غزل 218 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دلي همدرد و ياري مصلحت بين
    ز من ضايع شد اندر کوي جانان
    هنر بي‌عيب حرمان نيست ليکن
    بر اين جان پريشان رحمت آريد
    مرا تا عشق تعليم سخن کرد
    مگو ديگر که حافظ نکته‌دان است
    که ما ديديم و محکم جاهلي بود



  • که استظهار هر اهل دلي بود
    چه دامنگير يا رب منزلي بود
    ز من محرومتر کي سالي بود
    که وقتي کارداني کاملي بود
    حديثم نکته هر محفلي بود
    که ما ديديم و محکم جاهلي بود
    که ما ديديم و محکم جاهلي بود



غزل 218




  • در ازل هر کو به فيض دولت ارزاني بود
    من همان ساعت که از مي خواستم شد توبه کار
    خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
    بي چراغ جام در خلوت نمي‌يارم نشست
    همت عالي طلب جام مرصع گو مباش
    گر چه بي‌سامان نمايد کار ما سهلش مبين
    نيک نامي خواهي اي دل با بدان صحبت مدار
    مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر ميان
    دي عزيزي گفت حافظ مي‌خورد پنهان شراب
    اي عزيز من نه عيب آن به که پنهاني بود14



  • تا ابد جام مرادش همدم جاني بود
    گفتم اين شاخ ار دهد باري پشيماني بود
    همچو گل بر خرقه رنگ مي مسلماني بود12
    زان که کنج اهل دل بايد که نوراني بود
    رند را آب عنب ياقوت رماني بود13
    کاندر اين کشور گدايي رشک سلطاني بود
    خودپسندي جان من برهان ناداني بود
    نستدن جام مي از جانان گران جاني بود
    اي عزيز من نه عيب آن به که پنهاني بود14
    اي عزيز من نه عيب آن به که پنهاني بود14



غزل 219




  • کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
    بنوش جام صبوحي به ناله دف و چنگ
    به دور گل منشين بي شراب و شاهد و چنگ
    شد از خروج1) رياحين چو آسمان روشن
    زمين به اختر ميمون و طالع مسعود



  • بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
    ببوس غبغب ساقي به نغمه ني و عود
    که همچو روز بقا هفته‌اي بود معدود15 16
    زمين به اختر ميمون و طالع مسعود
    زمين به اختر ميمون و طالع مسعود



1) چنين است در خ، ق : فروغ، بعضي نسخ ديگر: بروج،

/ 519