غزل 79 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • ساقي بيار باده و با محتسب بگو
    هر راهرو که ره به حريم درش نبرد
    حافظ ببر تو گوي فصاحت که مدعي
    هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت



  • انکار ما مکن که چنين جام جم نداشت 81
    مسکين بريد وادي و ره در حرم نداشت 82
    هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت
    هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت



غزل 79




  • کنون که مي‌دمد از بوستان نسيم بهشت
    گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
    چمن حکايت ارديبهشت مي‌گويد
    به مي عمارت دل کن که اين جهان خراب
    وفا مجوي ز دشمن که پرتوي ندهد
    مکن به نامه سياهي ملامت من مست
    قدم دريغ مدار از جنازه حافظ
    که گر چه غرق گناه است مي‌رود به بهشت 84



  • من و شراب فرح بخش و يار حورسرشت
    که خيمه سايه ابر است و بزمگه لب کشت
    نه عاقل است که نسيه خريد و نقد بهشت 83
    بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
    چو شمع صومعه افروزي از چراغ کنشت
    که آگه است که تقدير بر سرش چه نوشت
    که گر چه غرق گناه است مي‌رود به بهشت 84
    که گر چه غرق گناه است مي‌رود به بهشت 84



غزل 80




  • عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
    من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش
    همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست
    سر تسليم من و خشت در ميکده‌ها
    نااميدم مکن از سابقه لطف ازل
    نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
    حافظا روز اجل گر به کف آري جامي
    يک سر از کوي خرابات برندت به بهشت 88



  • که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    هر کسي آن درود عاقبت کار که کشت
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت 85
    مدعي گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
    تو پس پرده چه داني که که خوب است و که زشت 86
    پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت 87
    يک سر از کوي خرابات برندت به بهشت 88
    يک سر از کوي خرابات برندت به بهشت 88



/ 519