غزل 488 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • يک دم غريق بحر خدا شو گمان مبر
    از پاي تا سرت همه نور خدا شود
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    بنياد هستي تو چو زير و زبر شود
    گر در سرت هواي وصال است حافظا
    بايد که خاک درگه اهل هنر شوي345



  • کز آب هفت بحر به يک موي تر شوي341
    در راه ذوالجلال چو بي پا و سر شوي342
    زين پس شکي نماند که صاحب نظر شوي343
    در دل مدار هيچ که زير و زبر شوي344
    بايد که خاک درگه اهل هنر شوي345
    بايد که خاک درگه اهل هنر شوي345



غزل 488




  • سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي346
    همچو جم جرعه ما کش1) که ز سر دو جهان
    بر در ميکده رندان قلندر باشند
    خشت زير سر و بر تارک هفت اختر پاي
    سر ما و در ميخانه که طرف بامش
    قطع اين مرحله بي همرهي خضر مکن349
    اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل350
    تو دم فقر نداني زدن از دست مده351
    حافظ خام طمع شرمي از اين قصه بدار
    عملت چيست که فردوس برين مي‌خواهي



  • گفت بازآي که ديرينه اين درگاهي
    پرتو جام جهان بين دهدت آگاهي2) 347
    که ستانند و دهند افسر شاهنشاهي348
    دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهي
    به فلک بر شد و ديوار بدين کوتاهي
    ظلمات است بترس از خطر گمراهي
    کمترين ملک تو از ماه بود تا ماهي3)
    مسند خواجگي و مجلس تورانشاهي
    عملت چيست که فردوس برين مي‌خواهي
    عملت چيست که فردوس برين مي‌خواهي



غزل 489




  • اي در رخ تو پيدا انوار پادشاهي
    در فکرت تو پنهان صد حکمت الهي



  • در فکرت تو پنهان صد حکمت الهي
    در فکرت تو پنهان صد حکمت الهي



1) چنين است در خ س نخ ، ساير نسخ: جرعه مي،

2) در بسياري از نسخ اينجا بيت ذيل را علاوه دارند:




  • با گدايان در ميکده اي سالک راه
    بادب باش گر از سر خدا آگاهي



  • بادب باش گر از سر خدا آگاهي
    بادب باش گر از سر خدا آگاهي



،

3) خ ي اينجا بيت ذيل را علاوه دارند که در حقيقت از حيث معني و مضمون و قافيه عين بيت ششم است و گويا

يکي ازين دو بيت اصلاح و عباره اخراي بيت ديگر بوده از خود خواجه و سپس بعضي نستاخ، هر دو را درين غزل

ثبت کرده اند:

گذرت بر ظلماتست بجو خضر رهي که درين مرحله بسيار بود گمراهي،

4) خ: منصب،

5) چنين است در خ ، ساير نسخ:

مزدش دو جهان ميخواهي، - نخ درين غزل بيت ذيل را علاوه دارد:


/ 519