گذري بر زبان پارسي – فارسي دري
گستره زبانهاي ايراني در بخشي از منطقه فلات ايران
شکر شکن شوند همه طويان هند
زين قند پارسي که به بنگاله مي رود
زين قند پارسي که به بنگاله مي رود
زين قند پارسي که به بنگاله مي رود
ازينيمه دلي نترسم از کج
اي کهان دل نه داري اج که ترسي
اي کهان دل نه داري اج که ترسي
اي کهان دل نه داري اج که ترسي
يارم سپند گرچه درآتش همــي فگند
اورا سپند و مجمرنايد همي به کـار
با روي همچو آتش وبا خال چون سپند
از بهر چشم تا نرسـد مر ورا گـــــــزند
با روي همچو آتش وبا خال چون سپند
با روي همچو آتش وبا خال چون سپند
نگارينا به نقد جـــانت ندهم
بدست آورده دامان وصلت
نهم جان از کف و دامانت ندهم
گرانــي دربها ارزانت ندهــــم
نهم جان از کف و دامانت ندهم
نهم جان از کف و دامانت ندهم
فرخـــته بــــادا روش
همي پرست از جوش
دوســــــت بداگـــــوش
هميــــشه نيکي کــوش
که دي گذشــــت ودوش
خنــيده گرشاسپ هوش
انـــوش کن مي انــوش
به آفرين نــــهاده گـوش
که دي گذشــــت ودوش
که دي گذشــــت ودوش
شــــــاها خــــــــدايــــگانا
به آفــــــرين شــــــــــاهي
به آفــــــرين شــــــــــاهي
به آفــــــرين شــــــــــاهي
بفرمود تا پارسي دري
نوشتند و کوتاه شد داوري
نوشتند و کوتاه شد داوري
نوشتند و کوتاه شد داوري
به پارسي وبه تازي اســت نظم و نثر مــرا
به شرق و غرب مسيرو به بر و بحر مجال
به شرق و غرب مسيرو به بر و بحر مجال
به شرق و غرب مسيرو به بر و بحر مجال
شـــــــکرلله که تــــــرا يافــتم اي بحر سخا
زتو صلت زمن اشـــــــــعار به الفاظ دري
زتو صلت زمن اشـــــــــعار به الفاظ دري
زتو صلت زمن اشـــــــــعار به الفاظ دري
کشاده زبان و جوانيــت هست
فرخي: (پهلوي يعني پارسي دري)
مدح هزار ســــاله به گفــــــتار پهلوي
مرغان باغ قافيه سنـــجند و بذله گـوي
تا خواجه مي خورد به غزلهاي پهلوي
ســخن گفتني پهلوانيت هست
در فضل و گوهرش بتوان يافتن کنون
مسعود سعد: (پهلوي يعني پارسي دري)
تا خواجه مي خورد به غزلهاي پهلوي
تا خواجه مي خورد به غزلهاي پهلوي
مثنوي معنوي مولوي
هست قرآن در زبان پهلوي
هست قرآن در زبان پهلوي
هست قرآن در زبان پهلوي
يک موي بد زديدم از دو زلفـت
چوناش به سختي همي کشـــيدم
با موي به خانه شدم پدرگفـــت
منصور کدام است از ايـن دوگانه
چون زلف زدي اي صنم به شانه
چون مور که گندم کــــشد به خانه
منصور کدام است از ايـن دوگانه
منصور کدام است از ايـن دوگانه
گر مرا بر شعر گويان جهان رشک آمدي
من درِ شعر دري بر شاعران نکــشادمـي
من درِ شعر دري بر شاعران نکــشادمـي
من درِ شعر دري بر شاعران نکــشادمـي
1 ) جواد مشکورو رجب نيا. تاريخ سياسي و اجتماعي اشکانيان. تهران, دنياي کتاب,1367. ص 1072 ) دياکونوف و ليوشيستت. 1966, ص 153 – 157, و به نقل از کتاب تاجيکان غفور اوف, ص 72.3 ) محسن ابو القاسمي. رهنماي زبانهاي باستاني ايران, ج1, تهران,1376, ص 1214 – رقيه بهزادي. قومهاي کهن در آسياي مرکزي و فلات ايران. تهران, 1373 , ص 33 .5 – باباجان غفور اوف. تاجيکان؛ کتاب يکم, قسمت اول. برگردان صديقي و روشن رحمن. کابل, دانشگاه کابل, بت. ص 1436 – رقيه بهزادي. ص 367 – ارانسکي. زبانهاي ايراني؛ ترجمه علي اشرف صادقي. تهران, 1378ص. 51نقل از کتاب ريشه شناسي محسن ابو القاسمي. تهران, ققنوس, 1374. ص 41.8 – ژاله آموزگار و تفضلي. زبان پهلوي ادبيات و دستور آن. تهران, 1375.ص 289 – ژاله آموزگار. ص 2810 – محسن ابوالقاسمي. رهنماي زبانهاي باستاني ايران, ج 1. ص 125 و ژاله آموزگار و تفضلي. ص 1511 – آريانا دايره المعارف افغانستان. ج 4 , ص 25612 – رقيه بهزادي. ص 3613 – رستارگويوا. دستور زبان فارسي, ترجمه شادان. تهران, بنياد فرهنگ, 1327, ص 2 مقدمه.14 – کهزاد, احمد علي. تاريخ ادبيات افغانستان؛ قسمت اول. کابل, 1333, ص 41 15 – کهزاد. ص 1916 – دياکونوف. تاريخ ايران باستان؛ مترجم روحي ارباب, چاپ دوم. تهران, انتشارات علمي و فرهنگي, 1380, ص 6517 – رقيه بهزادي. ص 4918 – خانلري. تاريخ ادبيات فارسي. ج 1. تهران, بنياد فرهنگ, 1348. ص 2519 – حسين يمين. تايخچه زبان پارسي دري. کابل, انتشارات کتاب, 1382. ص 4920 – رستار کويوا. ص 621 – مهري باقري. تاريخ زبان پارسي. تهران, قطره, 1378. ص 6522 – رستارگويوا. ص 123 – کرستوفر. نحو در ايراني ميانه غربي؛ ترجمه رقيه بهزادي. تهران, نشر برادر, 1374. ص 1424 – رستارگويوا. ص 125 – تاواديا. زبان و ادبيات پهلوي؛ ترجمه نجم آبادي. تهران, دانشگاه تهران, 1378. ص 926 – ژاله آموزگار و تفضلي. ص 1827 – ژاله آموزگار و تفضلي. ص 4328 - علي اشرف صادقي. تکوين زبان فارسي. تهران, دانشگاه آزاد, 1375. ص 4229 – معين. مزديسناو ادب فارسي. تهران, 1355. ص 87؛ بابا جان غفور اوف. ص 8730 – غلام سرور(دانشگاه کراچي) تاريخ زبان فارسي.کراچي, 1962. ص 2031 – محسن ابوالقاسمي. ص 732 – مهري باقري. ص 54؛ معين, ص 20133 – هننگ. 1951 به نقل از تاجيکان غفور اوف. ص 8834 – حسين يمين. ص 1335 – کريستن سن. مزديسنا در ايران قديم؛ ترجمه صفا. ص 13 – 1936 – شمس قيس الرازي. المعجم؛ به تصحيح قزويني و مقايسه مدرس رضوي. تهران. ص 10537 – شمس قيس رازي. ص 17338 – عبدالحي حبيبي. متون دري. کابل, دانشگاه کابل, 1346. ص 1239 – ارانسکي. ص 9940 – معين. مقدمه برهان قاطع. چاپ دوم. 1343. ص 2741 – صفا. تاريخ ادبيات ايران. ج 1, ص 14742 – نرشخي. تاريخ بخارا. مقدمه, ترجمه فارسي. 1904. ص 343 – آريانا دايره المعارف؛ ج 4. کابل, 1341. ص 353344 – صفا. تاريخ علوم و ادبيات ايراني. تهران, ابن سينا, 1347.ص 12545 – باباجان غفور اوف. . ص 54646 – بابا جان غفور اوف. همان صفحه.47 – همان اثر . ص 54548 – حسين يمين. ص 11449 – صفا. تاريخ علوم و ادبيات ايراني. ص 126