غزل 41 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 41




  • اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بيز است
    صراحي اي و حريفي گرت به چنگ افتد
    در آستين مرقع پياله پنهان کن
    به آب ديده بشوييم خرقه‌ها از مي
    مجوي عيش خوش از دور باژگون سپهر
    سپهر برشده پرويزنيست خون افشان
    عراق و فارس گرفتي به شعر خوش حافظ
    بيا که نوبت بغداد و وقت تبريز است



  • به بانگ چنگ مخور مي که محتسب تيز است1
    به عقل نوش که ايام فتنه انگيز است
    که همچو چشم صراحي زمانه خون‌ريز است
    که موسم ورع و روزگار پرهيز است
    که صاف اين سر خم جمله دردي آميز است
    که ريزه‌اش سر کسري و تاج پرويز است
    بيا که نوبت بغداد و وقت تبريز است
    بيا که نوبت بغداد و وقت تبريز است



غزل 42




  • حال دل با تو گفتنم هوس است2
    طمع خام بين که قصه فاش
    شب قدري چنين عزيز و شريف
    وه که دردانه‌اي چنين نازک
    اي صبا امشبم مدد فرماي
    که سحرگه شکفتنم هوس است



  • خبر دل شنفتنم هوس است
    از رقيبان نهفتنم هوس است
    با تو تا روز خفتنم هوس است3
    در شب تار سفتنم هوس است4
    که سحرگه شکفتنم هوس است
    که سحرگه شکفتنم هوس است



/ 519