303 - شيعه على (ع ) شدن - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او گفت : وى نزد من مالى ندارد!

مرد با حالت فرياد و خشم گفت : واى بر تو اى دوست ، شاهد اين ماجرا حضرت على (ع ) است و داستان رؤ يا را
برايش باز گفت ، او وقتى حكايت خواب را شنيد دگرگون گشت و توبه نموده و قرض خود را ادا كرد و مال را به
صاحبش برگردانيد.(351)

303 - شيعه على (ع ) شدن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


مريم (مادر سردار كابلى ) مانند خانواده خود پيرو مذهب حنفى بود، ولى محبت حضرت على (ع ) و آل او (ع ) از
گذشته در جانش ريشه دوانيده بود. شبى در عالم رؤ يا حضرت على (ع ) را مى بيند و در خواب با لطف آن امام
مظلوم به مذهب تشيع روى مى آورد، فرداى آن شب حكايت خواب و ملاقات با اميرمؤ منان (ع ) را به همسر خويش
كه (( نور محمد خان )) نام داشت مى گويد، نور محمد به شكرانه اين نعمت ، جشن بزرگى برپا مى كند. همان
روز گوسفندى را قربانى مى نمايد و جمعى از شيعيان و دوستان اهل بيت را وليمه مى دهد. آرى سردار كابلى
در رحم (( مريم )) با عشق خاندان عصمت و طهارت پيوند مى خورد.(352) (353)

304 - آگاهى امام (ع ) بر وضع شيعيانش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


مرحوم آية الله طبسى (متوفى 1405 ه‍ق ) به يك واسطه از مرحوم آية الله العظمى سيد ابوالقاسم خويى (ره )
نقل مى كند كه يكى از سادات معاصر سيد ابوالحسن اصفهانى - ساكن نجف - در منزل استيجارى به سر مى برد و
مدتى اجاره منزلش به تاءخير افتاده بود، صاحب منزل مدام بر وى فشار مى آورد كه اگر اجاره اش را
پرداخت نكند، لوازمش را به كوچه خواهد ريخت . اين وضع وى را بشدت ناراحت كرد. در يكى از روزها وقتى با
تهديد موجر مواحه شد، با اندوه و تاءلم خاطر به حرم حضرت على (ع ) مشرف گشت و از آن ياور محرومان
استمداد طلبيد، در همان حال كه مشغول راز و نياز و توسل بود، به خواب رفت و در عالم رؤ يا خود را در
محضر على (ع ) ديد.

امام از وى پرسيد: چرا اين قدر ناراحتى ؟ آن مرد محترم ماجراى به تاءخير افتادن كرايه منزل را به عرض
حضرت مى رساند، امام مى فرمايند: ما وضع شما را مى دانيم و مطلب تان را حواله داديم . به محض اختتام
اين كلام ، آن مرد از خواب بيدار مى شود و با نهايت شگفتى از خود مى پرسد: اين چه حواله اى بود و حضرت
مرا به چه كسى حواله دادند؟ بهت و حيرت سراپاى وجودش را فرا مى گيرد و به منزل مراجعت مى نمايد.

سحرگاه متوجه مى شود در خانه اش را مى كوبند، وقتى در را باز مى كند آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى را
مقابل خويش مشاهده مى كند، با هيجان خاصى مى گويد: آقا بفرماييد! مرحوم اصفهانى مى گويد: ماءموريت ما
تا همين جا بود، آن گاه پاكتى به دست وى مى دهد و از آن جا دور مى شود، وقتى پاكت را مى گشايد، با كمال
تعجب مى بيند مبلغى معادل پولى كه بايد اجاره به موجر بدهد، در آن قرار دارد.(354) (355)

305 - باز كننده درب ها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


آية الله دستغيب مى گويد: در اوقات مجاورت حقير در نجف اشرف در ماه محرم ، سنه 1358 از طرف حكومت عراق
قمه زدن و سينه زدن و بيرون آمدن دسته جات منع شده بود، شب عاشورا براى اين كه در حرم مطهر و صحن شريف
سينه زنى نشود از طرف حكومت ، اول شب درهاى حرم و رواق را قفل كردند و هم چنين درهاى صحن را و آخرين
درى كه مشغول بستن آن شدند در قبله بود و يك لنگه آن را بسته بودند كه ناگاه جمعيت دسته دسته سينه زن
هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم آوردند درها را بسته ديدند در همان ايوان مشغول عزادارى و سينه
زنى شدند. ناگاه عده اى شرطى با رييس آنها آمده و آن رييس با چكمه اى كه به پا داشت در ايوان آمده و
بعضى را مى زد و امر مى كرد آنها را بگيرند، سينه زن ها بر او هجوم آوردند و او را بلند كرده و در صحن
انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان ساختند و چون ديدند ممكن است قواى دولتى تلافى كنند و بالاخره
مزاحمشان شود، با كمال التجا و شكستگى خاطر همگى متوجه در بسته حرم شده و به سينه مى زدند و مى گفتند:

(( يا على فك الباب )) ما عزادار فرزندت هستيم .

پس در يك لحظه ، تمام درهاى حرم و رواق و صحن گشوده گرديد و بعضى موثقين كه مشاهده كرده بودند براى

/ 162