189 - خبر از نوحه گرى ها - 320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

320 [س‍ی‍ص‍د و ب‍ی‍س‍ت‌] داس‍ت‍ان‌ از م‍ع‍ج‍زات‌ و ک‍رام‍ات‌ ام‍ی‍رال‍م‍ؤم‍ن‍ی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ (علیه السلام) - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

189 - خبر از نوحه گرى ها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


در آخر شب نوزدهم كه خواست از خانه به مسجد برود مرغابى ها اطراف او را گرفته به روى او صيحه مى زدند.

خواستند آن ها را دور كنند، فرمود: دست از آن ها برداريد كه به نوحه گرى پرداخته اند.(216)

190 - (( رجال صدقوا )) كيانند؟

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


در يكى از روزها كه حضرت على (ع ) بر بالاى منبر كوفه بود، يكى از حاضران پرسيد: آيه (( رجال صدقوا... ))
درباره چه كسانى و در فضيلت كدام يك از مسلمانان نازل شده است ؟

حضرت على (ع ) در پاسخ او، فرمود: اين آيه در شاءن من و عمويم (حمزه ) و پسر عمويم (عبيده بن حارث بن
عبدالمطلب ) نازل شده است ، (عبيده ) و (حمزه ) به ترتيب در جنگ بدر و احد به شهادت نايل آمدند و به حضور
حق تعالى رسيدند و من كه اكنون باقى هستم در انتظار آن هنگامى مى باشم كه بدبخت ترين مردم از جاى
برخيزد و محاسن مرا به خون سرم رنگين كند! و اضافه كرد: اين پيش آمد موافق با پيمانى است كه حبيب من ،
ابوالقاسم (ص ) آن را از من تعهد گرفته است .(217)

191 - شايعه قتل على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


در حديث طولانى جنگ صفين روايت شده است كه : عراقيان اميرالمؤ منين (ع ) را نيافتند، بد گمان شده
گفتند: شايد كشته شده ، صداى گريه و زارى از آنها بلند شد، امام حسن (ع ) از گريه منع شان كرد و فرمود:

پدرم به من خبر داده كه قتل او در كوفه واقع مى شود، در اين بين پير مردى فرتوت آمد و گفت : اميرالمؤ
منين را ديدم در ميان كشتگان افتاده ، پس گريه و زارى زياد شد، امام حسن (ع ) فرمود: مردم ! اين پير دروغ
مى گويد، تصديقش نكنيد، زيرا على (ع ) فرموده : مردم از مراد در اين كوفه مرا مى كشد.(218)

كرامات امام على (ع ) در زمان حيات  
شفا و درمان بيماران 

192 - لطف على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


اواخر شب بود، على (ع ) همراه فرزندش حسن (ع ) كنار كعبه براى مناجات و عبادت آمدند، ناگاه على (ع ) صداى
جانگدازى شنيد، دريافت كه شخص ‍ دردمندى با سوز و گداز در كنار كعبه دعا مى كند و با گريه و زارى ،
خواسته اش را از خدا مى طلبد.

على (ع ) به حسن (ع ) فرمود: نزد اين مناجات كننده برو و ببين كيست او را نزد من بياور.

امام حسن (ع ) نزد او رفت ، ديد جوانى بسيار غمگين با آهى پرسوز و جانكاه مشغول مناجات است ، فرمود: اى
جوان ، امير مؤ منان على (ع ) تو را مى خواهد ببيند، دعوتش را اجابت كن .

جوان لنگان لنگان با اشتياق وافر به حضور على (ع ) آمد، على (ع ) فرمود: چه حاجت دارى ؟

جوان گفت : حقيقت اين است كه من به پدرم آزار مى رساندم ، و او مرا نفرين كرده و اكنون نصف بدنم فلج شده
است .

امام على (ع ) فرمود: چه آزارى به پدرت رسانده اى ؟

جوان عرض كرد: من جوانى عياش و گنهكار بودم ، پدرم مرا از گناه نهى مى كرد، من به حرف او گوش نمى دادم ،
بلكه بيشتر گناه مى كردم ، تا اين روزى مرا در حال گناه ديد باز مرا نهى كرد، سرانجام من ناراحت شدم
چوبى برداشتم طورى به او زدم كه بر زمين افتاد و با دلى شكسته برخاست و گفت : (( اكنون كنار كعبه مى روم
و براى تو نفرين مى كنم )) ، كنار كعبه رفت و نفرين كرد.

نفرين او باعث شد، نصف بدنم فلج گرديد - در اين هنگام آن قسمت از بدنش را به امام نشان داد - بسيار
پشيمان شدم نزد پدرم آمدم و با خواهش ‍ و زارى از او معذرت خواهى كردم ، و گفتم : مرا ببخش برايم دعا
كن .

پدرم مرا بخشيد و حتى حاضر شد كه با هم به كنار كعبه بياييم و در همان نقطه اى كه نفرين كرده بود، دعا
كند تا سلامتى خود را باز يابم .

/ 162