غزل 268 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • عشقبازي کار بازي نيست اي دل سر بباز
    دل به رغبت مي‌سپارد جان به چشم مست يار
    طوطيان در شکرستان کامراني مي‌کنند
    نام حافظ گر برآيد بر زبان کلک دوست
    از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس



  • زان که گوي عشق نتوان زد به چوگان هوس
    گر چه هشياران ندادند اختيار خود به کس
    و از تحسر دست بر سر مي‌زند مسکين مگس
    از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس
    از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس



غزل 268




  • گلعذاري ز گلستان جهان ما را بس
    من و همصحبتي اهل ريا دورم باد
    قصر فردوس به پاداش عمل مي‌بخشند
    بنشين بر لب جوي و گذر عمر ببين
    نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
    يار با ماست چه حاجت که زيادت طلبيم
    از در خويش خدا را به بهشتم مفرست
    حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافيست
    طبع چون آب و غزل‌هاي روان ما را بس



  • زين چمن سايه آن سرو روان ما را بس
    از گرانان جهان رطل گران ما را بس
    ما که رنديم و گدا دير مغان ما را بس 113
    کاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
    گر شما را نه بس اين سود و زيان ما را بس
    دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
    که سر کوي تو از کون و مکان ما را بس
    طبع چون آب و غزل‌هاي روان ما را بس
    طبع چون آب و غزل‌هاي روان ما را بس



غزل 269




  • دلا رفيق سفر بخت نيکخواهت بس
    دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش
    وگر کمين بگشايد غمي ز گوشه دل
    به صدر مصطبه بنشين و ساغر مي‌نوش
    زيادتي مطلب کار بر خود آسان کن
    صراحي مي لعل و بتي چو ماهت بس



  • نسيم روضه شيراز پيک راهت بس 114
    که سير معنوي و کنج خانقاهت بس 115
    حريم درگه پير مغان پناهت بس
    که اين قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس
    صراحي مي لعل و بتي چو ماهت بس
    صراحي مي لعل و بتي چو ماهت بس



/ 519