شماره مقاله:92
آجودانباشي، محمدحسين خان (يا حسين خان) مقدم مراغهاي ملقب به صاحب اختيار و
نظامالدوله (د 1283ق/1866م)، نخستين شخصيت نظامي و سياسي ايران كه به مقام
آجودانباشي (ه م) رسيده است. وي از اعقاب آقاخان مقدم از اميران مشهور دورة صفوي
و خواهرزادة ميرزاجعفرخان مشيرالدوله بود كه در زمان فتحعلي شاه
(1185ـ1250ق/1771ـ1834م) وارد ديوان قاجار گرديد و در جريان جنگهاي ايران و روس از
1241 تا 1243ق/1826 تا 1827م، فرماندهي قسمتي از قشون ايران را برعهده داشت و بر
اثر خدماتي كه در سپاه نايبالسلطنه انجام داده بود و با مساعدت امير نظام محمدخان
زنگنه (د 1257ق/1841م) به سمت آجودان باشيِ «تمامتِ افواج نظام» برگزيده شد. در
دورة پادشاهي محمدشاه قاجار (1222ـ1264ق/1807ـ 1848م)، زماني كه در مقام سرداريِ
سپاهِ 000،20 نفري آذربايجان، به سوي هرات حركت ميكرد، در شهر سمنان به اردوي بزرگ
ايران پيوست. شاه او را بنواخت و افزون بر اعطاي خنجر مرصع و حمايل سرخ، به درجة
سرتيپي نايل ساخت. به دنبال فتنهانگيزيهاي مأموران انگليسي در ايران و كارشكني در
مسألة هرات، براي روشن كردن حقوق ايران و شكايت از وزير مختار انگليس جان مكنيل
(مأموريت در ايران از 1252 تا 1258ق/1836 تا 1842م) كه منشأ اصلي توطئه بود، دولت
ايران تصميم گرفت محمد حسين خان آجودان باشي را در رأس هيأتي، به ظاهر براي تعزيتِ
درگذشتِ ويليام چهارم و تهنيت جلوس ملكة ويكتوريا عازم انگليس گرداند. سفير
فوقالعادة ايران در 23 جماديالثاني 1254ق/13 سپتامبر 1838م، از راه تبريز عازم
اروپا شد. از تَرابوزان و درياي سياه به استانبول رسيد و پس از اندكي توقف خود را
به اتريش رساند. مقامات انگليسي كه به سبب حملة محمدشاه به هرات (و دلايل ديگري چون
حضور معلمان روسي در قشون ايران)، با ايران سر ناسازگاري داشتند، از زماني كه
آجودان باشي به استانبول رسيد، به وي فهماندند كه از پذيرفتن او خودداري خواهند
كرد. اما او، در دنبالة مأموريت خود، در وين با متر نيخ صدر اعظم اتريش (1773ـ
1859م) گفتوگو كرد و شكايت دولت متبوع خود را از رفتار سلطهگرايانة انگليس، به
آگاهي وي رسانيد و قويترين شخصيت سياسي اروپا را بر آن داشت كه با برخي اقدامات،
از جمله نوشتن نامهاي براي ووملر وزير مختار اتريش در لندن، كارگزاران انگليسي را
بر آن دارد كه نمايندة ايران (ملقب به «آجودان باشي كل افواج لشكر ممالك محروسه و
مشير مشورتخانة خاص و ايلچي مخصوص كبير») را بپذيرند. آجودان باشي پس از ديدار با
وليعهد روسيه كه در آن زمان به اتريش آمده بود، و گفتوگو با برخي از بزرگان سياسي
آن كشور و سفيران كشورهاي ديگر كه در اتريش به سر ميبردند، راهيِ فرانسه شد و در
پاريس با پادشاه فرانسه، لوئي فيليپ ديدار كرد و نامة پادشاه ايران را به او
رساند. پادشاه فرانسه براي تحكيم مودت، هيأتي به رياست كنت دوسرسي ، سفير
فوقالعادة فرانسه در دربار ايران، به تهران اعزام داشت (1255ق/1839م). انگليسيها
به شيوههاي گوناگون كوشيدند از ورود نمايندة ايران به كشورشان جلوگيري كنند. در
همين احوال وزير مختار انگليس در اردوگاه سپاه ايران با محمد شاه گفتوگو كرد و او
را از گرفتن آن شهر برحذر داشت و چون نتيجهاي نگرفت، به عنوان اعتراض اردوگاه را
ترك گفت و از راه مشهد به تهران آمد. پس از چندي جزيرة خارك اشغال شد و ارتش متجاوز
انگليس به سوي بوشهر به حركت درآمد. مكنيل كه از كهنه كاران سياست استعماري انگليس
بود، در همان ايام كه آجودان باشي در اروپا بود،مقالات مغرضانه و گزارشهاي نادرست
و تحريكآميزي در مطبوعات انگليسي انتشار ميداد و اذهان مردم و سياستگران آن ديار
را به زبان ايران ميشوراند. عمدهترين بهانة او نيز، طبق معمول انگليسيها، دخالت
روسها در مسائل لشكري ايران ميبود. سرانجام محمد حسينخان آجودانباشي در جامة
بازرگانان وارد انگلستان شد. در آنجا به رغم كوششهاي صدر اعظم اتريش و سياستهاي
خردمندانة او، امناي دولت انگلستان و در رأس آنها وزير امور خارجة بريتانيا، لرد
پالمرستون، در واقع به علت كدورت از قضية هرات، اما ظاهراً به بهانة توهين به
مكنيل، از پذيرفتن وي خودداري كردند. به اين جهت، كوششهاي آجودانباشي به نوشتن
نامههايي چند براي وزيران و نمايندگان مجلس انگلستان، و سفيران خارجي در آن كشور
كه بعضاً به روزنامههاي انگليسي نيز سرايت ميكرد، منحصر گرديد، اما همين نيز تا
حدودي اذهان عمومي سياستمداران اروپا، به ويژه قشر حكومتي بريتانيا را دربارة ايران
روشن كرد. وي هنگام بازگشت به ميهن، به منظور ايجاد برخي اصلاحات در قشون ايران، 11
افسر و 3 صنعتگر از فرانسه استخدام كرد و با مقداري جنگافزار به ايران آورد.
شرح مأموريت محمد حسينخان آجودانباشي توسط عبدالفتاح گرومرودي كه منشي وي بود،
نوشته شده است. اين كتاب گزارشهاي گيرايي از «منازل عرض راه»، اوضاع سياسي
امپراتوري عثماني، اتريش، انگليس و فرانسه، و كارهاي آجودانباشي در هر يك از اين
كشورها دارد. محمدحسين خان آجودانباشي در 5 شوال 1255ق/12 دسامبر 1839م، پس از يك
سال و 4 ماه وارد تبريز شد و به تهران آمد و از سوي شاه به «نظامالدوله» ملقب
گرديد. آجودانباشي در 1256ق/1840م به حكومت يزد گماشته شد و به آبادسازي آن ديار
پرداخت و كاريز و آبانبار و كاروانسرا پديد آورد. سپس در 1260ق/1844م به جاي ميرزا
نبيخان قزويني امير ديوان، با لقب «صاحب اختيار» به حكومت فارس برگزيده شد و تا در
گذشتِ محمدشاه قاجار در آن منطقه فرمانروا بود. نوشتهاند كه وي در آنجا به برقراري
نظم و ايجاد آباداني فراوان توفيق يافت كه از آن جمله بود، كشيدن راه آبة بزرگي به
درازاي 18 فرسنگ از كوهستانهاي ممسني تا شيراز، كه بسيار سود بخش بود.
در دوران حكومت محمد حسين خان بر فارس، فتنة سيد علي محمد باب در آن ديار بالا گرفت
و وي بسياري از بابيان را دستگير كرد و در 1262ق/1846م مجلس مناظرهاي ميان باب و
علماي فارس برپا ساخت كه به محكومتي سيد علي محمد انجاميد. در اين مجلس سيد يحيي
دارابي مشهور به «وحيد اكبر» نيز حاضر بود كه در پايان از بيم نظامالدوله گريخت.
در دوران صدارت ميرزا تقيخان اميركبير، ميان محمد حسينخان و اعيان و متنفذان
شيراز و سران ايل قشقايي كدورتهايي پيش آمد كه منجر به اغتشاش عمومي گرديد. آشوب 40
روز به درازا كشيد و عدهاي از دو سوي كشته شدند. انگيزة شورش را شايد بتوان در
موارد زير جستوجو كرد: نارضايي همگاني از نحوة كشورداري قاجاريان عموماً و حكومت
فارس خصوصاً؛ نارضايي درباريان و رجال پايتخت از اميركبير و ناخشنودي از حمايت
دربار همچنين مقابلة سخت آجودانباشي با فتنة سيدعلي محمد باب و آشوبهايي كه
انگليسيها از آن سود ميجستند.
به هر حال، چون كار بر آجودانباشي تنگ شد، اميركبير وي را بر كنار كرد و به
احمدخان نوايي دستور داد او را به زندان اندازد. آجودانباشي پس از چندي به نحوي
ناشايست به تهران انتقال داده شد. درست دانسته نيست سبب دشمني آن دو چه بوده است،
اما اين دشمني از زماني كه هر دو در تبريز بودند آغاز شده بود و به رغم كوششهاي
محمد حسين خان هرگز التيام نيافته بود.
در 1274ق/1858م، آجودانباشي با جلب حمايت يكي از سفيران بيگانه (احتمالاً فرانسه)
آزاد شد و سرانجام به احتمال قوي در 1283ق/1866م وفات يافت.
در ستايش فرزانگي محمدحسين خان ميتوان از اينجا گواهي آورد كه متر نيخ، او را
«داراي هوش سرشار، مطلع از اوضاع و جوامع اروپا و داراي تسلط كامل در بيان عقايد
خويش» توصيف كرده است (بامداد، 1/427).
حسين خان پسري به نام عليخان داشت كه عضو وزارت خارجه شد و لقب «مشير الوزاره»
يافت. وي مردي كاردان بود و به درجة سرتيپ دومي هم رسيد و با عنوان ژنرال كنسولي
(كارپرداز اول) به مدت 3 سال از 1280 تا 1283ق/1863ـ1866م در پاريس و لندن انجام
وظيفه كرد و از آن تاريخ تا 1287ق/1870م مأمور خدمت در تفليس گرديد. وي كه بيماري
قلبي داشت در 1301ق/1884م در تهران درگذشت. پسرش حسين پاشا خان كه با توجه به لقب
نياي خود نام آجودانباشي برگزيده بود و از معتقدان «انجمن اخوت» تهران بود، از
سياست كناره گرفت و به خانقاه پناه برد.
مآخذ: اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان، روزنامة خاطرات، به كوشش ايرج افشار، تهران،
اميركبير، 1345ش، ص 276؛ همو، منتظم ناصري، تهران،1300ق، 3/301؛ بامداد، مهدي،
تاريخ رجال ايران، تهران، زوار، 1347ـ1353ش، 1/105، 167ـ 168، 194، 426ـ429، 3/9،
378، 452، 460، 471، 4/171، 434، 6/279؛ سپهر، محمدتقي خان، ناسخ التواريخ (تاريخ
قاجاريه)، به كوشش جهانگير قائم مقامي، تهران، 1337ش، ص 337ـ 338؛ شميم، علياصغر،
ايران در دورة سلطنت قاجار، تهران، ابنسينا، 1342ش، ص 109ـ110، 167ـ169؛ محمود،
محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس، اقبال، 2/403ـ 418؛ قوسي، محمدعلي، «محمد
حسين خان مقدم آجودانباشي سفير فوقالعادة ايران در دربار دول اروپا»، يادگار، س
2، شم 2 (مهر 1324ش) ص 19ـ30؛ گرمرودي، ميرزا فتاح خان، متن سفرنامه، به كوشش
فتحالدين فتاحي، تهران، 1347ش، ص 726 به بعد؛ هدايت، رضاقلي خان، روضه الصفاي
ناصري، تهران، 1339ش، 10/279ـ284.
بخش تاريخ