غزل 22 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 22




  • چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست99
    سرم به دنيي و عقبي فرو نمي‌آيد100
    در اندرون من خسته دل ندانم کيست
    دلم ز پرده برون شد کجايي اي مطرب
    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
    نخفته‌ام ز خيالي که مي‌پزد دل من
    چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم
    از آن به دير مغانم عزيز مي‌دارند
    چه ساز بود که در پرده مي‌زد آن مطرب
    نداي عشق تو ديشب در اندرون دادند
    فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست108



  • سخن شناس نه‌اي جان من خطا اين جاست
    تبارک الله از اين فتنه‌ها که در سر ماست 101
    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست 102
    بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست103
    رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست 104
    خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
    گرم به باده بشوييد حق به دست شماست105
    که آتشي که نميرد هميشه در دل ماست106
    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست107
    فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست108
    فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست108



غزل 23




  • خيال روي تو در هر طريق همره ماست
    به رغم مدعياني که منع عشق کنند
    ببين که سيب زنخدان تو چه مي‌گويد
    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
    به حاجب در خلوت سراي خاص بگو
    به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
    اگر به سالي حافظ دري زند بگشاي
    که سال‌هاست که مشتاق روي چون مه ماست



  • نسيم موي تو پيوند جان آگه ماست
    جمال چهره تو حجت موجه ماست
    هزار يوسف مصري فتاده در چه ماست109
    گناه بخت پريشان و دست کوته ماست
    فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست
    هميشه در نظر خاطر مرفه ماست
    که سال‌هاست که مشتاق روي چون مه ماست
    که سال‌هاست که مشتاق روي چون مه ماست



/ 519