غزل 170 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 170




  • زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد116
    صوفي مجلس که دي جام و قدح مي‌شکست
    شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
    مغبچه‌اي مي‌گذشت راه زن دين و دل
    آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
    گريه شام و سحر شکر که ضايع نگشت117
    نرگس ساقي بخواند آيت افسونگري
    منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
    دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد



  • از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد
    باز به يک جرعه مي عاقل و فرزانه شد
    باز به پيرانه سر عاشق و ديوانه شد
    در پي آن آشنا از همه بيگانه شد
    چهره خندان شمع آفت پروانه شد
    قطره باران ما گوهر يک دانه شد
    حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد118
    دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
    دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد



غزل 171




  • دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
    خاک وجود ما را از آب ديده گل کن
    اين شرح بي‌نهايت کز زلف يار گفتند
    عيبم بپوش زنهار اي خرقه مي آلود
    امروز جاي هر کس پيدا شود ز خوبان
    بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
    از چشم شوخش اي دل ايمان خود نگه دار
    آلوده‌اي تو حافظ فيضي ز شاه درخواه
    درياست مجلس او درياب وقت و در ياب
    هان اي زيان رسيده وقت تجارت آمد



  • کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد
    ويرانسراي دل را گاه عمارت آمد
    حرفيست از هزاران کاندر عبارت آمد
    کان پاک پاکدامن بهر زيارت آمد
    کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
    همت نگر که موري با آن حقارت آمد
    کان جادوي کمانکش بر عزم غارت آمد
    کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
    هان اي زيان رسيده وقت تجارت آمد
    هان اي زيان رسيده وقت تجارت آمد



غزل 172




  • عشق تو نهال حيرت آمد
    بس غرقه حال وصل کخر
    يک دل بنما که در ره او
    نه وصل بماند و نه واصل
    از هر طرفي که گوش کردم
    شد منهزم از کمال عزت
    سر تا قدم وجود حافظ
    در عشق نهال حيرت آمد



  • وصل تو کمال حيرت آمد
    هم بر سر حال حيرت آمد
    بر چهره نه خال حيرت آمد
    آن جا که خيال حيرت آمد
    آواز سال حيرت آمد
    آن را که جلال حيرت آمد
    در عشق نهال حيرت آمد
    در عشق نهال حيرت آمد



/ 519