سوره كهف {اين سوره در مكّه نازل شده و داراى110 آيه است} - ترجمه قرآن نسخه متنی ترجمه

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه قرآن - نسخه متنی ترجمه

محمد مهدی فولادوند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

110- بگو «خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى او نامهاى نيكوتر است» و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته‏اش مكن، و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى

111- و بگو «ستايش خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى شريكى دارد و نه خوار بوده كه [نياز به] دوستى داشته باشد» و او را بسيار بزرگ شمار

سوره كهف {اين سوره در مكّه نازل شده و داراى110 آيه است}

به نام خداوند رحمتگر مهربان‏

1- ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژى در آن ننهاد،

2- [كتابى] راست و درست، تا [گناهكاران را] از جانب خود به عذابى سخت بيم دهد، و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته مى‏كنند نويد بخشد كه براى آنان پاداشى نيكوست

3- در حالى كه جاودانه در آن [بهشت] ماندگار خواهند بود

4- و تا كسانى را كه گفته اند خداوند فرزندى گرفته است، هشدار دهد

5- نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادعا] دانشى ندارند بزرگ سخنى است كه از دهانشان بر مى‏آيد [آنان] جز دروغ نمى‏گويند

6- شايد، اگر به اين سخن ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه، در پيگيرىِ [كار]شان تباه كنى

7- در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند

8- و ما آنچه را كه بر آن است، قطعاً بيابانى بى‏گياه خواهيم كرد

9- مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [ خفتگان غار لوحه‏دار] از آيات ما شگفت بوده است؟

10- آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند «پروردگار ما! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان»

11- پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم

12- آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدّت درنگشان را بهتر حساب كرده‏اند

13- ما خبرشان را بر تو درست حكايت مى‏كنيم آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم

14- و دلهايشان را استوار گردانيديم آنگاه كه [به قصد مخالفت با شرك] برخاستند و گفتند «پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند، كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفته‏ايم»

15- اين قوم ما جز او معبودانى اختيار كرده‏اند چرا بر [حقّانيّت] آنها برهانى آشكار نمى‏آورند؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد؟

16- و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مى‏پرستند كناره گرفتيد، پس به غار پناه جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد

17- و آفتاب را مى‏بينى كه چون بر مى‏آيد، از غارشان به سمت راست مايل است، و چون فرو مى‏شود از سمت چپ دامن بر مى‏چيند، در حالى كه آنان در جايى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند اين از نشانه‏هاى [قدرت] خداست خدا هر كه را راهنمايى كند او راه يافته است، و هر كه را بى‏راه گذارد، هرگز براى او يارى راهبر نخواهى يافت

18- و مى‏پندارى كه ايشان بيدارند، در حالى كه خفته‏اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏گردانيم، و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز كرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏يافتى، گريزان روى از آنها بر مى‏تافتى و از [مشاهده] آنها آكنده از بيم

/ 286