دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف بزرگ اسلامی - جلد 1

مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل تُرْکه، از خانواده‎هاي نامي دين و دانش در ايران که بيش از 2 قرن در اصفهان
معروفيت عام داشته‎اند. اصل اين خانواده از خجند ترکستان بود و نسبت ترکه از اين‎رو
با نام افراد آن همراه گشت. جدّ آنان در عصر خوارزمشاهيان (يا سلاجقه) به اصفهان
هجرت کرد. فرزندان وي درآنجا ماندگار شدند و جمعي از ايشان در دانش به مقامات عالي
رسيدند. از اين خانواده تني چند در تاريخ شهرت يافتند که در زير از آنان ياد
مي‎شود:
1.صدرالّدين ابوحامد محمّد، از حکما و متکلّمين نامي نيمه اول سده 8ق/14م. وي با
رشيدالّدين فضل‎الله دوستي و مکاتبه داشت و تصدّي امور شرعي پيروان مذهب حنفي در
اصفهان به او و برخي خويشاوندانش محوّل بود. کتاب قواعدالتّوحيد از او باقي‎مانده
است (سنگي، تهران 1315ق؛ خطي، تهران، کتابخانه مرکزي). نواده مشهور وي،
صاين‎الدّين، در مقدمه شرحي که بر اين کتاب نوشته، آثار زير را نيز به صدرالدّين
نسبت داده است: رساله در وجود مطلق؛ الاعتمادالکبير؛ الحکمةالرّشيدية. اثر اخير به
نام رشيدالدّين فضل‎الله نوشته شده است.
2.صاين‎الدين علي‎بن‎محمّد نواده صدالدّين مذکور در فوق (د ذيحجه 836ق/ژوئيه 1433م)
فقيه و عارف. در سالهاي 50 سده 8ق/14م در اصفهان زاده شد. ساليان دراز نزد برادرش
که از فقيهان و متصوّيان مترشع بود، درس خاوند و در فقه، علوم غريبه، حروف و تصوّف
مهارت يافت. پس از فتح اصفهان توسط سپاهيان تيمور، وي و برادرانش به سمرقند
کوچانيده شدند و در آنجا به مناصب قضا و جز آن اشتغال يافتند. صاين‎الدين همچنان در
نزد برادر درس مي‎خواند. گويند که وي مجموعاً مدت 25 سال از محضر برادر استفاده
کرد. سپس به عزم حج روانه مکه شد و مدت 15 سال در حجاز، مصر، شام و عراق به سر برد
و در مجالس درس علماي اين بلاد حضور يافت.
ازجمله در مصر نزد شيخ‎سراج‎الدين بلقيني تلمّذ کرد. پس از آن به اصفهان بازگشت. در
809ق/1406م پيرمحمد گورکاني، نواده تيمور و فرمانرواي فارس و عراق عجم، او را به
شيراز که مقرّ حکومت وي بود، دعوت کرد. پس ازکشته شدن پيرمحمد (812ق/1409م) و
فرمانروايي برادرش‎ميرزا اسکندر، صاين‎الدين به خدمت او درآمد و چون ميرزا‎اسکندر
در 813ق/1410م اصفهان را نيز به قلمرو حکومت خويش منضم ساخت، صاين‎الدين به اصفهان
بازگشت. پس از شورش اسکندر بر شاهرخ و غلبه شاهرخ بر وي و کشته شدن او، صاين‎الدين
نخست مدتي انزوا پيشه ساخت، سپس به خراسان رفت و از عنايت شاهرخ برخوردار گرديد و و
از جانب او به عنوان قاضي يزد برگزيده شد؛ اما برخي فقهاي قشري که با او خصومت
داشتند، رسايلي را که وي در سالهاي جواني در باب عرفان نوشته بود، بهانه تکفير او
ساختند. صاين‎الدين براي پاسخگوي به اتهامات آنان به هرات فراخوانده شد. از تفصيل
گفت و گوي او با مخالفانش اطلاعي در دست نيست، اما خود او در کتاب مشهورش، به نام
نفةالمصدور اول، که کمي ديرتر از اين تاريخ خطاب به پادشاه نوشته، اعلام مي‎دارد که
گرچه از گرايش سالهاي جواني خود به عرفان و تصوّف دست برداشته است، اما انديشه‎هاي
عرفاني را نيز دور از اسلام نمي‎داند.
در 830ق/ 1427م مردي به نام «احمد لُر»، شاهرخ را در مسجد جامع هرات مجروح ساخت.
شاهرخ جان به در برد، اما احمد را کشتند و جمعي از علما به‎ويژه اهل عرفان را به
همدستي با وي متّهم ساختند و به ازار ايشان پرداختند. از آن جمله، صاين‎الدين را
نخست زنداني ساختند و سپس به همدان و کردستان و تبريز تبعيد کردند. بعدها، امير
علاءالدين حاکم گيلان، او را نزد خويش خواند و صاين‎الدين مدتي در آنجا به سر برد.
پس از آن به نطنز رفت، مدّتي بعد در صاين قلعه (در نزديکي زنجان) با شاهرخ ديدار
کرد و و شاهرخ کوشيد از او دلجويي کند. پس از اين تاريخ نيز گويا مدتي بر مسند قضاي
شهر نيشابور نشست. صاين‎الدين در هرات درگذشت.
از او در آثار بسيار به عربي و فارسي برجاي مانده است؛ برخي از آنها را نام
مي‎بريم:
الف ـ آثار عربي: الرّسالةالانزاليّة درباره نزول قرآن؛ الرسالةالبائية؛
الرسالةالمحمدية؛ شرح نظم‎الدر ابن‎الفارض؛ شرح فصوص‎الحکم؛ شرح بسمله؛ مهر نبوت؛
المناهج، در منطق؛ رسائل (براي اطلاع بيشتر درباره اين آثار نکـ شواي ملّي 0سابق)،
فهرست خطي)؛ المفاحص، در علم حروف و اعداد (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطّي؛ کتابخانه
مرکزي، فهرست خطّي)؛ التّمهيد‎في‎شرح قواعدالتوحيد، سنگي، تهران، 1315ق.
ب ـ آثار فارسي: اسرارالصلوة (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطّي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست
خطّي؛ استانبول، بايزيد ولي‎الدين؛ دارالکتب‎المصرية)؛ اعتراف، نيز زير عنوان
اعتقاد، اعتقاديه (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست خطي؛
کتابخانه بايزيد ولي‎الدين، استانبول)؛ ترجمه قصيده نظم‎الدّرَابن‎فارض (شوراي ملي
(سابق)، فهرست فهرست خطّي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست خطّي؛ کتابخانه اميرالمؤمنين،
نجف؛ دارالکتب‎المصرية؛ موزه ملي پاکستان، فهرست خطي)؛ تحفه علائي (شوراي ملي
(سابق)، فهرست خطي)؛ تصوف و حروف (آيت‎الله مرعشي، فهرست خطّي؛ موزه ملي پاکستان،
فهرست خطي)؛ جامع اطوار علم الحروف (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطّي)، خواص علم صرف
(شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي، آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي)؛ رساله در حروف (شوراي
ملي (سابق)، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست
خطي؛ موزه ملي پاکستان، فهرست خطي؛ کتابخانه عمومي پنجاب، لاهور؛
دارالکتب‎المصرية)؛ رساله در عرفان (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي،
فهرست خطي)؛ ره انجام (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست
خطي)؛ سلم دارالسلام، در بيان احکام و ارکان ايمان (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛
آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي؛ کتابخانه بايزيد ولي‎الدين، استانبول)؛ سؤال‎الملوک يا
مقبول‎الملوک (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ موزه ملي پاکستان، فهرست خطي)؛ شرح
ابياتي از ابن‎العربي (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي فهرست خطي)؛
شرح حديث عماء (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي فهرست خطي)؛ شرح گلشن
راز (کتابخانه مرکزي، فهرست خطي)؛ شرح دو حديث (آيت‎الله مرعشي فهرست خطي)؛ شرح
رساله تجلي (کتابخانه مرکزي، فهرست خطي)؛ شق‎القمر (مجلس شوراي ملي (سابق)، فهرست
خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست خطي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي، سپهسالار
(سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي؛ گنج بخش، فهرست خطي؛ کتابخانه
بايزيد ولي‎الدين، استانبول؛ دارالکتب‎المصرية)؛ ضوءاللمعات يا شرح لمعات عراقي
(شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران،
فهرست خطي؛ دارالکتب‎المصرية؛ کتابخانه بايزيد ولي‎الدين، استانبول؛ موزه ملي
پاکستان، فهرست خطي؛ کتابخانه عمومي پنجاب، لاهور)؛ قابليت (شوراي ملي (سابق)،
فهرست خطي؛ کتابخانه ملي، فهرست خطي، کتابخانه مرکزي، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي،
فهرست خطي؛ گنج بخش، فهرست خطي؛ موزه ملي پاکستان، فهرست خطي)؛ مبدأ و معاد (شوراي
ملي (سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي فهرست خطي؛ کتابخانه بايزيد ولي‎الدين،
استانبول)؛ مدارج افهام‎الافواج‎في‎تفسير آية ثمانية ازواج (شوراي ملي (سابق)،
فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي)؛ مناظرات خمس (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛
کتابخانه مرکزي، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست خطي؛ کتابخانه بايزيد
ولي‎الدين، استانبول؛ دارالکتب‎المصرية؛ موزه ملي پاکستان؛ کتابخانه عمومي پنجاب،
لاهور)؛ مناظره بزم و رزم (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست
خطي؛ کتابخانه اميرالمؤمنين، نجف؛ کتابخانه بايزيد ولي‎الدين، استانبول؛ موزه ملي
پاکستان؛ کتابخانه عمومي پنجاب، لاهور)؛ مناظره عقل و عشق (شوراي ملي (سابق)، فهرست
خطي؛ کتابخانه ملي، فهرست خطي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي)؛ نفئةالمصدور اول و دوم
(شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست
خطي)؛ نامه‎هاي صاين‎الدين (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي)؛ نقطه، در معني
اناالنقطةالتي تحت‎الباء (شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي؛
ملي ملک، فهرست خطي؛ دانشکده ادبيات تهران، فهرست خطي؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي؛
کتابخانه اميرالمؤمنين، نجف؛ دارالکتب‎المصرية؛ گنج بخش، فهرست خطي، موزه ملي
پاکستان، فهرست خطي).
3.افضل‎الدين محمدبن‎صدرالدّين (د 850ق/1446م). به احتمال قوي برادرزاده صاين‎الدين
علي‎بن‎محمد بود و مانند بسياري از اعضاي اين خاندان در کلام و ادبيات تبحّر داشت.
افضل‎الدين از 846ق/1442م در دربار ميرزا‎سلطان محمد پسر بايسنقر، که ايالت قم و ري
از جانب جدّش شاهرخ به او واگذار شده بود، مي‎زيست و به تشويق او، کتاب‎الملل
و‎النّحل شهرستاني را به فارسي برگرداند و مطالبي نيز به ان افزود و آن را
تنقيح‎الادلّة و‎العلل‎في‎ترجمة کتاب‎الملل و‎النّحل نام نهاد. وي در ديباچه اين
کتاب، آن را به شاهرخ تقديم کرده است. در 850ق/1446م سلطان محمد به انديشه توسعه
منطقه حکمراني خود افتاد، اصفهان را تصرف کرد و شيراز را در محاصره گرفت. شاهرخ به
عزم سرکوب نواده‎اش به اصفهان و شيراز لشکر کشيد، سلطان محمد به لرستان گريخت و
شاهرخ بسياري از نزديکان دربار سلطان محمد را به جرم همکاري با وي به قتل رساند.
ازجمله به فرمان وي، افضل‎الدين را در 13 رمضان 850ق/2 دسامبر 1446م در ساوه به دار
آويختند. جنازه او را از ساوه به اصفهان منتقل ساختند و در محل معروف به درب استان
به خاک سپردند.
4. افضل‎الدين محمدبن‎حبيب‎الله (د 991ق/1583م) از فقهاي سده 10ق/16م. وي تحصيلات
مقدماتي خود را در کاشان به پايان برد و سپس نزد فقهاي نجف و شام و حجاز به تعلّم
پرداخت. سرانجام به خدمت شاه‎طهماسب درآمد و از جانب او به عنوان قاضي اصفهان تعيين
گشت. 2 سال نيز توليت آستان علي‎بن‎موسي‎الرّضا(ع) را داشت. در دوران سلطان محمد
خدابنده بار ديگر قاضي اصفهان شد. در مشهد درگذشت. از آثار او، اصول‎الفقه
(کتابخانه مرکزي، فهرست خطي) و انموذج‎العلوم (آقابزرگ، الذريعه) شايان ذکر است.

از ديگر افراد اين خانواده، ضياءالدين علي، حبيب‎الله جلال‎الدين محمّد و ملّا
مظفّر را بايد نام برد. آل ترکه در نزديکي مسجد لنبان اصفهان مقبره‎اي خانوادگي
داشته‎اند و تني چند از انان درآنجا مدفونند.

مآخذ: آقابزرگ، الذريعة 9 (2)/404، 570-571؛ آيت‎الله مرعشي، فهرست خطي، 8/227-237؛
اهدايي مشکوة، فهرست خطي، 3/423-425، 465، 498-499؛ بهار، محمدتقي، سبک شناسي،
تهران، اميرکبير، 1349ش، 3/228-237؛ ترکه اصفهاني، افضل‎الدين، تنقيح‎الادلة
والعلل‎في‎ترجمة کتاب‎الملل والنحل، به کوشش محمدرضا جلالي ناييني، تهران، علمي،
1321ش؛ صص 47-59؛ دانش پژوه، محمدتقي، «مجموعه رسايل خجندي»، فرهنگ ايران زمين،
تهران، 1354ش، 14/307-312؛ دولتشاه سمرقندي، تذکرةالشعراء، به کوشش محمد رمضاني،
تهران، کلاله خاور، 1328ش، ص 256؛ رازي، امين احمد، هفت اقليم، به کوشش جواد فاضل،
تهران، علمي، 1340ش؛ 2/404-405؛ شوراي ملي (سابق)، فهرست خطي، 2/613-614، 5/424،
6/92، 98-99، 15/200، 21/184؛ صفا، ذبيح‎الله، تاريخ ادبيات در ايران، تهرا،
فردوسي، 1363ش، 4/71، 489-491، 497-499؛ طرازي، نصرالله، فهرست‎المخطوطات‎الفارسية،
1/91؛ کتابخانه مرکزي، فهرست خطي، 9/822، 11/2188، 2302، 2303، 12/2523؛ همان،
فهرست ميکروفيلمها، 1/133، 478، 734؛ کتابخانه مرکزي و مرکز اسناد، فهرست خطي،
16/8، 109-110، 17/232؛ کتابخانه ملي، فهرست خطي، 4/439، 6/274-275؛ کحاله، عمررضا،
معجم‎المؤلفين، بيروت، داراحياءالتراث‎العربي، 1376ق، 9/175؛ مدرس، محمدعلي،
ريحانةالادب، تبريز، 1346ش، 2/165-166؛ مشار، فهرست چاپي عربي، ص 217؛ منزوي، احمد،
فهرست خطي، ج 2 (1)؛ همو، فهرست مشترک، ج 2، 3؛ مهدوي، مصلح‎الدين، تذکرةالقبور،
اصفهان، ثقفي، 1347ش، صص 19-22؛ نفيسي؛ سعيد، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان
فارسي، تهران، فروغي، 1363ش، صص 274-275، 448، 452، 498، 499.
محمدعلي مولوي
 





/ 415