265- عتاب شاعر - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • اعد لله يوم يلقاه
    يقولها مخلصا عساه بها
    الله مولاه و النبى و من
    بعد هما فالوصى مولاه



  • دعبل ان لا اله الا هو
    يرحمه فى القيامة الله
    بعد هما فالوصى مولاه
    بعد هما فالوصى مولاه



يعنى : (( دعبل ، براى روز قيامت و ملاقات با خدا، براى خدا آماده نموده است ، اين عقيده را كه خدايى جز
او نيست ، دعبل اين عقيده را از روى اخلاص به زبان مى آورد، و اميد آن دارد كه در پرتو آن ، خداوند او
را مشمول رحمتش قرار دهد.

خدا و پيامبر(ص ) و بعد از آن ها، وصى پيامبر(ص ) (على عليه السلام ) مولاى او است )) .

وصيت كرد تا اين اشعار را در كاغذ نوشته همراه او دفن كنند و، به اين وصيت عمل شد، بعد از چند روز شخصى
او را در خواب ديد و از حال او پرسيد، او در پاسخ گفت :

رحمنى بتلك الاءبيات : (( خداوند به خاطر اين اشعار، مرا مشمول رحمت خود قرار داد. )) (305)

265- عتاب شاعر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شاعرى به نام صاحب كه در مساءله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام الناس ‍ شده بود و شعرى به اين مضمون
سرود:

صاحب ، اگر معامله حشر با على است
من ضامنم كه هر چه بخواهى گناه كن
شب اميرالمؤ منين (ع ) را در خواب مى بيند كه در حالى كه ناراحت و عصبانى بوده و مى فرمايد: اى صاحب ،
شعر خوبى نگفتى ، عرض مى كند: چه بگويم ؟ حضرت مى فرمايند: شعرت را اين طور اصلاح كن :

صاحب اگر معامله حشر با على است
شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن (306)
در نتيجه شفاعت موجب سركشى گناهكار نيست و جامعه را به فساد نمى برد بلكه موجب آرامش و تكامل وى مى
گردد.

266- قصيده حميرى در مدح على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يكى از شاعران پرصلابت و زبردست عصر امام صادق (ع )، كه همواره با اشعار عميق و ناب خود از حريم امامت
حضرت على (ع ) و امامان بعد از او، و از حريم تشيع دفاع مى كرد: اسماعيل بن محمد، معروف به (( سيد حميرى
)) است ، كه بينش از دو هزار و سيصد قصيده در راستاى پاسدارى از اسلام و مذهب تشيع سرود.(307)

از گفتنى ها در مورد اين شاعر متعهد و بزرگ اين كه :

سهل بن ذبيان مى گويد: به حضور امام رضا(ع ) رفتم ، تنها بود هنوز كسى به حضورش نيامده بود، به من خوش
آمد گفت و فرمود: هم اكنون بنا بود فرستاده من نزد شما بيايد و تو را به اين جا بياورد.

ابن ذبيان : براى چه : آيا پيشامدى شده ؟

امام رضا: اى پسر ذبيان ! در عالم خواب ديدم گويى نردبانى كه صد پله داشت براى من نصب شد، از پله هاى آن
بالا رفتم ، تا به آخرين پله آن رسيدم .

ابن ذبيان : اى مولاى من تو را به طول عمر بشارت مى دهم ، اى بسا كه صد سال عمر كنى و هر يك از اين پله ها
اشاره به يك سال از عمر شما باشد.

امام رضا: آن چه خدا بخواهد، انجام خواهد شد.

سپس فرمود: هنگامى كه بر بالاى نردبان قرار گرفتم ، خود را گويى چنين يافتم كه در ميان بارگاه سبز
هستم ، بارگاهى كه ظاهرش از باطنش ديده مى شد، جدم رسول خدا(ص ) را در ميان آن بارگاه ديدم و در دو
جانبش ‍ حسن و حسين (عليهما السلام ) بودند كه چهره آنها مى درخشيد، و بانويى باشكوه و مردى شكوهمند

/ 162