185 - دادن خبر شهادت - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواهيد رفت ، و من در ميان شما نخواهم بود، و در آن ماه يك شب در خانه امام حسن (ع ) و يك شب در خانه امام
حسين (ع ) و يك شب در خانه زينب دختر خود كه در خانه عبدالله بن جعفر بود افطار مى نمود و زياده از سه
لقمه طعام تناول نمى نمود، از سبب آن حالت از آن حضرت پرسيدند، فرمود: امر خدا نزديك شده است يك شب يا
دو شب بيش نمانده است ، مى خواهم چون به رحمت حق و اصل شدم شكم من از طعام پر نباشد.(213)

185 - دادن خبر شهادت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


على (ع ) پيش از شهادتش از قضيه ناگوار شهادت خود اطلاع داد و معلوم كرد با ضربتى كه بر سر او وارد مى
آيد و محاسنش را خونين مى كند از دنيا رحلت مى فرمايد و حضرتش از اين معنى با الفاظ مختلفى كه ذيلا
اشاره مى شود اطلاع داده :

سوگند به خدا محاسنم از خون سرم رنگين خواهد شد.

سوگند به خدا محاسنم به خون سرم رنگين مى شود و چه امرى شقى و بدبخت ترين امت را از انجام كار زشتش باز
مى دارد كه نمى آيد محاسن مرا خون آلود بسازد.

چه امرى باعث شده كه بدبخت ترين امت نيايد و محاسنم را به خون سرم رنگين سازد.

ماه رمضان كه سيد ماه ها و آغاز سال است فرا مى رسد و آسياى سلطنت در آن ماه به چرخ در مى آيد و همه شما
با يك طريقه و مرام به حج بيت الله خواهيد رفت و نشانه آن است كه من در ميان شما نمى باشم .

186 - بستن پيمان شهادت با خدا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


جعد بن بعجه كه يكى از خوارج بود به على (ع ) عرض كرد از خدا بترس ‍ براى آن كه خواهى مرد، فرمود: نه
چنين است بلكه من ضربتى دنيا را وداع خواهم گفت كه محاسنم از خون سرم خضاب خواهد شد و پيمان هم چنان
بر اين پيمانه شده و كسى كه افترا زند زيانكار است .

187 - خبر على (ع ) از شهادت جويريه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


جويريه بن مسهر كنار خانه على (ع ) آمد پرسيد: اميرالمؤ منين (ع ) كجاست ؟ گفتند: خوابيده است ، صدايش را
بلند كرده گفت : اى خوابيده از جاى برخيز سوگند به كسى كه جان من در دست تواناى اوست چنان چه خود پيش
از اين به ما اطلاع داده اى ضربتى بر سرت زنند كه محاسنت را از خون سرت خضاب سازد، على (ع ) صداى او را
شناخته فرمود: جويريه پيش بيا تا سخنى با تو بگويم ، چون نزديك آمد، فرمود: به حق كسى جان من در تصرف
اوست تو را نيز به حضور بدكردار پرخور پست فطرتى خواهند برد و او دستور مى دهد دست و پاى تو را ببرند و
در زير درخت بسيار بلندى به دار زنند، روزگارى از اين قضيه گذشت تا در زمان معاوية بن ابى سفيان كه
زياد به ولايت رسيد دست و پاى او را بريد و او را در زير درخت بسيار دراز پسر مكعبر به دار آويخت .(214)

188 - خبر دادن از شهادت به دخترش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


اسماعيل بن زياد گويد: ام موسى كنيز على (ع ) و سرپرست دخترش فاطمه به من گفت : از على (ع ) شنيدم به
دخترش ام كلثوم مى فرمود: دختر من به زودى از مصاحبت من محروم خواهى شد و طولى نمى كشد كه از ميان شما
مى روم .

ام كلثوم پرسيد: به چه دليل چنين فال بدى مى زنيد و ما را داغدار مى سازيد؟

فرمود: رسول خدا را در خواب ديدم كه گرد و غبار را از چهره من پاك مى كرد و مى فرمود گرفتارى هاى دنيا
از تو برداشته شد و تير قضا به هدف مقصود رسيد.

نامبرده گويد: سه شبانه روز نگذشته بود كه حادثه ضربت خوردن اميرالمؤ منين (ع ) واقع گرديد. ام كلثوم
از اين پيشآمد ناراحت شده داد مى زد و فرياد مى كرد، اميرالمؤ منين (ع ) او را ساكت كرده مى فرمود: دختر
من گريه مكن آرام باش هم اكنون پيغمبر خدا را مى بينم با دست به جانب من اشاره مى كند و مى فرمايد: يا
على به جانب ما بيا كه آن چه در نزد ماست براى تو بهتر از ماندن در دنيا.(215)

/ 162