غزل 2
صلاح کار کجا و من خراب کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس1
چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را
ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد
چو کحل بينش ما خاک آستان شماست
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است 5
بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا7
ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا2
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا3
کجا رويم بفرما از اين جناب کجا4
کجا هميروي اي دل بدين شتاب کجا
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا6
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا7
قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا7
غزل 3
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل ما را
بده ساقي مي باقي که در جنت نخواهي يافت8
فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب
ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است
من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را11
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را9
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را10
که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را11
که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را11