تاريخچه مهريه(1) از ديدگاه اديان - تاریخچه مهریه از دیدگاه ادیان (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخچه مهریه از دیدگاه ادیان (1) - نسخه متنی

رقیه بیات

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاريخچه مهريه(1) از ديدگاه اديان

رقيه بيات

آيا مهريه از احكام تأسيسي اسلام محسوب مي شود با قبل از ظهور كتب اسلام هم رسم دادن مهريه به زنان رايج بوده است؟

آنچه از مطالعه تاريخي حقوق زن در ادوار گذشته معلوم مي شود اين است كه مهريه از ابداعات حقوق اسلام نيست و قبل از آن نيز وجود داشته است. قديميترين قانوني كه تاكنون شناخته شده، قانون حامورابي مي باشد كه در حدود 1700 سال قبل از ميلاد مسيح تدوين شده است. قانون حامورابي شامل 282 ماده مي باشد كه 150 ماده آن به زبانها زنده ترجمه شده است. طبق مواد 138 و 139 قانون مزبور اگر زن عقيم بوده و طلاق داده شود، شوهر مكلف است كه مهر و جهيزيه وي را تسليم كند و در صورتي كه زن مهر و جهيزيه نداشته باشد، پرداخت مقدار يك من نقره به او ضروري است. هرگاه زن مرتكب ترك خانواده يا اعمالي از قبيل آن شود، به لحاظ جرم ارتكابي، شوهر از تأديه مهريه و جهيزيه معاف بوده است. نظر به مراتب فوق معلوم مي شود كه قانون حامورابي با وضع مواد خاصي درباره مهريه آن را از احكام عقد نكاح تلقي كرده است.

در ايران باستان نيز دختران را به محض رسيدن به سن بلوغ شوهر مي دادند كه از توليد مثل جلوگيري نشده باشد. پدر هم با شوهر دادن دختر خود كليه حقوقي را كه بر دختر و وظايفي را كه در مقابل او داشت به شوهر انتقال مي داد و در قبال اين انتقال مبلغي پول يا مال غير نقدي به صورت هديه (مهريه) مي گرفت. لكن اگر بعداً عيب مسلمي از قبيل نازا بودن در دختر ديده مي شد، شوهر مي توانست مبلغي را كه داده است، استرداد كند و زن را هم طلاق گويد.

مهريه در يونان قديم

در يونان قديم شخصيت حقوقي زن كمتر مورد توجه بود، چنانكه مردان مي توانستند زن خود را به ديگري ببخشند يا او را به دوست خود قرض دهند اما آنچه از كتب مربوطه برمي آيد از جمله تشريفاتي كه براي ازدواج در يونان قديم صورت مي گرفته اين بوده است كه پدر دختر، بدون اخذ مبلغي پول يا هديه از طرف داماد با انتقال حقوق خود نسبت به دختر و در نتيجه با ازدواج وي موافقت نمي كرده.(2)

مهريه در حقوق زرتشتي

از نوشته هاي زرتشتي چنين برمي آيد كه مرد هنگامي كه مي خواست با دختري ازدواج كند، مكلف بوده است كه علاوه بر مالي كه به دختر مي بخشيده مالي را نيز به پدر او تسليم كند. از حقوق زرتشتي در خصوص مهر مي توان نكات ذيل را استنباط كرد:

1ـ اقوام دختر هنگام نكاح او مقداري از مال خود را كه مساوي با سهم الارث دختر از مال آنها بوده است، تسليم وي مي كردند.

2ـ شوهر يا اقوامش مقداري هدايا به دختر ونزديكان او مي دادند اما معلوم نيست كه آيا اهداء اموال مزبور براي عقد نكاح ضروري بوده است يا خير. ولي مسلم است كه هنگام انحلال نكاح زن نمي توانسته اموالي را كه متعلق به او بوده قبل از پرداخت قروض و يا ساير تعهدات شوهر استرداد كند، يعني در واقع تعهدات شوهر درباره زن نيز مؤثر بوده است.

در حقوق زرتشتي زن مي توانسته مهري را كه شوهر به او داده يا تعهد به تسليم آن كرده است به او ببخشد اما در صورتي كه زن مهر را گرفته و بعداً عيبي از قبيل نازا بودن در او ملاحظه مي شد، حق زن نسبت به مهر ساقط و شوهر مجاز در استرداد آن بوده است.(3)

مهريه در آيين يهود و مسيحيت

مهر اكنون نيز بين اسراييليها از اركان عقد نكاح به شمار مي رود و كليه فرق يهود نكاح بدون آن را باطل مي دانند. در فرقه كاتوليك مهريه وجود ندارد، فرقه پروتستان تعيين صداق را الزامي نمي داند ولي با موافقت زوجين و والدين، آنها مي توان صداق را تعيين و در نكاحنامه تصريح نمود.

مهريه در عربستان قبل از اسلام

در عربستان قبل از اسلام زن وضع خاصي داشت و نه تنها شخصيت و حقوقي براي او قائل نبودند بلكه اصولا با وجودش مخالفت داشتند. به طوري كه تاريخ حكايت دارد اعراب، داشتن دختر را ننگ تلقي مي كردند و به وسايل مختلف او را از بين مي بردند. در عربستان مهر متعلق به پدر بوده و دختر حقي به آن نداشته و چون پدر با ترويج دختر خود و گرفتن مهر او مال خود را زياد مي كرد، لذا دختر را نافجه مي گفتند و تهنيت كسي كه صاحب دختري مي شد جمله (هنيئاً لك النافجه) بود. اعراب در زمان جاهليت از تزويج دختران خود بغير از قبيله امتناع داشتند مگر در صورتي كه داماد به پرداخت مهر زيادتري حاضر مي شد كه در اين حالت پدر دختر، با ازدواج او موافقت مي نمود. حتي در خود قبيله هم حق تقدم براي ازدواج با كسي بود كه مهر بيشتري تسليم مي كرد.

در زمان جاهليت رسم ديگري نيز بود كه موجب محروم شدن زن مهر مي شد. يكي از آنهارسم ارث زوجيت و يا نكاح ميراثي بود. بدين صورت كه اگر كسي مي مرد وارثان افراد از قبيل فرزندان و برادران همان طوري كه ثروت او را به ارث مي بردند، همسر او را نيز به ارث مي بردند و پسر يا برادر ميت اين حق را داشت كه آن زن شوهر مرده را به تزويج ديگري درآورد و مهريه را هم خودش بگيرد و يا او را بدون مهر جديدي و به موجب همان مهري كه ميت قبلا پرداخته زن خود قرار دهد.

قرآن كريم رسماً ارث زوجيت را منسوخ كرد و فرمود: «يا ايها الذين امنوا لايحل لكم ان ترثو النساء كرهاً»: اي كساني كه ايمان آورده ايد بر شما روا نيست كه زنان مورث خود را ارث ببريد در حالي كه خود آن زنان تمايل ندارند كه همسر شما باشند.

ديگر از انواع نكاح عجيب زمان جاهليت نكاح ثغار است در اين نكاح مهر جنبه مالي ندارد و به ولي دختر نيز چيزي داده نمي شود بلكه پدر يا برادر دختر در قبال تمتعي كه از دختري مي بردند حاضر مي شدند كه دختر يا خواهر خود را به تزويج پدر يا برادر آن دختر در آورند. بنابراين نكاح ثغار ازاقسام نكاح معاوضه به شمار مي رفت. اسلام اين رسم را منسوخ كرد. رسول اكرم در اين مورد فرموده اند «لا ثغار في الاسلام» نكاح ثغار در اسلام جايز نيست.

مهريه در حقوق اسلام

آنچه از مطالعه تاريخ حقوق زن در ادوار گذشته معلوم مي شود اين است كه روز به روز وضعيت زن در اجتماعات مختلف بهتر شده و به مرور زمان و ظهور تمدن، زن امتيازات و حقوقي كسب نموده است.

پس از ظهور اسلام نيز وضعيت زن در رديف ساير امور اجتماعي كاملا تغيير يافت. قران كريم هر رسمي را كه موجب تضييع مهر زنان مي شد منسوخ كرد، از جمله آن كه وقتي مردي نسبت به زنش دلسرد مي شد، او را در مضيقه و شكنجه قرار مي داد و هدفش اين بود كه با سختي دادن وي او را به طلاق راضي گرداند و تمام يا قسمتي از آنچه را كه به عنوان مهر به او داده از او پس بگيرد. قران كريم در اين باره مي فرمايد: «زنان را به خاطر اين كه چيزي از آنها بگيريد و قسمتي از مهري كه به آنها داده ايد جبران كنيد، تحت مضيقه و شكنجه قرار ندهيد.»

چون حقوق اسلام اهميت فراواني براي نكاح قائل بوده، احكام خاصي براي آن وضع كرد كه يكي از مهمترين آن احكام مهر مي باشد. پديد آمدن مهر نتيجه تدبير ماهرانه اي استكه در متن خلقت و آفرينش براي تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها به يكديگر به كار رفته است. قرار دادن مهر براي زن ايجاد شخصيت مي كند، به نوعي كه مي توان گفت ارزش معنوي مهر بيش از ارزش مادي آن است.

قانون مهر هماهنگي با طبيعت است، از اين رو كه نشانه و زمينه آن است كه عشق از ناحيه مرد آغاز شده و زن پاسخگوي عشق اوست و مرد به احترام او هديه اي نثاروي مي كند و از اين رو نبايد قانون مهر كه يك ماده ازيك اساسنامه كلي است و به دست طراح طبيعت تدوين شده، به نام تساوي حقوق زن و مرد ملغي گردد. در اسلام مسئله مهريه و پرداخت آن به قدري اهميت دارد كه اگر شوهر زني، كافرشود و مهر زنش را نپردازد، دولت اسلامي او را موظف به پرداخت آن مي كند و در صورت عدم قدرت از محل بيت المال به او مي پردازد و نيز حاكم اسلامي بااستفاده از اختيارات خود مي تواند به طلبكاري بگويد كه از طلب خود صرف نظر نمايد ولي نمي تواند زن را وادار كند كه مهر خود را به شوهر خود ببخشد.

شكي نيست كه مهريه موجبي براي دلگرمي زن در اداره كانون خانوادگي بوده و زمينه اي است جهت تأسيس آسايش فكري او. اما متأسفانه رسم غلطي را كه اخيراً در جامعه شاهد آن هستيم و هيچ عامل بازدارنده اي نيز نتوانسته جلوي شتاب بيش از حد آن را بگيرد، ارقام نجومي مهريه مي باشد كه نه تنها باهدف تأسيس اين نهاد سازگاري ندارد بلكه مقام زن را به گونه اي نمايان مي كند كه او كالايي است كه در معرض فروش واقع شده و قيمتي براي آن در نظر گرفته مي شود.

هر چند كه اصل آزادي اراده اقتضاء دارد كه افراد نسبت به تعيين مبلغ مهريه با محدوديتي مواجه نباشند اما آيا مسئولين نبايستي تدابيري در اين زمينه بينديشند؟

آيا عواقب ناشي از تعهدات غير قابل اجرا، خود موجب بروز مشكلات متعدد، چه براي افراد جامعه و چه براي دستگاه

قضايي، نخواهد بود؟


1- مجله زن روز، ش 1870.

2- مهريه، دكتر علي آراد ص 16.

3- تقريرات تاريخ حقوق، دكتر علي آبادي صفحات 63، 68، 75

/ 1