دار
شدند.

مآخذ: ابن‎اثير، عزالدين، الکامل، بيروت، دارصادر، 1982م، 11/310-311؛ اراز، محمد
سارلي، ترکستان در تاريخ، تهران، اميرکبير، 1364ش، ص 112؛ بارتولد، و ...،
ترکستان‎نامه، ترجمه کريم کشاورز، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352ش، 2/7، 117، 686،
740-742، 893؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، هديةالعارفين، بيروت، 1955م، 2/107؛ بيهقي،
علي‎بن‎زيد، تاريخ بيهق، به کوشش کليم‎الله حسيني، حيدرآباد دکن، 1968م، ص 183؛
زامباور، ادوارد ريتر، نسب‎نامه خلفا و شهرياران، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران،
خيام، 1356ش، ص 319؛ صفا، ذبيح‎الله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، فردوسي، 1363ش،
2/59-60، 159؛ عوفي، محمد، لباب‎الالباب، به کوشش ادوارد براون، ليدن، 1906م،
1/175-178، 332-338، 2/387-388؛ کحاله، عمررضا، معجم‎المؤلفين، بيروت،
داراحياء‎التراث‎العربي، 10/176، 12/146؛ لکهنوي، محمد عبدالحي، الفوائد‎البهيّة،
بيروت، 1324ق، ص 98؛ نرشخي، محمدبن‎جعفر، تاريخ بخارا، ترجمه محمدبن‎نصر قباوي، به
کوشش محمدتقي مدرس رضوي، تهران، توس، 1363ش، صص 141-143.
بخش معارف

 





/ 415